من قبل از ورود به کنگره ۶۰، در دانشگاه افرادی را میدیدم که تحصیلات خوبی داشتند و جزو نفرات برتر دانشگاه بودند، اما متأسفانه در درس زندگی و برخورد با دیگران، آداب و معاشرت مناسبی نداشتند. من تصور میکردم این مسئله منشأ خانوادگی دارد، اما پس از بررسیهای بیشتر متوجه شدم که خانوادههای خوبی دارند و حرفهای خوبی میزنند، ولی در عمل ضعیف هستند. با ورود به کنگره ۶۰ فهمیدم که دانایی و آگاهی افراد ربطی به سواد ندارد و دانایی مؤثر چیزی است که به تجربه، تفکر و آموزش نیاز دارد.
در بسیاری موارد دانایی دارم، اما متأسفانه نمیتوانم عملی کنم، مانند سیگار کشیدن؛ میدانم که سیگار مضر است و از خطرات آن آگاه هستم، اما نمیتوانم بر نفس خود غلبه کنم. یا موارد مشابه دیگری از ضد ارزشها که میدانم بد هستند ولی انجام میدهم.
خیلی مواقع اصلاً نمیتوانستم تشخیص دهم که در موقعیتی که هستم، رفتارم درست یا نادرست است و قادر به شناسایی نیروهای منفی که از ضد ارزشها انرژی میگیرند، نبودم.
در کنگره ۶۰ فهمیدم که دانایی مؤثر یعنی رسیدن به فرمان عقل که همان «شو» است. مثلث جهالت در مقابل مثلث دانایی قرار دارد که اضلاع آن ترس، ناامیدی و منیت است. با عبور از این سه ضلع، البته با آموزش، میتوان به دانایی و سپس به دانایی مؤثر رسید. اگر زمانی احساس کنیم دیگر به آموزش و یادگیری نیازی نداریم، این نشانه آن است که هنوز به آن آگاهی نرسیدهایم. انسان تا آخرین لحظه زندگی خود نیازمند آموزش است.
نگارش: مسافر حبیب ( لژیون چهارم )
گروه خبری نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
77