استاد امین در جزوه جهانبینی عقل را به یک قلعه بسیار مستحکم تشبیه میکنند؛ چون امنیت قلعه بسیار مهم است نگهبانانی از قلعه محافظت میکنند و اجازه ورود هر کسی را نمیدهند. این نگهبانان باید دارای قدرت ویژهای باشند و آن قدرت چیزی نیست مگر تشخیص ماهیت خواستهها در هر لباس و شکلی، هر قدر این توانایی بیشتر باشد کار عقل راحتتر و امنیت قلعه بیشتر میشود که در جهانبینی به یک چنین مفهومی «دانایی» گفته میشود؛ به عبارت دیگر بیشترین قسمتی که روی آن تأکید میشود مسئله دانایی است.
ذرات نفس اماره برای رسیدن به خواستههای نامعقول و غیرمنطقی خود ناچارند به گونهای قضاوت عقل یا ادراکش را مختل کنند و این کار را با وارونه کردن مفاهیم توسط ابزارهایی انجام میدهند فرمانروای بزرگ را به اشتباه بیندازند. ذرات نفس اماره کار خودشان را از سربازهای دانایی یا نگهبانان قلعه آغاز میکنند تا به خود عقل ختم شود و پرسش اصلی این است که دانایی چگونه به وجود میآید؟ دانایی مثلثی است که از سه ضلع تشکیل شده است؛ تفکر، تجربه و آموزش سه ضلع این مثلث هستند. تفکر، حرکتی است از مجهول به معلوم یا از یک مبدأ به مبدا دیگر، این کار توسط عقل صورت میگیرد.
تجربه، فرآیند و رویدادی است که ما آن را با تمام وجود یا بخشی از وجود خویش حس میکنیم و به انجام میرسانیم در تجربه «حس» نقش اصلی را دارد؛ در واقع از این جهت مهم است که در ما حسی را ایجاد میکند و این حس اولین شروع به کارگیری قوه عقل است. آموزش، در آموزش شخصی که قبلا مسیر را پیموده در آن مقوله خاص به دانایی رسیده است، ما را با مسیر آشنا میکند و راه را به ما نشان میدهد؛ همانند کاری که راهنمایان کنگره۶۰ در مورد درمان اعتیاد انجام میدهد که خود یک فرآیند بسیار مهم است.
هرگاه کل مفاهیم و موضوعات هستی و عالم را در یک سطح بینهایت بزرگ در نظر بگیریم و مثلث دانایی را بر روی همین سطح ترسیم کنیم مطالبی که در داخل مثلث ما قرار میگیرد موضوعاتی هستند که قادر به تشخیص درستی یا نادرستی آنها هستیم و مطالبی که بیرون از آن قرار میگیرند مقولاتی هستند که ما از آنها سر در نمیآوریم؛ یعنی نمیتوانیم ماهیت درستی و نادرستی آن را تشخیص دهیم؛ در عین حال مطالبی در اضلاع مثلث هستند که برای ما گنگ میباشند؛ یعنی در درستی یا نادرستی آنها تردید داریم. گاهی اوقات پیش میآید که ما میدانیم فلان کار درست است یا غلط؛ ولی نمیتوانیم در مورد آن اقدام صحیح انجام دهیم، مانند پرخوری که کار نادرستی است هم در موردش تفکر کردهایم، کتاب خواندهایم و با تمام وجود دردسرهای آن را تجربه کردهایم؛ ولی نمیتوانیم از پرخوری رها شویم یا همین مسئله اعتیاد خودمان، به همین جهت لازم است مفهوم دیگری را تحت عنوان دانایی موثر معرفی کنیم.
دانایی موثر، مثلثی است که اضلاع آن تفکر، تجربه و آموزش هستند؛ ولی هر سه آنها با هم برابر میباشند؛ یعنی یک مثلث متساویالاضلاع است. مثلث دانایی میتواند مختلف الاضلاع باشد؛ ولی مثلث دانایی موثر بزرگترین مثلث متساوی الاضلاع است که میتوانیم در درون این مثلث مختلف الاضلاع رسم نماییم. مقولههایی که در داخل مثلث دانایی موثر قرار دارند؛ علاوه بر این که بر ما آشکار و معلوم است قادر به اجرای آنها نیز هستیم مثلاً میدانیم فلان کار نادرست است و در عمل هم آن را انجام نمیدهیم.
در دانایی موثر مطلبی که فوقالعاده مهم است قدرت به اجرا درآوردن و عمل کردن است. «بزرگترین مانع در برابر نفس اماره همین دانایی است.» هر قدر دانایی به خصوص دانایی موثر نیرومندتر باشد در رسیدن به خواستههای نامعقول ذرات نفس همانند یک صافی عمل میکند و این ذرات در رسیدن به اهدافشان ناتوانتر و ضعیف میشوند. در ادامه اشارهای به مراتب دانایی میکنند که دو مرحله آن جزء دانایی محسوب میشود و یک مرحله آن جزء اطلاعات قرار میگیرد.
مرحله علمالیقین که در واقع دانستن در مرحله اطلاعات عمومی است و مرحله عینالیقین که از این مرحله وارد دانایی میشویم و مرحله حقالیقین که به معنی، یقین حقیقی است که یک فرد مصرفکننده میتواند در مورد مسئله اعتیاد به درجه حقالیقین برسد؛ چون با تمام ذرات وجودش آن را تجربه کرده است؛ اما همیشه مشکل انسانها، تشخیص است. انسانها دچار گره و مشکلات میشوند؛ بهخاطر اینکه تشخیص ندارند و دلیل و ماهیت موضوع را نمیفهمند اگر بدانند از یکسری مسائل پرهیز میکنند حتی اگر نتوانند مسئله را حل کنند لااقل آسیب کمتری میبینند. مثلا شاید نتوانند اعتیاد خود را حل کنند:؛ ولی میتوانند از تخریبش کم کنند و از آن فاصله بگیرند.
وقتی دانایی ما رشد کند میتوانیم انتخاب کنیم؛ چون تشخیص در ما به وجود آمده است. استاد امین میفرمایند: «نقطه ضعف هر انسانی، پوشاندن نقطه ضعف خودش است». در دانایی هم ما آن ضلعی را که ضعیفتر و کوچکتر است به دقت میپوشانیم؛ در حالیکه باید بتوانیم روی ضلع ضعیف خود کار کنیم تا قویتر شود؛ چون تعادل در برابری و رشد متقارن نیروها به وجود میآید.
قانون حرکت در زندگی به اندازه همان کوچکترین ضلع است؛ ولی انسانها برعکس عمل میکنند و بهخاطر همین رشد برایشان خیلی سخت میشود. دانایی به سواد نیست کسانی هستند که بالاترین درجه سواد را دارند؛ ولی مسائل پیش پا افتاده و ابتدایی را یاد نگرفتهاند؛ چون همیشه به آن ضلع قویتر توجه کردهاند و هیچ توجهی به ضلع ضعیفشان نداشتهاند. رشد دانایی در هر انسانی یعنی رسیدن به تعادل، به قدرت تشخیص، تکاملِ عقل اینطور صورت میگیرد؛ یعنی قدرت حل مسئله و انسانی از نظر عقلانی رشد بالاتری دارد که بتواند مسائل پیچیدهتر را حل کند و این با دانایی اتفاق میافتد.
برای کسب دانایی باید فرمانبردار و متواضع باشیم، با انسانها ارتباط برقرار کنیم. منیت، مقابل آموزش است با غرور، حسادت و کینه نمیتوانیم تجربه کسب کنیم. کسانی که فقط به دانستههای خود چسبیدهاند شهامت دیدن قسمتهای ضعیف وجود خودشان را ندارند و نمیتوانند از استاد برخوردار باشند و محروم میشوند؛ در نهایت انسان باید خود جوینده و کاوشگر و اهل تفکر باشد و مسائل را با صبر و حوصله بررسی کند تا دانایی کسب کند که دانایی و توانستنِ حل مسائل خود یک قدرت است.
منابع: جزوه جهانبینی (استاد امین) و سیدی دانایی موثر از استاد امین
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
200