English Version
This Site Is Available In English

به فکر دیگران هم باشیم

به فکر دیگران هم باشیم

جلسه هشتم از دور دوازدهم، سری کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی ایران با دستور جلسه" ( وادی ششم و تأثیر آن بر روی من ) "با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر امید روز پنج‌شنبه  مورخه ۱۴۰۴/۵/۳۰ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:


خدا را هزاران بار شاکرم که اجازه داد در خدمت شما عزیزان باشم تا بتوانم خدمت کنم و آموزش ببینم.
خيلی خوشحالم بعد از چند جلسه همسفرها هم هستند و جلسه‌ عمومی داریم.
دستور جلسه وادی ششم و تأثیر آن روی من است که می‌گوید؛ حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم.
وادی اول تا وادی چهارم وادی تفکر است، وادی پنجم آن‌ها را اجرایی می‌کنیم،  وادی ششم حکم عقل است.
عقل چیست؟
جنسش از چیست؟ 
آقای مهندس می‌فرمايند: ما نمی‌دانیم عقل چیست، ولی وجود دارد. عقل فرمانده است و هرکسی که گوش به حرف عقل بدهد موفق می‌شود، عقل دروغ نمی‌گوید و ما را منحرف نمی‌کند، این ما هستیم که حرف نفس را گوش می‌کنیم، مثلاً نفس می‌گوید تو نمی‌توانی مشارکت کنی، دستم را بالا نمی‌برم درصورتی‌که دلم می‌خواهد مشارکت کنم. نفس همیشه ما را منحرف می‌کند ولی عقل می‌گوید هرکاری را می‌خواهید همان لحظه انجام‌ بدهید.
حتی برای حمام رفتن، عقل می‌گوید؛ بدنت کثیف است برو حمام، نفس نمی‌گذارد و می‌گوید؛ بعداً می‌روم. به سفر اولی عقل می‌گوید دارو را سروقت و به‌اندازه بخور، ولی نفس می‌گوید بیشتر بخور تا حالت خوب شود تو بجای عقل حرف نفس را گوش می‌کنی.
عقل دچار اشتباه نمی‌شود بلکه ما با حس‌های آلوده باعث می‌شویم که عقل حکم اشتباه را صادر کند وگرنه عقل اشتباه فرمان نمی‌دهد. باید به حرف عقلمان گوش کنیم.
حس‌های بد هستند که ما را به‌اشتباه می‌اندازند، حس وقتی آلوده شود نمی‌گذارد ما کاری را درست انجام دهیم، بايد حس را تغییر دهیم، همه ما این آموزش را می‌گیریم.
آقای مهندس در سی‌دی‌ها، توسط راهنماها این آموزش‌ها را به ما می‌دهند تا ما حس‌های منفی را تغییر دهیم .
وقتی‌که من جهان‌بینی آموزش می‌بینیم، به‌موقع جلسه می‌آیم و به‌موقع می‌روم، گوش‌به‌فرمان هستم و حرف‌های راهنما را گوش می‌کنم، ذره‌ذره حس‌های من تغییر می‌کند، وقتی‌که حس‌های من تغيیر کند حرف عقلم را گوش می‌کنم، هر چه بگوید می‌گویم چشم.
عقلم به من می‌گوید در لژیون سردار شرکت کن.
حس من می‌گوید؛ پولش را از کجا می‌آوری؟
تو چطوری می‌توانی پول بدهی؟
درصورتی‌که من فقط لفظش را گفتم و بقیه کارها دست خداوند است، خداوند است که کمک می‌کند، من وسیله هستم.
لژیون سردار باید قوی باشد، شعبه ایی که لژیون سردار قوی داشته باشد از دلش شعبه‌های دیگری به وجود می‌آید. آقای مهندس گفتند؛ فقط فکر خودتان نباشید به فکر دیگران هم باشید، به فکر آیندگان باشید. دیگران کاشتند ما خوردیم، ما هم بکاریم تا دیگران بخورند.
چراغ کنگره۶۰ روشن بود، ما آمدیم و به حال خوش رسیدیم، دیگران هم پشت این در هستند، شاید امروز مصرف مواد را شروع کرده‌اند و بیست یا سی سال بعد باید بیایند، باید در کنگره باز باشد و چراغ کنگره همیشه روشن باشد.


سفر اولی می‌گوید لژیون سردار یعنی چه؟یعنی همین صندلی که من رویش نشسته‌ام، لژیون سردار یعنی همین لامپی که بالای سر من روشن است ، همان کولری که دارد هوای خنک را می‌دمد،
همان نامه زردی که شما می‌گیرید، دارو دریافت می‌کنید و به حال خوش می‌رسید. این می‌شود لژیون سردار که در ماه یک روز است.
من در خدمت دیده بان محترم بودم و ایشان گفت؛ آن چیزی که من می‌بینم شما نمی‌بینید، اگر در بیرون از کنگره‌ بفهمند این لژیون سردار چی هست همدیگر را می‌کشند تا بیایند و این جایگاه را بگیرند  ولی ما اینجاییم و از  لژیون سردار استفاده نمی‌کنیم. امیدوارم با کمک همگی اعضا لژيون سردار قوی و پر باری داشته باشیم.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

خدمتگزاران


مرزبان کشیک: مسافر شمس‌الدین
عکاس: مسافر بختیار لژیون دوازدهم
تایپیست: مسافر محمد لژیون ششم و مسافر بختیار لژیون دوازدهم
ارسال: راهنما مسافر حسن
نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .