چهارمین جلسه از دور چهل و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد، به استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر محسن، با دستور جلسه "وادی ششم و تاثیر آن روی من" و "جشن تولد اولین سال رهایی مسافر هادی" در روز پنجشنبه ۳۰ مردادماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر.
شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که به ما اجازه حضور در کنگره و فرصت آموزش داد. خدمت آقای امیرحسین ساسانی دستیار محترم آقای سلامی، بابت حضور در شعبه عمان سامانی خیر مقدم عرض میکنم.
امروز دو دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه اول وادی ششم و تاثیر آن روی من و دستور جلسه دوم اولین سالگرد رهایی مسافر هادی.
در مورد دستور جلسه اول، صحبت خودم را با نقل قولی از آقای مهندس شروع میکنم. ایشان میفرمایند: در مورد هر چیزی، اول صورت مسئله را بلد باشید. یعنی اینکه اول من باید وادی ششم را خوانده باشم، در یک جایی از زندگی کاربردی کرده باشم و بعد بگویم تأثیر آن روی من به چه شکل بود.
دستور جلسه از عقل صحبت میکند، آقای مهندس میگویند عقل قسمتی از صور پنهان است. ما نمیدانیم جنس آن چیست، فقط میدانیم نیرویی است از درون انسان که فرماندهی را بر عهده دارد. عقل در مقام فرمانده، فقط حکم را صادر میکند، اجرای آن حکم بر عهده عقل نیست؛ بلکه بر عهده سربازانی است که ما در اینجا به آنها سربازان دانایی میگوییم.
حالا سؤال اینجاست؛ چرا حکم عقل اجرا نمیشود؟ زیرا اصلاً سربازی در اختیار عقل نیست که حکمها را اجرا کنند. شما دو فرمانده جنگی را در نظر بگیرید؛ یکی صد هزار نفر سرباز دارد، دیگری ده نفر؛ کدام یک میتوانند پیروزی به دست بیاورند؟ دیگر بماند که گاهی از همان ده نفر هم هشت نفر عامل نفوذی دشمن هستند.
یک نکته مهم دیگر، موضوع حس است. وقتی حس آلوده شود، عقل فرمان درستی صادر نمیکند. حالا از کجا بدانیم که حس ما آلوده شده است یا نه؟ راهکاری را از قول استاد امین برایتان میگویم؛ پاکی یا آلودگی حس، مستقیماً با کیفیت خواب ما در ارتباط است. یک نفر هست که سرش را که روی بالشت میگذارد به خواب میرود، یکی هم هست باید یک ساعت سر جایش تاب بخورد تا خوابش ببرد و دائم دارد به موضوعات مختلف فکر میکند. نفر اول حسش پاک است به همین علت به راحتی به خواب میرود.همه ما باید با تلاش و حرکت در مسیر تزکیه و پالایش حس خود را پاک کنیم.
و اما دستور جلسه دوم را داریم. جشن تولد اولین سال رهایی مسافر هادی.
به نظر من دستور جلسه وادی ششم، شرح حال آقای هادی است. ایشان قبل از ورود به کنگره در یک کلینیک درمان اعتیاد در حال درمان بودند؛ مدت زمان زیادی در آنجا مانده بودند و طولانی شدن مدت درمان و داروهایی که در آنجا تجویز میشد، برایشان تخریب بالایی ایجاد کرده بود. در نهایت آن کلینیک تعطیل شد و بعضی از افرادی که در آنجا در حال درمان بودند به وادی اعتیاد برگشت کردند، اما آقای هادی فرمان عقل را اجرا کردند و به کنگره آمدند. من قوانین کنگره را برای ایشان بازگو کردم و نسبت به نوشتن سیدی هم بسیار تأکید کردم. خدا را شکر آقای هادی هم سفر خود و نوشتن سیدی را بسیار جدی گرفتند و مزد تلاشهای خود را دریافت کردند. این تولد را به آقای هادی و خانواده محترم ایشان و همه شما عزیزان تبریک میگویم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

سلام دوستان هادی هستم یک مسافر.
شاکر خداوند هستم که به من لیاقت داد در کنگره باشم و آموزش بگیرم.
از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم. از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و همچنین از آقا کامران و خانواده محترم ایشان که این بستر را برای درمان ما فراهم کردند، کمال تشکر را دارم.
من هم مانند خیلی از دوستان، در گذشته درد زیادی کشیدم و تاریکیهای بسیاری را تجربه کردم. بزرگترین پشتیبانم را، که پدرم بود از دست داده بودم و حال بسیار بدی داشتم. در همین دوران از طریق یکی از بستگانم با یکی از کلینیکهای کنگره آشنا شدم و از آنجا که دیگر طاقت خماری کشیدن را نداشتم، قبول کردم و حدود پنج ماه در کلینیک سفر کردم.
من قبلاً به کمپهای زیادی رفته بودم؛ یک بار یکی از آشنایان کمپ ورامین را به من پیشنهاد داد و من هم قبول کردم و به آنجا رفتم. خدا شاهد است که من در آن کمپ چهها کشیدم و چقدر در آنجا ترور شخصیتی شدم. من بعد از سی روز نور آفتاب را دیدم و توانستم از آنجا ترخیص شوم که البته نرسیده به شهر خودم یک عدد متادون چهل مصرف کردم و بعد به خانه رفتم. میخواهم بگویم که من قبل از کنگره، مصیبتهای زیادی کشیدم. خدا را شکر میکنم که مسیر کنگره را به من نشان داد.
از راهنمای اولم آقا صادق که در کلینیک کمک شایانی به بنده کردند و هم در ادامه باعث شدند که من راه درست را انتخاب کنم و به شعبه عمان سامانی مراجعه کنم، تشکر میکنم.
وقتی که به اینجا آمدم کم کم متوجه شدم که در اینجا چه میگذرد، کم کم حسهای من باز شد و در واقع آن نور اصلی را پیدا کردم و با فرمانبرداری تمام درست سفر کردم. من در کنگره به همه چیز رسیدم. کار و اعتبارم برگشت. خدا را شکر میکنم که امروز، دیگر کسی به چشم یک مصرف کننده به من نگاه نمیکند.
از همسفر عزیزم قدردانی میکنم که هم در دوران تاریک اعتیاد هم در دوران سفرم بیشترین حمایت را از من کرد؛ همیشه قدردان محبتهایش هستم.
از راهنمای عزیزم آقا محمد سپاسگزارم که برای من زحمت بسیاری کشیدند.
از راهنمای همسفرم، خانم پریسا کمال تشکر را دارم که اعتماد به نفس و عشق را به خانواده ما برگرداندند.
از همه شما خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpg)
سلام دوستان پریسا هستم یک همسفر.
خداوند را شاکرم که اذن ورود به کنگره را به من داد. در ابتدا تولد مسافر هادی را به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تبریک میگویم. به آقای محمد، راهنمای آقا هادی و همچنین به خانم معصومه و آقا آرش خیلی تبریک میگویم. این تولدها برای ما یادآور قدرت و علم بالای کنگره و آقای مهندس هستند، زمانی که هیچکس در دنیا توانایی درمان اعتیاد را نداشت، کنگره برای اولین بار توانست اعتیاد را تمام و کمال درمان کند، حالِ خوبی که در کنگره به انسانها داده میشود، در هیچ کجا دنیا پیدا نمیشود.
خانم معصومه، رهجویی بسیار متین و صبور بودند و از همان ابتدا شروع به نوشتن سیدیها کردند. بسیار فرمانبردار بودند و ذهنشان همیشه به دنبال آموزش بود. از همان ابتدا از خدمتگزاران کنگره بودند و امیدوارم که در آیندهای نزدیک شال راهنمایی را دریافت کنند. از خداوند برایشان بهترینها را آرزو دارم و امیدوارم همیشه در کنگره ماندگار باشند.
سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به ما اجازه ورود به کنگره داد و مسیر درمان و آموزش را برای ما هموار کرد. از آقای مهندس و استاد امین و خانم آنی بسیار سپاسگزارم. از آقا کامران و خانم مرجان عزیز بسیار ممنونم که با فداکاریها و زحمات خود بستری برای درمان ما فراهم کردند تا ما هم بتوانیم طعم زندگی را بچشیم. از آقا محمد، راهنمای مسافرم که زحمات بسیاری برای کشیدند خیلی ممنونم. از راهنمای خودم خانم پریسای عزیز بسیار تشکر میکنم. از راهنمای تازهواردین خانم زهرا که باعث شدند من به کنگره بیایم کمال تشکر و قدردانی را دارم.
ما در گذشته سختیهای زیادی کشیدیم. به خاطر تاریکی و تصمیمات اشتباهی که داشتیم مصیبتهای زیادی از سر گذراندیم. اولین بار مسافرم در روز عروسی به من گفت که قبلاً اعتیاد داشته و الان سه ماه است که ترک کرده. متاسفانه زمان کوتاهی پس از عروسی، دوباره به مصرف مواد مخدر برگشت و خدا میداند که ما در این مسیر چه سختیها را تحمل کردیم. تا اینکه به کنگره آمدیم. مسافرم سفر کرد و آموزش گرفت و خوشبختانه امروز آرامش به زندگی ما برگشته است. برای آقا هادی بسیار خوشحالم امیدوارم که همیشه پایدار و شاد و پر انرژی باشد.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان آرش هستم یک همسفر
از آقای مهندس و راهنماهای پدر و مادرم بسیار سپاسگزارم و همیشه قدردان محبتهای ایشان هستم.

نگارش: مسافر امین لژیون دهم و مسافر حمید لژیون نوزدهم
ویرایش: مسافر حمید لژیون نوزدهم
عکسبرداری: مسافر ابوالقاسم لژیون یکم
تنظیم: مسافر جعفر لژیون نوزدهم
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
127