English Version
This Site Is Available In English

عقل از طریق حس حکم صادر می کند

عقل از طریق حس حکم صادر می کند

نهمین جلسه از دور چهارم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک با استادی راهنمامسافر رضا، و نگهبانی مسافر قاسم و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «وادی ششم: حکم عقل را در قالب فرمانده کاملا اجرا نماییم»روز پنجشنبه1404/5/30 ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود. در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر امیرحسین و همسفر محترم شان را با شور فراوان جشن گرفتیم.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر 

از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان خیلی سپاسگزارم که هستند تا ما به آرامش برسیم 

از راهنمای خوبم آقا بهنام تشکر میکنم که هرآنچه حال خوب در زندگی دارم مدیون این عزیز هستم.

از نگهبان ودبیر هم خیلی سپاسگزارم که فرست خدمت کردن را به من دادند.

یک تبریک هم میگویم به گروه خانواده و مسافرین که در جایگاه مرزبانی انتخاب شده اند ویک خدا قوت میگویم به مرزبان های قبل که پایانی بریک نقطه گذاشتند و سرآغازی شدند برای یک فصل جدید.

در مورد دستور جلسه وادی ششم و حکم عقل،صحبت کردن در مورد حکم عقل و پیاده کردن آن در زندگی خیلی راحت هست ولی عمل کردن خیلی سخت است به طور مثال اگر الان بشماریم فکر کنم حدود 18نفر سفر اولی بیشتر تو جلسه نداریم عقل میگه اون رهجویی که دیر میاد را راه نده چون حس آلوده هست .

عقل از طریق حس حکم صادر میکند اگر حس اطلاعات درست بده و درست کار کنه عقل هم فرمان درست میدهد

ولی نیروهای باز دارنده مخرب هم بیکار ننشسته اند تمام هدف آنها آلوده کردن حس یک انسان است وقتی حس یک انسان آلوده بشود کار تمام است.

الان تمام کسانی که در جلسه حضور دارند حسشان درست کار میکند چیزی را که باید بشنوند را دارند میشنوند چیزی را که باید ببینند را دارند می‌بینند ولی آنهایی که در خانه هستند یا تو کوچه هستند چی می‌بینند وچی میشنوند وچی لمس میکنند این جوری حس آلوده میشود.

حکم عقل میگه پاشو برو ولی یکی میگه حالا میری یا یک ساعت دیگه برو این جوری هست که حس آلوده میشودو حکم عقل ناقص عمل میکند. از کار های کوچک باید شروع کرد کلاس اومدن کار سختی نیست منی که برای مواد خوب از اینجا تا کرمانشاه میرفتم از ته شهر تا اینجا اومدن که دیگه کار سختی نیست کسی که این کار را نتواند انجام دهد هیچ وقت به حکم عقل نمیرسد.

مسواک زدن یا سی دی نوشتن یا لباس سفید پوشیدن کار سختی است

وقتی من نتوانم این کارهای کوچک را انجام بدهم هیچ وقت به حکم عقل نمیرسم.

انشاالله که بتوانیم حسمان را تزکیه و پالایش کنیم و به فرمان عقل نزدیک بشویم .

و اما در مورد تولد آقای امیر حسین تبریک میگویم هم به خودشان وهم به همسفر بسیار بسیار خوبشون وتبریک میگویم به راهنمای سفر اول همسفرشان سر کار خانوم عابده و راهنمای سفر دومشان سرکار خانم شهلا و در ادامه تولدهای پنج سال به بالا را شاهد باشیم .

در مورد امیر حسین اگر بخواهم بگویم خب امیر حسین از تجربه از انجوهای دیگه وارد کنگره شد و سرشار از دانایی های ناقص بود دوتا راهنما فکر کنم قبل از من تجربه کرده بود وقتی وارد لژیون شد تلاشش واقعاً خوب بود و یواش یواش فهمید که ایراد از خود او بوده البته این حسی هم که داشت مثل حس خود من بود چون منم از لژیون آقا هادی که رفتم لژیون آقا بهنام گفتم آقا هادی مقصر است ولی بعداً متوجه شدم که من خودم مقصر هستم چون من حالم خوب نبوده،و امیر حسین هم این را فهمید تلاش کرد خیلی هم تلاش کرد سی دی های را می‌نوشت و خدمتگزار بود از همون سفر اولش. 

ناگفته نماند که سفر جالبی هم نداشت البته این یک پیامی هم هست برای سفر اولی ها که زیر آبی میروند و یک کارهایی میکنند و خیلی عذاب کشید و الان آخر های عذابش هست پس این جوری نیست که من بگم یک کاری میکنم و چیزی نمیشود توانش را باید پس بدهم .

استقامت خیلی بالایی داشت من از این بابت خیلی ازش راضیم در سفر دومش هم خدمتگزار بسیار زحمتکش و لایقی بود پرتال شعبه تازه تاسیسمان را راه انداخت و واقعا ما پرتال شعبه را مدیون امیر حسین هستیم ولی پشت این مسافر خوب یک همسفر بسیار خوب تر وجود داشت من تبریک میگویم به همسفرشان بسیار با دانش هستند که این را مدیون راهنما هایشان که بی ایشان انتقال شده هستیم .

و باز هم تبریک میگویم به هر دوتایشان زوج بسیار خوبی هستند در کنار هم ادامه می‌دهند مسیرشان را در ادامه هم که شال تازه واردین را گرفتند انشاالله که در این جایگاه هم بتواند خدمتگزار باشد و موفق و پیروز باشد.

در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر امیرحسین

آروزی مسافر امیر حسین: آرزو میکنم که در گلریزان امسال بتوانم شال پهلوانی را دریافت کنم.

صحبت های مسافر امیرحسین:

ما مسافران کشتی شکسته ایم که به ساحل رسیده ایم ،رقص کنان و پای کوبان شادی میکنیم . مردمان به خیالشان که ما دیوانه ایم ،حق دارند ،ندیده اند طوفانی که ما دیده ایم .

سلام دوستان امیر حسین هستم یک مسافر 

قبل از هر چیز جا داره که از دو شخصیت کلیدی و اثر گذار زندگی ام تشکر کنم که بیشترین نقش در درمان و رهایی من داشته اند .راهنمای عزیزم آقا رضا و همسفر عزیزم 

ودر ادامه از واحد اوتی سپاسگزارم که یک سال من رو با همه بدی ها و کاستی هایم پذیرفتند تا بتوانم آموزش بگیرم و رشد کنم تا به آرامش بیشتری برسم.

از بچه های لژیون تشکر میکنم که خیلی از روزها با حال خراب می آمدم ومن رو تحمل میکردند .اما باورم این است که بایستی زمین و زمان با هم بسیج شوند تا شخصی بتواند به درمان و آرامش برسد .درسته که شخص باید در ابتدا خودش بخواهد که به درمان برسد اما همه اعضای کنگره به نوعی در درمان آن فرد نقش دارند و هر کسی به طریقی در این امر کمک می کند .

از راهنمای محترم جناب ابولفظل خیلی سپاسگزارم که در موضوع سیگار خیلی به من کمک کردند و از راهنمای تازه‌واردین آقای ابراهیم خانسوز سپاسگذارم که با کلامشان من را در بدو ورودم در کنگره ماندگار کردند .

اما جا داره از یکی از اعضایی که خیلی دوست داشتم که در این لحظه و این مکان حضور داشته باشند یاد کنم راهنمای عزیزم جناب محمد جافری هستند که صمیمانه قدردان زحمات ایشان هستم.

این عزیز بزرگوار بذر درمان و آموزش های کنگره را در وجود من کاشتند و آقا رضای عزیز پایه های آموزش های کنگره ۶۰ و الفبای درمان را به بهترین شکل ممکن در وجود من نهادینه کردند که من با تمام وجودم از این دو راهنمای عزیز صمیمانه قدردانی میکنم .

اما واقعا در مورد آقا رضا صحبت کردن کار سختیه چون خیلی از موضوعات حسی است و با کلام نمیتوان آن را بیان کرد .

من خیلی از راه ها رو تجربه کرده بودم، اما کافی نبودند و به عبارتی جوابگوی بیماری وتاریکی های من نبودند .

زندگی ام لبه تیغ بود تا جاییکه از همسفرم خجالت میکشیدم و حدود یک سال در لژیون آقای محمد جافری سفر میکردم اما درمان را در خوردن دارو می‌دیدم و تمام این مدت جسم و روانم در حالت عذاب و ناراحتی بود.

روزهای اولی که وارد کنگره ۶۰ شده بودم باورم این بود که افرادی که در اینجا هستند درکی از درد و زجر و اعتیاد ندارند و مانند من با مصرف سورچه وارد کنگره نشده اند اینها مثل من درکی از مصرف سیگار و ورشکستگی و طرد شدن از خانواده ندارند با اینکه تک فرزند بودم اما از خانواده طرد شده بودم و افرادی که در اینجا هستند چه میدانند که مشکلات چیست بی پولی چیه ،و دربه دری چه معنایی داره .

حتی بر این باور بودم که هیچ کس اندازه من نا امیدی را تجربه نکرده است ،با همه این تفکرات غلط راهنماهای عزیزم آقا رضا و آقای محمد جافری کل این تفکراتم را تغییر دادند و توانستند نگاه و جهانبینی و تفکر من را درست کنند .

من تا این لحظه راهنمایی به زکاوت و باهوشی آقا رضا ندیده ام و از دیدگاه من هیچ شهر و شعبه و راهنمایی نمیتوانست غیر از این شعبه و این راهنما مرا به درمان برساند . 

در تمامی دوران درمانم هیچ گاه آقا رضا من را ناامید نکرد و همیشه من را با رسالتی بزرگ که در آینده داشتم آشنا و امیدوار میکرد و حتی با همه مسائلی که در کنگره داشتم نگفت تو بارها انظباطی شده ای و به درد کنگره نمیخوری و همیشه الهام بخش و امیدوار کننده من بود .

و اما در مورد همسفرم باید بگویم که اگر این شخص در زندگی ام حضور نداشت امکان نداشت که این لحظه و این جایگاه را تجربه کنم .

همسفرم در سخت‌ترین شرایط زندگی به پای من ماند و هیچ گاه نا امید نشد .

و با تمام وجود حامی من بود از دیدگاه من یکی از شانس هایی که در زندگی آورده ام حضور همچین همسفری در زندگی‌ام بود که همیشه قوی و محکم در کنارم ایستاده بود .

هر چه فکر میکنم خوبی ها از طرف همسفرم و راهنما هایم به سمت من جاری بود و حداقل ۸۰ در صد مواقع این عزیزان امید دهنده و حمایت گر من بوده اند .

همسفرم با ایمان و اراده قوی همیشه تکیه گاه من در زندگی ام بوده اند و من هر چند تا این لحظه نتوانستم آنطور که بایسته و شایسته است از ایشان تشکر کنم اما در این لحظه با تمام وجودم از همسفرم سپاسگذارم .

در انتها از تمامی راهنماهای همسفرم که برای ما زحمات زیادی کشیده اند تا ما بتوانیم حال خوبی را در زندگی تجربه کنیم ممنون وسپاسگذارم .

صحبت های راهنمای همسفر امیرحسین:

سلام دوستان شهلا هستم‌ یک همسفر

خدا را شاکرم که امروز در این جایگاه هستم و امیدوارم بتوانم آموزش لازم را دریافت کنم، به آقای امیرحسین و خانواده محترمشان تبریک می گویم، انشالله همه این جشن را تجربه کنند، تبریک ویژه می گویم به راهنمای محترم آقا رضا چون پشت هر تولدی قطعا زحمت های راهنما بوده که فرد به این نقطه رسیده، به خانم زهرای عزیزم تبریک می گویم،

دیدم که چطور در این مسیر تلاش کرد انشالله این جشن گُوارای وجودش باشد، امروز روز تبریک بود، رهایی های شعبه را تبریک می گویم، به کسانی که موفق به دریافت شال از آقای مهندس شدند تبریک می گویم همیشه ثابت قدم باشند، هر تولد پیامی دارد و بزرگترین پیام آن این است که اگر برای کسی اتفاق افتاده پس برای همه می تواند اتفاق بیفتد،

در این مسیر صبر و استقامت و بردباری لازم دارد هست تا اتفاق بیفتد، هر سفری فراز و نشیب های زیادی دارد و این فراز و نشیب ها هم‌ برای خانم‌ زهرا بود، ایشان مدت طولانی در سفر اول بودند و در این مدت کنار مسافرشان ایستادند، در طول سفر ناامیدی های زیادی سراغشان می آمد ولی بدون وقفه ادامه دادند و اگر امروز کنار مسافرشان تولد می گیرند قطعا بخاطر امیدی بود که در سفر داشتند و ادامه دادند، این می تواند پیام‌ خوبی برای همسفرانی باشند که مدت طولانی در سفر اول هستند، به خانم عادله راهنمای سفر اول خانم زهرا تبریک می گویم، زحمت زیادی برای ایشان کشیدند،

خانم زهرا فرمانبردار خوبی بودند و همیشه حضور داشتند، سوال های زیادی داشتند و کنجکاو بودند که راه درست و غلط چی هست، در مقر ورزشی همیشه حضور دارند‌ و تلاش می کنند، دانش خوبی دارند و همیشه دید مثبتی به اتفاقات و دیگران دارند و بخاطر همین خیلی خوش انرژی هستند،

هر اتفاقی که می افتد پذیرش بزرگی درون خودشان دارند و چیزی که من راهنما در او می بینم این است که عاشقانه مسافر خودش را دوست دارد و این بخاطر خوش قلبی اوست، امیدوارم همیشه خودشان و مسافرشان در مسیر خدمت باشند، ممنون که به صحبت های من توجه کردید.

صحبت های همسفر امیرحسین:

سلام دوستان زهرا هستم همسفر؛ خوشحالم که این لحظه رو زندگی می کنم. از راهنماهای مسافرم آقا رضا واقا محمد تشکر می کنم، از راهنما های خودم خانم عابده و خانم ژاله که خیلی برای من زحمت کشیدند تشکر میکنم. خداروشکر امیرحسین خیلی رشد کرده و هر روز ازروز قبل بهتر می شود. یکی از شرایط های من برای ازدواج این بود که طرف مقابلم اعتیاد نداشته باشد و سیگار نکشد و ورزش کند. 

خیلی راجع به این قضیه با امیر حسین صحبت کردم. نمی دونستم که امیرحسین در قلب اعتیاد است. وقتی که وارد زندگی شدیم امیرحسین وارد اعتیاد شد فکر می کردم اگر طرف مقابلم اعتیاد داشته باشد ترکش می کنم، ولی نرفتم و طاقت آوردم. همیشه امیدی در قلبم بود و با خودم فکر می کردم که باید بمانم و رشد کنم. همان طور که امیرحسین گفت ما خیلی راه ها را برای درمان اعتیاد رفتیم. من همیشه سعی می کردم در کنارش باشم تا به درمان برسد و خیلی سختی ها و درد کشیدم تا به کنگره آمدیم. 

سفر اولش خیلی سخت بود و خیلی اذیت شد. به نظر من کسانی مثل ما که پاکی اعتیاد را انتخاب می کنیم برای رشد، با اینکه خیلی درد می کشیم ولی به رشد قابل قبولی می رسیم. 

به نظر من هر انسانی که وارد زندگی آدمی می شود برای این است که یک تاثیری در زندگی او بگذارد. سه نفر که خیلی در زندگی من تاثیرگذار بودند؛ امیرحسین، راهنمای اولم خانم عابده و راهنمای دوم خانم شهلا بود. امیرحسین به من یاد داد که من کسی را نمی توانم تغییر دهم هر چقدر هم که تلاش کنم فقط می توانم خودم را تغییر دهم و به واسطه تغییر خودم امیرحسین هم تغییر می کند. برای این موضوع خیلی درد کشیدم زمانی که عزیزترین کس شما در حال عذاب است و شما نتوانید کاری برایش کنید واقعا دردآور است و فقط باید روی خودتان تمرکز کنید. 

خانم عابده به من یاد داد که با ترس هایم مواجه شوم.باور واقعی را در من زنده کرد و اعتماد به نفسم را بالا برد. خانم شهلا با عشق و محبت به من یاد داد که هر چقدر که شرایط بد است با محبت می شود آن شرایط را تغییر داد.تلاش، بدون عشق و علاقه بی فایده است. 

در آخر هم تشکر می کنم از همه کسانی که به ما تبریک گفتند وهمینطور از مرزبانان عزیز تشکر می کنم.

 امیدوارم که امیرحسین به شال نارنجی برسد. ممنون که به صحبت هایم توجه کردید.

تایپ صحبت استاد: همسفر ایمان

تایپ صحبت های تولد: مسافر عیسی. مسافر رضا. مسافر ابوالفضل.

عکس و تنظیم: مرزبان سایت مسافر صادق.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .