سلام دوستان حمیده هستم همسفر
در روزگاری زندگی میکنیم که سواد، نقش مهم و اساسی در ارتقاء و بالا بردن کیفیت زندگی انسان بازی میکند، درواقع دانایی، توانایی است؛ یعنی هرچه درجه دانایی بالاتر باشد، توانایی انسان برای رسیدن به اهدافش بیشتر است و به همین دلیل امروزه کمتر کسی پیدا میشود که از نعمت سواد بیبهره باشد. سواد در بالا بردن درجه دانایی، نقش اساسی دارد؛ اما این بدان معنا نیست که یک فرد بی سواد نادان است؛ چه بسیار افراد بیسوادی هستند که در رفتار آنها نشانههایی از دانایی دیده میشود که تعجب انسان را برمیانگیزد و از سوی دیگر افرادی که دارای درجه علمی بالایی هستند؛ اما یا عالم بیعمل هستند یا از علم و سواد خود در جهت خواستههای نامعقول و ضدارزشها استفاده میکنند، چنین افرادی از تاریکیها سردرمیآورند.
از درسهای جهانبینی استاد امین آموختم که دانایی؛ یعنی تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباسی است و دانایی از مثلثی تشکیل شده است که تجربه، تفکر و آموزش سه ضلع آن هستند و برای رسیدن به دانایی، هر سه ضلع مثلث باید بهطور هم زمان و متقارن رشد کنند؛ ولی اگر در این مثلث ضلع تجربه از سایر اضلاع بزرگتر باشد و این شخص مدام دست به تجربه بزند و به تجربیات خود بیفزاید؛ روزبهروز آن مثلث نامتقارنتر میشود و دانایی مؤثر او رشد قابل توجهی نمیکند و بههمینترتیب اگر من فقط به آموزشهای کنگره بسنده کنم و تلاشی در جهت کاربرد کردن دانستههای خود نکنم فقط به یک دانایی صرف رسیدهام؛ درصورتیکه به فرموده استاد امین باید این دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کنم؛ یعنی به هر سه ضلع تجربه، تفکر و آموزش بپردازم و از این تجربه و دانایی که در کنگره کسب کردهام در جهت بالا بردن کیفیت زندگی خود و جامعه استفاده کنم. طبق فرمایش استاد امین هدف نیروهای بازدارنده بیشتر و اصولاً هدف قرار دادن دانایی مؤثر است؛ چون برای آنها هدف مهم عدم توانایی در انجام عمل سالم است. قدرت تشخیص در مرحله دوم اهمیت قرار دارد که به دانایی مربوط میباشد؛ بنابراین با آموزشهایی که در کنگره میبینم، سیدیهایی که مینویسم و راهنماییهایی که دریافت میکنم سعی میکنم که دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنم، دراینصورت میتوانم سد و مانعی قوی در برابر نفس اماره و خواستههای نامعقول خود ایجاد کرده و در جهت ارزشها و خواستههای معقول خود قدم بردارم و به تعادل برسم؛ اما اگر درگیر مثلث جهالت که اضلاع این مثلث ترس، منیت و ناامیدی است بشوم با ترسی که در وجودم رخنه میکند، درست نمیتوانم فکر کنم، منیت مانع آموزش و یادگیری من شده و ناامیدی اعتمادبهنفس من را به کلی از بین میبرد؛ پس به گفته آقای مهندس، آن کنیم که فرمان است.
سلام دوستان اعظم هستم همسفر
در کتاب «عبور از منطقه ۶٠درجه زیر صفر» آمده است: «میزان دانایی؛ سواد نیست، تمدن نیست؛ مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست. بایستی؛ انسانی اندیشید.» دانایی ما در رفتارها، عملکرد و سخن ما خود را به نمایش میگذارد، از این مطلب چنین برداشت میشود که سواد و لباسهای شیک پوشیدن نشانه دانایی نیست، نوع تفکر ما اهمیت دارد و بعد از تفکر این که ما در آزمایشات روزانه، از بین دو راهی و چند راهیهایی که در تمام لحظات زندگی با آنها مواجه میشویم، چه راهی را انتخاب میکنیم، انتخاب و عملکرد درست ما نشانه دانایی ماست.
در جزوه جهانبینی دانایی در قالب یک مثلث بیان میشود که این مثلث از سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر تشکیل شده است. دانایی به مفهوم عملکرد درست نیست، ممکن است ما در موضوعی به دانایی رسیده باشیم؛ اما توان عمل به دانایی خود را نداشته باشیم؛ مثلا من میدانم که پرخوری کار بدی است؛ اما توان عمل به دانایی و خواسته خود را ندارم، مفهوم این وضعیت این است که دانایی من به دانایی مؤثر تبدیل نشده است. تفاوت دانایی با دانایی مؤثر در این است که اضلاع مثلث؛ یعنی آموزش، تجربه و تفکر با یکدیگر برابر نیستند، ممکن است آموزش زیاد باشد؛ ولی تجربه و تفکر کم باشد؛ یعنی اضلاع مثلث دانایی نابرابر هستند؛ اما زمانی که اضلاع مثلث دانایی برابر باشند؛ یعنی به اندازه کافی آموزش دیده باشیم، تجربه کرده باشیم و تفکر نیز در حد مطلوب وجود داشته باشد در مسیر تزکیه به جایگاهی میرسیم که میتوانیم به دانستههای خود عمل کنیم و این دانایی موثر میشود.
آقای مهندس در سیدیها صحبت میکنند که اگر من توانستم زبالهها را به موقع بیرون بگذارم و یا به موقع حمام بروم، در آینده نیز حتماً کارهای بزرگتر را اجرا میکنم و این همان دانایی به دانایی مؤثر تبدیل شدن است. در کتاب «عبور از منطقه ۶۰درجه زیر صفر» سرفصلی وجود دارد تحت عنوان میزان دانایی و مطلب دیگر این که با نادان سخن مگویید، در این مطلب بیان شده است که خیلی از انسانها خویش را دانا میدانند و ممکن است دانا هم باشند اما وقتی بیان مینمایند که ما میدانیم، دلیل بسیار بارزی برای نادانی خویش میآورند؛ چراکه بوی گل از فاصله دور هم حس میشود و نیازی به بیان نیست. خیلی وقتها یک انسان بیسواد از علم و دانایی بالایی برخوردار است و ما میتوانیم از تجربه او استفاده کنیم و از او کمک بخواهیم؛ ولی بعضی اوقات یک انسان با تحصیلات بالا وقتی حتی در مورد رشته تحصیلی خودش هم سؤال بپرسیم نمیتواند به ما جواب درستی بدهد؛ پس من یاد میگیرم شخصی که فقط علمی را به دست آورد، دانایی میشود؛ ولی شخصی که دانایی خودش را عملی کند و به اجرا درآورد دانایی مؤثر میشود و مثلث دانایی که از سه ضلع تجربه، تفکر و آموزش تشکیل شده است و هر سه ضلع باید به اندازه و موازات یکسان رشد کنند تا به تعادل برسیم.
در مقابل مثلث دانایی، مثلث جهالت قرار میگیرد و منیت مانع آموزش و ناامیدی مانع تجربه و ترس مانع تفکر انسان میشود و باید سعی کنیم با حرکت کردن به سمت ارزشها، تزکیه و پالایش و آموزش گرفتن بتوانیم دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم. آموزشهای ناب کنگره ۶۰ چیزی جز رسیدن به دانایی نیست و این داناییها از طریق نوشتن سیدی به ما منتقل میشود و وقتی به دانایی مؤثر میرسیم که به آنها عمل کنیم تا به تعادل و آرامش نیز برسیم و این دانایی برای هر شخص با رفتارها و انتخابهای او در زندگی نشان داده میشود.
ویراستار: رابط خبری همسفر فرشته (ب) رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
99