اولین جلسه از دور بیست و پنجم کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ شعبه باباطاهر همدان به استادی ایجنت محترم مسافر صابر و نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر رضا بادستور جلسه (وادی ششم و تاثیر آن روی من) پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صابر هستم مسافر خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر توفیق حاصل شد در این جایگاه قرار گرفته، خدمت نموده و از شما عزیزان آموزش بگیرم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تقدیر و تشکر دارم که چندین سال است خودشان را وقف کنگره کرده تا من بتوانم در این مکان مقدس قرار گرفته و به درمان و حال خوش برسم، از همه دیدهبانان محترم و خدمتگزاران کنگره۶۰ سراسر کشور به ویژه از خدمتگزاران نمایندگی باباطاهر تقدیر و تشکر میکنم، از راهنمای ویلیام خودم آقای نوروزی تشکر میکنم و تشکر ویژه و خالصانه از راهنمای سفر اول خودم آقا عبدالله دارم که در زندگی و حال خوشی که امروز دارم را مدیون ایشان هستم، دریافت شال ایجنت جدید قسمت همسفران و دریافت شال تازه واردین همسفران را تبریک عرض نموده انشالله در ادامه مسیر خوش بدرخشند.
اما در باب دستور جلسه: وادی ششم حکم عقل را در قالب فرمانده کاملا اجرا نمائیم. عقل یکی از مهمترین و اساسیترین مسائل است که آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما بایستی در تمام مسیر تکامل خودمان به فرمان آن یعنی فرمان عقل برسیم عقل مانند خورشید است که به تمام هستی و نیستی میتابد و ما و همه موجودات مثل خانههایی هستیم که از یک روزنه، نور به آن وارد میشود که این روزنه به صورت خودکار عمل میکند، هرچه ما به طرف ارزشها یا روشناییها حرکت کنیم، این روزنه بزرگتر شده و نور بیشتری وارد خانه ما میشود و هرچه به طرف ضد ارزشها حرکت کنیم این روزنه تنگتر میشود.
عقل از مادهای تشکیل شده که هنوز ذرهای از آن را نمیدانیم برای همین است که فناناپذیر است حتی با مرگ نیز از بین نمیرود، حال ممکن است که گفته شود پس مغز چیست؟ مغز جایگاه، وسیله یا بهتر است بگوییم مترجمی است برای عقل همانطور که زبان وسیلهای است برای چشیدن.

اجرای فرامین این فرمانروای بزرگ ما را به راه مستقیم و رسیدن به هدف والای انسانی یا همان صلح و آرامش میرساند همچو زمانی که تصمیم میگیریم به عنوان مثال ناامید نشویم یا یک کار ضد ارزشی را انجام ندهیم و موفق به انجام آن تصمیم میشویم، اگر در شرایطی قرار بگیریم که اوضاع و احوال روزگار به نفع ما نیست یا شرایط برای انجام کار ضد ارزشی مناسب است، ندایی بلافاصله در درون ما میگوید: ناامید نشو، همه چیز برای همیشه سیاه نیست و امیدوار باش و صدای دیگر بلافاصله ندا میدهد: من که گفتم زندگی سراسر پوچ و بیمفهوم است و یا هزاران مورد دیگر.
حالا متوجه میشویم که اولی، صدای عقل است و دومی صدای نفس امر کننده یا همان نفس اماره، مثل اینکه عقل ما میگوید: به موقع برو، در کارگاه آموزشی شرکت کن ولی نفس اماره میگوید: ایرادی ندارد،حالا امروز نرو یا اینکه عقل میگوید: سی دی بنویس ولی نفس امر کننده میگوید: ایرادی ندارد که این هفته سیدی ننویسی.
به هر حال راه چاره فقط در یک چیز است که از اکنون سعی کنیم فرمانهای عقل را به اجرا درآوریم و برای انجام این حرکت، لازم نیست دست به حرکات بزرگ بزنیم و یا کارهای خارقالعاده و شگفت انگیزی را انجام بدهیم، بلکه اگر عقلِ ما فرمان میدهد که مثلاً به حمام برو یا زبالهها را بیرون بگذار، یا هزینههای اضافی را حذف کن و یا پسانداز کن و یا این که در کار دیگران دخالت نکن، به فرمانش توجه کنیم تا به آرامی بتوانیم فرمان های بزرگ را اجرا نمائیم و بدانیم تا زمانی که فرمانبردار عقل نشویم، هرگز قادر نخواهیم شد به فرماندهای لایق تبدیل گردیم.
در پایان بایستی بدانیم از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره، از نظر مکانی یک مو فاصله است ولی از نظر زمانی، هزاران سال به طول میانجامد. از اینکه به صحبتهای من توجه فرمودید متشکرم.


تایپ، عکس، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
124