چهاردهمین جلسه از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی دستیار دیده بان محترم مسافر امیر ، نگهبانی مسافر رسول و دبیری موقت مسافر محمد ، با دستور جلسه اول « وادی ششم و تاثیر آن روی من » و دستور جلسه دوم « تولد پنجمین سال رهائی راهنمای محترم مسافر حسین » در روز پنجشنبه سی ام تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان امیر هستم یک مسافر
امروز دو دستور جلسه داریم و به واسطه تولد مسافر حسین عزیز در خدمت شما هستم که این حس خوب را در شعبه میرداماد تجربه کنم .
در مورد دستور جلسه اول باید خداوند را شکر کنیم که در کنگره ۶۰ حضور داریم و با یک سری مفاهیم آشنا می شویم و به واسطه صحبت های آقای مهندس برای ما ساده و روان مطرح می شود ، یکی از مسائل صور پنهان انسان می باشد و یا مسئله نفس انسان است ؛ در بیرون از کنگره در مورد نفس تعاریفی وجود دارد که به طور قطع قابل فهم نمی باشد، اما تعریف نفس در کنگره به سادگی مطرح شده است که نفس خواسته های درون هر انسانی می باشد .
اکثر مصرف کنندگان زمانی که وارد کنگره می شوند اصلا اطلاعاتی در مورد روح ندارند ، آقای مهندس می فرمایند : روح مجموعه صفات خداوند است که در انسان نهادینه شده است و خداوند از روح خودش در انسان دمید ؛ به این معنی که من هم می توانم مجموعه صفات خداوند را در درون خودم پرورش بدهم ، در واقع کار روح این است که مانند یک مربی است و من را به سمت مسائل مثبت سوق می دهد ؛ یکی دیگر از مسائل صور پنهان انسان فرمان عقل است ؛ عقل چیست ؟ عقل یک قوه تشخیص است که به هر انسان داده شده است ، عقل در کتاب نوشته شده است که فرایزدی دارد و یک قدرت تشخیص است و اگر اطلاعات غلط به عقل ندهیم محال است که اشتباه کند و هر چه به طرف ارزش ها برویم ، قوه عقل درون ما بیشتر می شود و هرچه به طرف ضد ارزش ها برویم ، قدرت تشخیص مسائل خوب و بد را نمی توانیم تشخیص بدهیم و این یک فرمانروایی همه چیز تمام است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است تا از آن استفاده کند ؛ اگر فرمان های عقل را به عنوان یک فرمانروا اجرا کنیم ، روز به روز به آرامش و آسایش خواهیم رسید .

در مورد دستور جلسه دوم تولد پنجمین سال رهایی حسین عزیز : ایشان در ابتدا با حال خراب وارد لژیون من شدند و اما اکنون کاملا برعکس این موضوع است . حسین عزیز به علت مشکلاتی که برایش اتفاق افتاده بود و همسر و فرزندش را از دست داده بود ، حتی به خدا هم اعتقاد نداشت و همیشه در لژیون می گفت که اگر خدا هست ، چرا باید برای من این اتفاقات بیافتد ؟ تا اینکه در مسیر خدمت قرار گرفت و ایشان با خدمت کردن و آموزش گرفتن توانستند به این نتیجه برسند که حرف اول و آخر را در صراط مستقیم و در کنگره می زند و راهنما شدند و قطعا از لژیون حسین آقا راهنمایان بسیاری بیرون می آیند و برای ایشان از خداوند متعال خواستار بهترین ها هستم و اکنون مدتی است که ازدواج کرده اند و ان شاالله که همسر ایشان هم در مسیر کنگره قرار بگیرند و زندگی خوبی داشته باشند .
از اینکه به صحبت های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم .

خلاصه سخنان مسافر حسین :
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر
من از خدای خودم سپاسگزارم تا به من فرصت جبران کردن خسارت ها را داد و توانستم در کنگره حضور پیدا کنم از آقای مهندس تشکر می کنم بابت آموزش های نابشان که زندگی من را متحول کرد و ایشان راهنمای جونز( تغذیه سالم ) بنده شدند که باعث افتخار بنده است ، از راهنمای ویلیام مسافر وحید شاپوری تشکر می کنم ، وقتی من وارد کنگره شدم روزانه چهار بسته سیگار مصرف می کردم و تنها کسی که می توانست سیگار را از من بگیرد آقای شاپوری بود ؛ از راهنمای DST مسافر امیر ایزدان تشکر می کنم که هر کسی نمی توانست صفات و اخلاق من را تحمل کند و از آقا رضا پروانه هم تشکر می کنم و اگر من الان در این جایگاه و شرایط هستم ، آن مِهر و محبتی بود که درون مسافر امیر موج می زد و با آن همه ترس و اضطراب و ناامیدی و تاریکی که بنده داشتم بسیار تا بسیار از ایشان سپاسگزارم و هیچ جور نمی شود جبران کرد ، ولی همیشه به یادتان هستم و آرامش را به زندگی خودم و خانواده ام دادند .
قبل از ورود به کنگره یک شب هایی من گریه می کردم و به خدای خودم می گفتم این چه حکمت و بزرگی است ، برای من اگر خدایی نمی کنی حداقل جان من را بگیر و من را از این فلاکت و بدبختی نجات بده ؛ می گفتم آن مهر و محبت خدایی کجاست ؟ الان هم در خلوت خودم گریه می کنم اما برای حال خوب خودم گریه می کنم ، این حال خوب هم لطف و محبت خداوند است ، از همسفر خودم تشکر می کنم که از وقتی پا به زندگی من گذاشته است ، زندگی من صد و هشتاد درجه تغییر کرد و قدر همسفرانتان را بدانید و ما ضربه هایی به همسفر خودمان وارد کردیم که خودمان می دانیم و خدای خودمان ؛
من 1398.01.17 با یک حال خراب وارد کنگره شدم که تنها روشنایی در زندگی من آتش سیگارم بود و هیچ چیز و هیچ کس رو قبول نداشتم ، ولی امیر آقا همیشه من را به صبر دعوت میکرد و می گفت اگر یازده ماه صبر کنم نصف مشکلاتم حل می شود ، ولی من همیشه شاکی بودم ولی اگر تمام بیمارستان ها ، تمام پول های بانک های بزرگ دنیا ، می آمدند نمی توانستند حال من را خوب کنند ؛ تمام روانشناس ها نمی توانستند حال من را خوب کنند ، ولی امیر آقا به من گفتند که صبح وقتی از خواب بلند می شوی ، آن شخصی که در آینه می بینی می تواند تو را نجات بدهد و من گوش به فرمان شدم و نتیجه تمام فرمانبرداری ها را گرفتم .
از همه شما تشکر می کنم هر زیبایی که در من دیدید در خودتان است و خاک پای تک تک شما را سرمه چشمانم می کنم ؛ شما خوب هستید که خداوند به من فرصت خدمتگزاری داده است و به شما افتخار می کنم که هستید و از تک تک شما آموزش می گیرم و از همه شما سپاسگزارم .

نگارش : مسافران جواد و مهدی ( ل 1 )
ویرایش : مسافر حسن ( ل 6 )
عکس : مسافر جواد ( ل 1 )
تنظیم و ارسال : مسافر مهدی ( ل 16 )
امیدوارم که لذت برده باشید
تهیه شده در قسمت سایت نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
275