دومین جلسه از دور بیست و یکم کارگاههای آموزشی عمومی ویژهٔ مسافران و همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی راهنما مسافر کاظم، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر محمدتقی، با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من»، در روز پنجشنبه مورخ سیام مردادماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۷ آغاز شد.
خلاصهٔ سخنان استاد:
دستور جلسهٔ امروز در مورد وادی ششم و این است که چگونه ما حکم عقل را در قالب فرمانروا اجرا کنیم، و اینکه عقل چه ویژگی دارد که من باید تمام فرامین آن را اجرا کنم، و چه چیز باعث میشود که من قوانین آن را اجرا نکنم، و چه چیزی میتواند به من کمک کند که بتوانم فرامین عقل را اجرا کنم، و چه چیزی باعث انجام ندادن آن میشود.
در وادی ششم به ما میگوید که عقل مثل ماشین تابع خود است؛ یعنی ماشین وقتی استارت آن را میزنیم و روشن میکنیم، خودش کارهای لازم را انجام میدهد. در جای دیگری از این وادی به ما میگوید که عقل فرّ ایزدی دارد؛ یعنی جایگاهی مانند جایگاه خداوند دارد. یعنی اینکه عقل هیچوقت اشتباه نمیکند.
در جزوههای جهانبینی جناب امین خیلی قشنگ در مورد عقل توضیح داده و میگوید: شما یک جای خوشآبوهوا را در نظر بگیرید که در آنجا یک فرمانروا زندگی میکند و اسم این فرمانروا عقل است. او در داخل یک قلعه زندگی میکند. این فرمانروا، قاضی یا پادشاه، هیچوقت فرمان اشتباه نمیدهد، مگر اینکه اطلاعات غلط و اشتباه به او داده شود. در محکمه، قاضی هیچوقت اشتباه نمیکند؛ قاضی به مجرم میگوید: شما بر اساس این مدارک و شواهد موجود باید مجازات شوی و زندان بروی. حتی اگر آن شخص بیگناه باشد، ولی قاضی مجبور است بر اساس آن شواهد و مدارک رأی صادر کند. کار عقل هم دقیقاً همینگونه است.
در اطراف این قلعه که عقل در آن زندگی میکند، یک سری نگهبان از آن محافظت میکنند که نامشان «دانایی» است. کار این سربازان دانایی این است که هر اسناد و مدارک و شواهد و اطلاعاتی وارد این قلعهٔ عقل نشود. کار اصلی دانایی؛ یعنی تشخیص ماهیت خواستهها در هر رنگ و لباسی است. یعنی هر خواستهای که میخواهد وارد قلعهٔ عقل شود، دانایی ماهیت آن را ارزیابی میکند و میسنجد و اگر خوب نبود از ورودش جلوگیری میکند.
سقراط میگوید که ما هیچ رذیلتی را انجام نمیدهیم، مگر اینکه لایهای از فضیلت اطراف آن را گرفته باشد. مهندس بارها در سیدیهایشان میگویند که من چند سال است که برای شما صحبت میکنم تا به شما بفهمانم که بدی بد است و خوبی خوب است. حالا چه چیزی باعث میشود که ما بدی را انجام بدهیم؟ روش کار اینگونه است که یک لایهٔ خوبی روی بدی را میپوشاند و ما ماهیت آن را تشخیص نمیدهیم. ما درون آن خواسته را تشخیص نمیدهیم و به ظاهر میبینیم که خیلی خوب است و آن را انجام میدهیم.
به طور مثال، همهٔ ما وقتی برای اولین بار مواد را مصرف کردیم، فکر نمیکردیم که قرار است یک معتاد شویم. اگر اینطور بود، به سمت آن نمیرفتیم. ولی با عوض کردن ماهیت خودش به ما گفت که این مواد به تو انرژی میدهد، بهتر حرف میزنی، بهتر کار میکنی و بهتر میتوانی به مسائل روزمرهٔ زندگی خودت برسی. از این طریق، خواستهٔ خودش را عملی کرد و ما درگیر مواد شدیم.
در مورد بقیهٔ کارها هم دقیقاً همینطور است؛ مانند غیبت کردن، دزدی کردن، نزول کردن و نزول دادن و خیلی ضد ارزشهای دیگر. با عوض کردن ماهیت خودش و پوشاندن یک لایهٔ خوبی روی آن و بازی با کلمات، خواستهٔ خودش را به اجرا درمیآورد.
ضد ارزش، ضد ارزش است؛ فرقی نمیکند که چه چیز باشد. ما ضد ارزش تفریحی و تفننی نداریم. ماهیت همهٔ اینها توسط نگهبانان دانایی تشخیص داده میشود. ما اگر میخواهیم ماهیت خواستهها را بفهمیم و به فرمان عقل نزدیک شویم، فقط باید دانایی خودمان را بالا ببریم، بفهمیم، یاد بگیریم و آموزش بگیریم.
این آموزش گرفتن فقط مختص کنگره نیست؛ در هر جایی که هستیم باید به دنبال آموزش باشیم. نقطهٔ مقابل آموزش، منیت است که جلوی آموزش را میگیرد. وقتی یک رهجو وارد کنگره میشود، باید به عنوان یک مسافر و رهجو وارد کنگره شود، نه چیز دیگری.
در سیدی «فاضلابهای جوشان» جناب مهندس میگویند: ما به کنگره آمدیم تا شسته شویم و برای این کار هم فقط باید دانایی خودمان را بالا ببریم. ما یاد گرفتیم که عقل با مغز فرق دارد و مغز یک مترجم برای عقل است.
ما یک سیستم عصبی مرکزی داریم که شامل مغز و نخاع است و یک سیستم عصبی محیطی که شامل تمام نورونهای عصبی است که در سرتاسر بدن ما پخش شدهاند. این نورونها مثل گیرنده میمانند که تمام اطلاعات را یکییکی به مغز میرسانند. مغز با پرسیدن از عقل که این فرمان یا حس چیست، دستور لازم را از عقل میگیرد که «انجام بدهم یا ندهم» و نورونها با بازگشت به آن عضو، دستور را ابلاغ میکنند.
ما در گذشته خیلی از ضد ارزشها را تجربه کردیم، از جمله اعتیاد. و امروز عقل ما به ما میگوید: دیگر بس است، انجام نده. و اینجاست که دانایی انسان میتواند به ما خیلی کمک کند.
هر اشتباهی دفعهٔ اول حق انسان است و باید تاوان آن را بدهد، چون میتوانست از فرمان عقلش پیروی کند ولی این کار را نکرده است. ما در وادی ششم دنبال این هستیم که بتوانیم دانایی خودمان را افزایش دهیم و نگهبانان قلعهٔ عقلمان را بیشتر کنیم تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم. در این وادی به ما میگوید که اجرای فرامین عقل کار سخت و پیچیدهای نیست؛ همین که بتوانیم از کارهای کوچک شروع کنیم، کمکم میتوانیم به مرتبههای بالاتر در اجرای فرامین عقل برسیم.
ما در کنگره در مورد نیکی کردن و خدمت کردن به دیگران خیلی چیزها یاد گرفتیم و فهمیدیم که تا نیکی نکنیم، ارزش آن را نمیفهمیم. با تجربه کردن این کارهاست که میتوانیم خود را قوی کنیم و دانایی خودمان را بالا ببریم.
در ادامه جلسه نفر برتر آزمون شماره ۴ و اعلام رهائی تعدادی از مسافران سفر اول برگزار گردید که گزارش تصویری آن در ادامه مشاهد میکنید.
نفر برترآزمون شماره ۴
مسافر مظفر
.jpg)
مسافر محمد رضا، راهنما مسافر حجت

مسافر رمضان، مسافر محمد، مسافر جواد، راهنما مسافر سجاد

مسافرناصر، راهنما مسافر بهزاد

مسافر عباس، مسافررحیم، راهنما مسافر محسن


مرزبان کشیک: مسافر مصطفی
ویراستار: مسافر جمال (لژیون ششم)
تایپ: مسافر علی (لژیون هشتم)
عکس و ارسال: مسافر سعید (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
72