بهنام قدرت مطلق الله
یازدهمین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی قائمشهر، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر کمیل و دبیری مسافر ولی اله با دستور جلسه "وادی ششم و تاثیر آن روی من" پنجشنبه مورخ 30 مرداد ۱۴۰۴ ساعت00 : ۱۷ آغاز بکار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر محترمشان و همچنین از راهنمای درمان خودم سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا خدمت کنم و از خدمت کردنم آموزش بگیرم . رهایی آقا حمید را به خودشان، خانواده محترمشان و راهنماهایشان تبریک عرض میکنم. امیدوارم که همواره موفق باشند. همچنین به مرزبانهای دورهٔ قبل خدا قوت و به مرزبانهای جدید تبریک عرض میکنم.
درمورد دستور جلسهٔ وادی ششم و تأثیر آن روی من؛ من محسن، هر روز اتفاقاتی در درونم رخ میدهد که با خودم کلنجار میروم. امروز صبح که بیدار شدم، با خودم فکر میکردم، چکار کنم؟ به سرکار بروم یا نروم؟ به کنگره بروم یا نروم؟ اینها مسائل بسیار مهمی هستند که روی من تأثیر میگذارند، چون عقل به خودیخود اطلاعات ندارد و باید از طریق دانایی و آگاهیهایی که به آن میدهیم، اطلاعاتش را تکمیل کند.
وقتی من به عنوان یک مصرفکننده وارد کنگره شدم، با خودم دردِ دل میکردم که آیا کنگره ۶۰ میتواند مرا با شربت اوپیوم درمان کند؛ یا نه؟ همیشه درگیر این بودم. در زمان مصرف، همیشه مجبور بودم یک ساعت زودتر از محل کارم حرکت کنم تا به مکان مصرف برسم. صبح مصرف می کردم و به سر کارمیرفتم، ظهر مصرف میکردم و به سمت خانه بازمیگشتم و شب هم مصرف میکردم فقط برای اینکه بتوانم بخوابم.
به نظر من، در درمان اعتیاد در کنگره ۶۰، به عنوان مسافر وظیفهٔ من این است که ، به صندلیام بچسبم و هیچ بهانهای نداشته باشم. باید به صندلیام بچسبم، به حرف راهنمایم گوش دهم و کارهای روزمرهام را انجام دهم. اگر الان مصرف میکردم به مبلغ امروز، باید ماهیانه بیست میلیون تومان پول میدادم. پس دیگر نباید بهانه بیاورم که پول OT ندارم، نمیتوانم بیایم و نمیتوانم بروم، اینها همه بهانه است. مهمترین بخش درمان من این است که اگر درمان شوم، آنگاه میتوانم به کارهایم برسم. پس نباید بهانه داشته باشم.
به نظر من، عقل فرمان میدهد که بهترین راه برای یک مسافر سفر اولی، چسبیدن به صندلی و آموزش گرفتن است. همانطور که آقای مهندس میفرمایند: عقل مانند نوری است که بر هستی میتابد. هر کسی هم مانند یک خانه است. اگر روشنایی داشته باشد، نور را جذب میکند و هرچه روشنایی وسیعتر باشد، جذب نور هم بیشتر خواهد بود. شرط داشتن نورچه هست ؟ حرکت در صراط مستقیم است . همان چیزی که اول گفتم: درون من یک نجوایی وجود دارد، چیزی هست که اگر به آن عمل کنم یا به آن خیانت کنم، به همان ، درصراط مستقیم بودن بازمیگردد.
وقتی گفتیم عقل از خودش چیزی ندارد و باید اطلاعات و آگاهی به آن داده شود، پس وظیفهٔ عقل چیست؟ شناخت خوبیها و بدیها. من وقتی به درمان رسیدم، چه چیزی برایم مهم بود؟ همانطور که آقای مهندس میفرمایند: ما درمان شدیم تا بهتر زندگی کنیم، تا بهتر زیستن را بیاموزیم. پس در کنگره یاد میگیریم که عمل کنیم، نه فقط حرف بزنیم. نیازی نیست که من شعار بدهم. وقتی از اینجا به خانه میروم، آنچه آموختهام را در خانه به آن عمل میکنم؛ در محل کارم به آن عمل میکنم. آنچه یاد گرفتهام را در مسیر ارزشها به سمت روشنایی به کار میگیرم.
.jpg)
در زمان مصرف، همهچیز تاریک بود. اختیار من محسن در دست مواد بود. مواد به من میگفت چه کار کنم. آنقدر در محل کارم خجالت میکشیدم که صبحها مجبور بودم مصرف کنم. اما حالا ساعت ۵ صبح بیدارم، طلوع آفتاب را میبینم و همیشه خدا را شکر میگویم. با خودم میگویم: آقای مهندس، خیلی از شما ممنون هستم . واقعا از شما ممنون هستم . چرا که نور را به خانه و زندگی ما بخشیدید. اگر مصرفکننده بودیم، معلوم نبود الآن کجا بودیم.
حالا میآییم، آموزش میگیریم و به عقلمان آگاهی و اطلاعات میدهیم تا انشاالله تصمیمهای درستی برای زندگی و کارمان بگیریم. متشکرم که با سکوتتان با سخنان من همراه بودید.
جمعآوری و ارسال:مسافر علیرضا، لژیون چهارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
49