English Version
This Site Is Available In English

کلیدی برای درب‌های بسته

کلیدی برای درب‌های بسته

«حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنیم»
به راستی چه‌قدر زیبا هستند وادی‌ها، هرکدام کلیدی برای درب‌های بسته زندگی‌ام، کنگره خیلی عجیب و شگفت‌انگیز است؛ هم مسافر درمان می‌شود، هم می‌گوید: صبر کن، تازه کارت شروع شده است، خود را، جهان هستی‌ و قدرت مطلق را بشناس، بعد اگر توانستی دل بکن و به سمت زندگی، تجربه و حس‌های جدید و ناب قدم بردار.

قرار است کمی در مورد چیزی صحبت کنم که در وجود من فرمانروایی می‌کند، کار آن درست و اصولی است، تکه‌ای از وجود خداوند است؛ به عبارتی فرایزدی دارد و حاکمی عادل است که هیچ‌گاه اشتباه نمی‌کند، می‌دانید نام او چیست؟ عقل است.

عقلی که با اشتباهات من، خطاهایی که در زندگی مرتکب می‌شوم، نادانی‌ام، حس‌های حیوانی‌ام، افکار پلید و شیطانی‌، به‌طور کلی با پندار، گفتار و کردار غلط، اجازه فرمانروایی، حکم دادن، تجزیه و تحلیل را از او سلب می‌کنم.

با این چنین اعمالی که روزمره با آن عجین شدم و وجود من خو گرفته، کاری بسیار سخت است که بتوانم دوباره عقل خود را به کار اندازم؛ می‌دانید که عقل در صورتی فرمان می‌دهد که حس من تزکیه و پالایش شده باشد.

با ورود به کنگره خیلی چیزها دریافتم که اگر خداوند کنگره را سر راه من قرار نمی‌داد معلوم نبود الان در کدام بیغوله‌های وجودی‌ بودم، بله، با ورود به کنگره آگاهی‌ام نسبت به قبل تا حدودی بالا رفت و توانستم حس خود را به پدر و مادر، فرزند، همسر، خانواده‌ام و جهان هستی خوب و نیک کنم، این معجزه مصادف شد با فعال شدن دوباره عقل عزیز که به من فرمان می‌دهد، اگر خطایی از عزیزان خود دیدی، بگذار بر حساب نبود دانایی‌ آن‌ها و با وجود بدی‌ها باز هم دوست بدار و کردارت را نیک کن،
تو نیکی کن و در دجله انداز،که ایزد در بیابانت دهد باز/

اما باز هم برای بهتر و قوی‌تر شدن عقل، نیاز به تمرین و تکرار دارم، عقل می‌گوید: برخیز و قدمی نیک برای کمک به هم‌نوعان خود بردار؛ خدایا، چگونه و چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ کنگره فکر این‌جا را هم کرده، کلی راه برای من گذاشته تا به خلق کمک کنم، یکی از این مسیرها شرکت در لژیون پر از خیر و برکت مادی و معنوی سردار است، من هرچه دارم به جرات می‌توانم بگویم از برکات این لژیون است.

نیروهای منفی در وجود من زمزمه می‌کنند؛ بس است، دیگر دو سال سردار شرکت کردی و حق خود را ادا کردی، زکات این حال و اتفاق‌های خوش را پرداخت کردی، اما عقل می‌گوید: بخشش مانند رودی است که اگر جلوی آن را سد کنی می‌گندد و تبدیل به لجنزار می‌شود، جلوی بخشش را در هر زمینه‌ای که از دست تو برمی‌آید نگیر، تا مثل رود جاری باشد؛ دستی باش برای یاری‌رساندن خداوند به بندگان او.

خداوندا، یاورم من باش تا بتوانم امسال در لژیون سردار پله‌ای دیگر را برای خدمت به بندگان عزیز تو بردارم، به لطف خدا توانسته‌ام در این دو سال کل خانواده را عضو سردار کنم، در صورتی‌ که آن‌ها در کنگره نبودند و این خود معجزه‌ای شد برای ورود همسر من به کنگره و معجزه‌ای از آن بزرگ‌تر در راه است؛ باورم نمی‌شود، با شرکت در لژیون سردار خداوند به من نشان داد که دست کوچکی شدم برای کمک خداوند به همه عزیزانی که در حال درمان هستند یا قرار است، در آینده درمان شوند.

کلام آخر این‌که انسان قرار نیست، همیشه در روشنایی بماند، نبرد نیک و شر در وجود من همیشه وجود دارد، مهم این است که من برای نزدیک شدن به فرمان عقل همیشه تلاش داشته باشم، خدایا، بابت تاریکی‌ها و شکست‌هایی که به من دادی تا طعم روشنایی را بچشم، شکر.نويسنده: همسفر مینا رهجوى راهنما همسفر سعیده (لژيون ویلیام)

رابط خبرى: همسفر مريم رهجوى راهنما همسفر مريم (لژيون ششم)    
ویرایش و ارسال : همسفر لیلا رهجوى راهنما همسفر اکرم (لژيون یازدهم) دبیر سايت
همسفران نمايندگى شفا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .