English Version
This Site Is Available In English

ما باید همیشه شاکر خدا باشیم که به کنگره آمده‌ایم

ما باید همیشه شاکر خدا باشیم که به کنگره آمده‌ایم

جلسه یازدهم از دوره چهل‌وچهارم سری کارگاه‌های آموزشی، عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ملاصدرا با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی راهنمای تازه‌واردین مسافر عباس و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه "وادی ششم و تأثیر آن روی من" در روز پنج‌شنبه سی‌ام مردادماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر
خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر در این جایگاه قرارگرفته‌ام.
وادی ششم می‌گوید: حکم عقل را در قالب یک فرمانروا کاملاً باید اجرا کنیم؛ یعنی جنگ بین عقل و نفس همیشه پابرجاست و ما باید کاری کنیم عقل همیشه پیروز شود؛ مثلاً عقل می‌گوید درست سفر کن ولی نفس می‌گوید اشکال ندارد. اگر گاهی بد سفر کنی، عقل می‌گوید بیست دقیقه قبل از شروع جلسه حاضر شو اما نفس می‌گوید اصلاً دیر حاضر شدنت اشکال ندارد. عقل می‌گوید سیگار نکش اما نفس می‌گوید اگر سیگار بکشی اشکال ندارد.
سفر اولی که بعد از ۲ ماه سفر هنوز سیگار می‌کشد بدرد نمی‌خورد و سفر دومی که سیگار می‌کشد هم فایده‌ای ندارد.
ما قبلاً فکر می‌کردیم مواد مخدر به ما انرژی می‌دهد اما از وقتی به کنگره آمدیم فهمیدیم نه‌تنها انرژی نمی‌دهد بلکه انرژی درونی خودمان را گرفته و آزاد می‌کند که نشانه‌اش هم این است که بعد از چند ماه مصرف مواد وقتی در آینه به قیافه خود نگاه می‌کنیم می‌بینیم تغییر کرده و بدتر شده‌ایم و وقتی درست سفر می‌کنیم بعد از چند ماه چهره ما خیلی بهتر می‌شود.

ما باید همیشه شاکر خدا باشیم که به کنگره آمده‌ایم.
امروز جلسه همسفران خیلی مهم است و مهندس تأکید می‌کند دوشنبه‌ها برای هم‌سفران جلسه خصوصی برگزار شود تا حال آن‌ها هم خوب شود.
سخن پایانی این‌که امروز ما مسئول هستیم که  سی‌دی‌ها را گوش دهیم زیرا دیگران برای این مسئله زحمت‌کشیده‌اند.
ما باید همیشه خدمت کنیم سفر دومی که بعد از رهایی کنگره را رها می‌کند و می‌رود به این دلیل است که خدمت نمی‌کند و حالش روز به روز خراب‌تر می‌شود.
باید خدمت کنیم تا حالمان و زندگیمان روز به روز بهتر شود و تأثیر آن را در زندگیمان ببینیم.
با این داستان سخنانم را تمام می‌کنم،
در زمان پیامبر دو خواهر بودند یکی شوهرش در راه ارزش‌ها بود و همیشه سختی می‌کشید و دیگری در راه ضدارزش‌ها بود و همیشه زندگی خوب و راحتی داشت. روزی آن‌که در راه ضدارزش بود یک سکه طلا در زمینی پیدا کرد و دیگری دیوار روی سرش ریخت و دستش شکست. عده‌ای از پیامبر پرسیدند که چرا این‌گونه است؟ پیامبر فرمود آن‌که یک سکه پیدا کرد اگر در راه ارزش‌ها بود یک صندوق طلا پیدا می‌کرد و آن‌که در راه ارزش‌ها بود قرار بود دیوار او را بکشد اما نتیجه کارهای خوبش او را زنده نگه داشت، پس همیشه در زندگی خوبی کنید تا نتایجش را ببینید.
"از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم."
تایپ: مسافر امیر(لژیون ششم)
ویرایش متن: مسافر محمود(نگهبان سایت)
عکس: مسافر عباس(لژیون چهارم)
ارسال: سایت نمایندگی ملاصدرا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .