حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا کنیم، وادی ششم با این جمله شروع میشود. از آنجاییکه در عنوان هر وادی مطالب بسیار زیادی نهفته است و هرکدام جای تامل بسیار دارد، این وادی نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. به نظر من، همه ما پس از طی کردن وادیهای تفکر و وادی عملیاتی که وادی پنجم میباشد نیاز مبرم و شدیدی به این وادی داریم؛ زیرا پس از تفکر به شخصه برای خودم برای اجرای آن، نیازمند نیرویی هستم تا من را راهبری کند و چه نیرویی بهتر از عقل میتواند این کار را انجام دهد.
قبل از کمک گرفتن از این نیرو، بایستی آن را بشناسیم، هرچند جناب مهندس فرمودند که ما نمیدانیم جنس عقل از چیست؟ ولی میدانیم که وجود دارد. عقل مانند ترازو و میزان عمل میکند، یعنی هر خواستهای که داریم اول بایستی عقل آن را بسنجد و تایید کند وگرنه رد میشود. دراینجا این سوال مطرح میشود که اگرعقل خواستهها را میسنجد پس چرا خواستههای نامعقول را نیز تایید میکند؟
ما دانستیم که هر چیزی دارای نفس است و نفس انسان در سه مرتبه اماره، لوامه و مطمئنه میباشد و جایگاه هر شخص بر اساس دانایی و مرتبه نفس او مشخص میگردد؛ اگر شخصی در مرتبه پایین نفس، یعنی اماره باشد عموماً خواستههایش نامعقول هستند و نیروی منفی با برعکس کردن مفاهیم و آلوده کردن حس، به راحتی به خواستههای خود میرسد. به بیان دیگر، عقل هیچوقت اشتباه نمیکند و عقل فر ایزدی دارد و کاملاً در مسیر درست است، ولی اگر اطلاعات غلط به آن برسد طبق آن حکم صادر میکند.
برای اینکه بتوانیم حکم این فرمانروای عادل را به اجرا درآوریم بایستی تزکیه و پالایش شویم و دانایی خود را بالا برده تا بتوانیم به مرتبه بالاتری برویم و از نفس اماره عبور کنیم تا جایی که وارد نفس مطمئنه شویم؛ وادی ششم این کار را برای ما بسیار ساده کرده است. این وادی به من میگوید: تا زمانی که عقل را فرمانروای مطلق کشور وجودی خود نکنم، نمیتوانم به آرامش و آسایش برسم و تبدیل به حاکمی توانا شوم. برای رسیدن به این مرحله ابتدا بایستی فرامین کوچکی را که عقد صادر میکند به اجرا درآورده، تا بتوانیم به مرحلهای برسیم که توانایی انجام خواستههای بزرگتر را به دست آوریم؛ مثلاً وقتی به من گفته میشود سی دی بنویس، میدانم که اگر بنویسم حالم خوب میشود ولی نمیتوانم عمل کنم، این یعنی پشت پرده نیرویی عظیم است که مانع میشود. در ابتدا، از نوشتن چند خط شروع میکنم.
فرمان عقل از مسائل ساده زندگی شروع میشود و چیز عجیب و غریبی نیست؛ مثلاً اگر من بتوانم کارهای ساده و روزمره را در وقت مناسب خودش انجام دهم و یا اینکه اگر فردی که به من آسیب میزند با او معاشرت نکنم، یعنی فرمان عقل را انجام دادهام. عقل ما را به سمت خوبیها، خیر و صواب هدایت میکند. اما نفس اماره ما را به سمت بدیها و زشتیها سوق میدهد. در مسائل زندگی هرچه فرمان دهیم همان میشود. از مشکلات خسته میشوم و صدایی به من میگوید: ناامید نشو، همه چیز درست میشود، صبر و تلاش کن، این همان صدای عقل است. اما اگر از مشکلات زود خسته و ناامید شوم،
در اینجا صدای دیگر به من بگوید زندگی پوچ و بیمعناست، ارزش ندارد، آخرش که باید بمیریم و این صدا همان صدای نفس اماره است که انسان را به سمت بدبختی و نابودی سوق میدهد و این نابودی فرد را به اعماق تاریکیها میکشاند و گاهی منجر به خودکشی هم میشود. در آخر دوباره و دوباره تاکید میکنم، برای رسیدن به فرمان عقل و کسب آرامش و آسایش، لازم نیست که کارهای بزرگ و شگفتانگیز انجام دهم، همین که عقل به من میگوید: پس انداز کن، در کار دیگران دخالت نکن، تجسس نکن، دروغ نگو، نکن و غیره. اگر توانستم این مسائل کوچک را انجام دهم قطع به یقین میتوانم به آرامی فرمانهای بزرگ را نیز انجام دهم.
نویسنده: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون ویلیام)
رابط خبری: همسفر فروغ رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون ویلیام)
ویرایش و ارسال: همسفر الهام دبیر سایت
همسفران نمایندگی یوسف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
14