در بین تمام فلاسفه و بزرگان همیشه این بحث مطرح بود که زندگی جبر است یا اختیار؟ برخی جبرگرا بودند، برخی اختیارگرا، یکسری هم میگویند که بین جبر و اختیار بوده است. مولوی فیلسوف و دانشمند ما پرده از مطالب عظیمی برداشت، این مطالب به مولانا الهام یا القاء میشد، یعنی به او دیکته میشد و از درون خودش نبود. از سخنان مولانا استفاده میکنم، زیرا کاملاً منطبق با حقیقت است.
زندگی بر سه پایه استوار است:
۱ـ جبر (تقدیر)
۲ـ خواست (اختیار)
۳ـ فرمان الهی
کل زندگی ما بر مبنای این سه اصل استوار است. به طور مثال همیشه همه چیز مطابق خواست ما پیش نمیرود. بخشی در اختیار ما است و آن هم خواست ما است و بخشی هم تقدیر که همان جبر است.
به طور مثال شما قبلاً یک چک ۱۰۰میلیون تومانی صادر کردهاید و امروز موعد پرداخت آن است، این جبر میباشد و نتیجه عملی است که قبلاً انجام دادهاید. تقدیر همان نامه پیشین است. وقتی به دانشگاه میروید، پس از پایان ترم کارنامه دریافت میکنید، این نمونهای از نامه پیشین است. ما همواره در حال امتحان دادن هستیم، کاری که امروز انجام میدهیم، تقدیر فردای ما خواهد بود و نتیجه کاری که دیروز انجام دادهایم، امروز آشکار میشود.
هر عمل نیک و بدی انجام دهیم، نتیجهاش به خودمان بازمیگردد. بزرگان ما تقدیر را با جبر یکی گرفتهاند و گفتهاند، این جبر است، درصورتی که این خود ما هستیم که بذر را میکاریم، وقتی گندم میکاریم، نتیجه آن برداشت گندم و اگر جو بکاریم، نتیجهاش برداشت جو است.
بخشی از زندگی هم مربوط به خواست ما است. با تقدیر کاری نداریم؛ چون تقدیر کار خودش را انجام میدهد. تقدیر مانند تیری که از کمان رها شده است و قطعاً به هدف خواهد خورد؛ چون اگر گندم بکاری، حتماً گندم برداشت میکنی، اگر نفرت کاشتی، نفرت برداشت میکنی، بنابراین به اعتقاد من چیزی به نام جبر وجود ندارد؛ بلکه تقدیر است که بذر آن را خودمان کاشتهایم. تقدیر یا نامه پیشین، بخشی مربوط به قبل از تولد است و بخشی مربوط به زمان حال و بخشی هم به روز الست (هنگامی که با خدا پیمان بستیم) برمیگردد.
یک شاخه سوم هم وجود دارد که کمتر درباره آن سخن گفته شده است؛ زیرا بزرگان بیشتر به جبر و اختیار پرداختهاند. شاخه سوم همان فرمان الهی است. فرمان الهی قوانین خاص خود را دارد. فرمان الهی این نیست که انسان کار بدی انجام دهد، سپس زلزله یا سیل بیاید؛ بلکه ممکن است در جایی قرار بگیری که نه تقدیر است و نه خواست تو و این فرمان الهی است.
در گذشته هر اتفاقی برای ما افتاده است، نباید به آن تعصب داشته باشیم؛ زیرا در هر موضوعی هم فرمان و هم تقدیر الهی وجود دارد و ترس و نگرانی نباید به خود راه دهیم؛ زیرا انسان موجودی است که بقاء دارد و حتی با مرگ هم از بین نمیرود. آنچه ما را آزار میدهد، این است که دائماً یا درگیر گذشته و یا درگیر آینده هستیم و زمان حال را از دست میدهیم.
به طور مثال برای آینده کار میکنیم و پول جمع میکنیم که خوش بگذرانیم؛ اما به بیماری دچار میشویم و پزشک خوردن خوراکیها را منع میکند. وقتی به ما میگویند که بیماری داری و ۱۰ سال دیگر میمیری از همان لحظه شروع به مردن میکنیم، پس باید یاد بگیریم در زمان حال زندگی کنیم. مسئله بسیار مهم این است که انسانها یا در گذشتهاند یا در آینده و زمان حال را کاملاً رها کردهاند. اگر کسی در زمان حال زندگی کند، ترسهایش از بین میرود. فکر کردن به گذشته یا آینده ترس و اضطراب را تشدید میکند.
فکر کردن به مسائل منفی ما را از تعادل خارج میکند. بعضیها میگویند که دچار توهم هستیم به آن ها توصیه میکنیم: «خیال کنید، توهم ندارید و به آن فکر نکنید»، اگر چنین کنید از بین میرود. در لحظه حال زندگی کردن هنری ارزشمند است، اگر روزی این هنر را بیاموزیم، آنگاه از زندگی لذت خواهیم برد و شکست نمیخوریم. ما باید از گذشته درس بگیریم، برای آینده برنامه ریزی کنیم و در زمان حال زندگی کنیم؛ زیرا زندگی بر اساس تقدیر و فرمان الهی است.
در صورتی که تقدیر بدی برای شما پیش آمد از آن نترسید؛ زیرا همین تقدیر میتواند، پرده از رازهای بسیاری بردارد. مثال روشن آن اعتیاد آقای مهندس است که سبب شد، راه درمان اعتیاد، چاقی و سیگار کشف شود، بنابراین مشکلات ما ممکن است، منفعتهای بزرگی به همراه داشته باشند؛ حتی اگر در این مقطع زندگی آشکار نشوند در جهانهای دیگر اثر خود را خواهند داشت.
برخی افراد هر روز قهوه تلخ مینوشند. خوردن نسکافه یا شیر قهوه ایرادی ندارد، اما قهوه تلخ برای بدن زیانآور است؛ زیرا خاصیتی شبیه مواد مخدر دارد و به دستگاه گوارش آسیب جدی میزند، به همین دلیل در کنگره۶۰ قهوه تلخ ماده مخدر محسوب میشود.
باید به اعمال خود نگاه کنیم و شروع به پالایش درون کنیم، یعنی دروغ نگوییم، بدگویی نکنیم، عدالتخواه باشیم، ظلم نکنیم، دیگران را به محبت و صبر دعوت کنیم و از شادی دیگران خوشحال شویم با اینکار افکارمان آرام میشود، همچنین نباید ذهن خود را درگیر مسائلی کنیم که به ما ارتباطی ندارد.
برخی موضوعات را نباید به صراحت بیان کنیم؛ چراکه مانند میوه نارس است که هنوز قابل استفاده نیست. با قطبهای منفی هیچگونه ارتباط و همفکری نداشته باشیم. سراغ دعانویس نرویم، چه برای نوشتن دعای مهر و محبت، چه برای باطل کردن سحر و جادو؛ زیرا قدم گذاشتن در این مسیر فاجعهبار است. با انسانهای منفی نباید رابطه داشت، اگر ارتباطی وجود دارد، باید به تدریج فاصلهمان را با آنان بیشتر کنیم، اگر میخواهیم در کارها به نتیجه برسیم، باید در صراطمستقیم باشیم.
افکارمان باید متوجه یاد خدا و نیروهای مثبتی باشد که به ما انرژی میدهند، همچنین بهتر است با دوستانی ارتباط داشته باشیم که موجب رشد و آرامش ما شوند. اگر چنین نیست، لازم است از آنها فاصله بگیریم؛ زیرا به دانشی نیاز داریم که مسیر زندگیمان را در صراط مستقیم با دغدغه کمتر و با آرامش و موفقیت بیشتر هدایت کند.
برداشت من از سیدی این است که زندگی بر پایه خواست، تقدیر و فرمان الهی استوار است. حقیقت این است که تقدیر و فرمان الهی مسیر خود را طی میکنند، آنچه اهمیت دارد خواست ما است. خواست امروز ما تقدیر فردا را رقم میزند. اگر در قضاوتی ظلم کنیم، آیندهای تاریک برای خود میسازیم و اگر روزی تن کسی را بلرزانیم، روزی میرسد که تن خودمان بلرزد.
منبع: سیدی قانون (آقای مهندس دژاکام)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دوم)
نویسنده: همسفر صالحه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر ثریا (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر بهاره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
88