پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. به مناسبت دریافت شال راهنمایی توسط همسفر فرناز، ضمن عرض تبریک به ایشان گفتگویی با ایشان انجام دادیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
همسفر فرناز و مسافرشان یوسف، با آخرین آنتیایکس تریاک وارد کنگره شدند، روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت ۱٠ ماه و ۱۶ روز زیر نظر راهنمایان بزرگوار مسافر سینا و همسفر سمیه سفر کردند، الان هم به مدت ۲ سال و ۱۱ ماه به لطف خداوند و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش خودشان در کنگره ایروبیک و والیبال، ورزش مسافرشان باستانی.
نقش عشق به لژیون و عشق به رهجو در تربیت رهجو چقدر مؤثر است؟
همانطور که آقای مهندس گفتند در هر چیزی تعادل باید رعایت شود بهنظر من هم؛ حتی محبت و عشق باید تعادل داشته باشد و اینکه دوطرفه باشد مطمئنم که باعث حال خوب هم راهنما و هم رهجو میشود البته من خودم تا عمر دارم نیاز به راهنماییهای راهنما عزیزم خانم سمیه دارم و خواهم داشت و هر کجا که به مشکلی برخورد کنم حتماً صحبت میکنم و از کلام ایشان استفاده میکنم خدا را شکر که کنگره است.
چه چیز در کنگره به شما قدرت میدهد ؟
سیدیهای بهروز آقای مهندس و صحبتهای چهارشنبه و شرکت در کارگاهها و لژیون، سایت کنگره و پارک همه اینها به من قدرت میدهند و من ایمان دارم که در مسیر مستقیم هستم و تلاش میکنم که به مرکز دایره نزدیک شوم.
نقش همسفر چند درصد برای ثابت قدم ماندن مسافر در کنگره و درمان آن مهم است؟
بهنظر من ۱۰۰ درصد چون طبق صحبتهای آقای مهندس بعد از مدتی که مسافر بیاید و همسفر نیاید اختلاف فاز بهوجود میآید بعد از رهایی مسافرم، من خودم میآمدم؛ ولی مسافرم نمیآمد یک سال شد و واقعاً این موضوع را با تمام وجودم حس کردم؛ ولی هیچوقت اصرار نکردم که بیاید فقط جشن همسفر تا جشن همسفر میآمدند و بعد خودشان تصمیم گرفتند که دوباره بیایند من نیاز خودم را به آموزشهای کنگره میدانستم و اینکه یاد گرفتم که همه انسانها قدرت انتخاب دارند و من باید احترام بگذارم.
نظرتان را در مورد این جمله بگویید:
هر چه بيشتر آموزش میگیرم بیشتر متوجه میشوم که خود من نیاز به آموزش دیدن دارم.
چقدر زیباست همیشه با کاربردی کردن و آموزشهای راهنمای عزیزم و آقای مهندس به عمق و مفهوم این جمله پی میبرم که من هیچ چیز نمیدانم و خیلی نیاز به آموزش گرفتن دارم.
چرا تصمیم گرفتید که راهنما شوید و چه پیامی برای کسانی که میخواهند راهنما شوند دارید؟
من دیروز مشارکت کردم و گفتم که من واقعاً زمانی که امتحان دادم اصلاً فکر نمیکردم قبول بشوم و هیچ تصوری از قبولی در جایگاه راهنمایی نداشتم و واقعاً برای من باوری در ناباوری بود و روزی که متوجه شدم کتاب ۶۰ درجه را باز کردم و باوری در ناباوری را خواندم و اشک شوق ریختم. اگر به کنگره ایمان دارید و در مسیر آن گام برمیدارید هر آنچه خواستید به آن در زمان و با تلاش خودتان میرسید.
چه چیز آفت جایگاه راهنمایی است؟
از نظر من منیت و اضلاع مثلث جهل که منیت، ترس و ناامیدی هستند باعث میشوند که حس ما آلوده شود و ما دچار آفت بشویم. اندازهی راهنما و کنگره بینهایت است.
به نظر شما چگونه میتوان از راهنمای خود تقدیر کرد؟
من همیشه دلم میخواهد بهترینها نصیب راهنمایم باشد چون الفبای عشق و محبت را از راهنمایم آموختم و فهمیدم از خودش، از زندگیش و مهمتر از همه از وقتش میگذارد تا من به حال خوب برسم. مطمئنم که هر کسی میداند که چگونه باید قدردانی کند من طبق صحبتهای راهنمایم که برای پاکت در جشنها گفتند همیشه از پول نو و پاکت تمیز نه گران قیمت و مهمتر از همه دلنوشته که از دل ما برمیآید و گل خشکی که عطر زده شده و تمام حسهای خوب را در پاکت خودمان نشان دهیم که فردی که پاکت ما را باز میکند دریافت کند و مطمئنم که به ما حال خوب او منتقل میشود
حس و حالتان زمان تحویل شال راهنمایی از دستان آقای مهندس را بگوئید؟
حس وصفنشدنی بود احساس داشتن دو بال داشتم که نه در زمین بودم نه در هوا و چشم در چشم شدن با آقای مهندس و لبخند ایشان تا ابد از ذهن من بیرون نمیرود. دیدن مسافران و همسفران که همه لباس سفید بر تن دارند خیلی حس قشنگی بود که انرژی سالن را چندین برابر کرده بود که همه خوشحال بودند و میخندیدند. به جرأت میتوانم بگویم احساس خستگی و هیچ حسی جز عشق نبود با اینکه خیلی عزیزان از راه دور و نزدیک آمده بودند برای هر کسی که خواسته دارد از خداوند میخواهم که این حس ناب را تجربه کند.
کلام آخر:
خداوند را شکر که در مسیر کنگره هستم و از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که بیوقفه در حال تلاش برای حال خوب من هستند سپاسگزارم و از راهنما عزیزم خانم سمیه و مسافرم که باعث حضور من شدند سپاسگزارم. از شما خانم فاطمه عزیزم و مرزبانان خانم طاهره عزیزم و خانم سمیه عزیزم و ایجنت خانم محیا عزیزم سپاسگزارم که به من این فرصت را دادید. از مسئولان سایت که چراغ خاموش فعالیت دارند و زحمت میکشند خیلی ممنونم و خداقوت میگویم.
در پایان با بیت شعری از مولانا؛
منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر
من از او گر بکشی جای دگر می نروم
با تشکر از همسفر فرناز که وقت خود را در اختیار ما گذاشتند تا ما آموزش بگیریم، با آرزوی موفقیت برای ایشان در این جایگاه خدمتی.
طراح سؤال و مصاحبهگر: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
عکاس: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
147