همسفر و مسافر نیکوتین فاطمه
آقای مهندس فرمودند: عنوان این سیدی رازهای پنهان است، رازهایی که پوشیده است، بسیاری از حقایق را اگر میدانستیم، در عدالت خداوند هرگز شک نمیکردیم؛ سالها سؤال من از خود، خداوند و کل هستی این بود که اگر سرنوشت و زندگی من را از قبل خداوند تعیین کرده و این تقدیر من است؛ پس قدرت اختیاری که خداوند به من داده، چه کاربردی در زندگی دارد؟ نوزادی که تازه متولد شده، پاک و بیگناه است، چرا باید در یک خانواده اعتیاد و بیسروسامان یا کارتنخواب، یا بیسرپرست باشد؟ چه کسی و چه چیز این قضیه را تعیین میکند؟ آیا این عین عدالت است؟ البته قبل از کنگره۶۰، نمیدانستم هر نوزاد با در دست داشتن یک نامه پیشین و قول و قرارهایی که در روز الست با خداوند گذاشته است، تعیین جایگاه و مسیر کرده است؛ این سوال خیلی از انسانها از ابتدای خلقت بوده است و بزرگان زیادی راجع به آن صحبت کردند، مثل: خیام، مولوی، اسپینوزا، که به دو دسته جبرگرا و اختیارگرا تقسیم شدند.
عدهای میگویند: زندگی جبر و تقدیر است، همه چیز از قبل مشخص شده است، سعی و تلاش ما هیچ فایدهای ندارد، پس خود را به دست سرنوشت میسپارند و مقصد و هدفی در زندگی ندارند، هرگونه اعتراضی را دخالت در کار خدا و کائنات میدانند؛ عدهای دیگر اختیارگرا هستند که میگویند: همه چیز به دست خود انسان رقم میخورد، تمام سعی و تلاش خود را میکنند و از تمام نیروها در جهت هدف خود کمک میگیرند، وقتی به نتیجه دلخواه نمیرسند، احساس پوچی میکنند و کم کاری را از سمت خود و دیگران میدانند؛ اما به اعتقاد آقای مهندس دژاکام این موضوع سه ضلع و اصل دارد: اختیار «خواست ما» تقدیر «جبر، نامه پیشین» و فرمان قادر مطلق.
اختیار: که همان خواست ما است، چیزهایی که دوست داریم به آن برسیم؛ تقدیر: همان جبر و نامه پیشین ما است که از قبل، بعضی از جنبههای زندگی ما را تحت تأثیر میگذارد؛ اعمال دیروز، در زندگی امروز من تأثیر مستقیم دارد، نمیتوانم کار ضدارزشی انجام بدهم، اما فردا انتظار زندگی با آرامش و آسایش داشته باشم؛ همانطور که میدانیم، بهترین قاضی کائنات است؛ ضلع سوم خواست و فرمان خداوند است که به صلاحدید او است، ما به خواست خود برسیم یا خیر پشت همین هم حکمتهایی نهفته است، رازی که بر ما پوشیده است؛ پس نتیجه میگیرم سعی و تلاش خود را در جهت اهداف درست و صحیح انجام دهم و با دوری از ضدارزشها که تأثیر مستقیم بر زندگی من دارد و رفتن به سمت ارزشها، تصفیه و پالایش خود حرکت کنم و نتیجه را به خدا بسپارم، از تقدیر و نامه پیشین خود فرار نکنم، نگران آینده نباشم و حسرت دیروز را نخورم، آرامش را در زمان حال زندگی کردن بهدست بیاورم؛ زمان، این نعمت گرانبها را از دست ندهم.
خدایا چنان کن سرانجام کار/
تو خشنود باشی و ما رستگار/
همسفر و مسافر نیکوتین یاسمن
استاد میفرمایند: «ما همه خوب هستیم و یاد گذشته مینماییم، بابت هیچ یک از وقایع گذشته تأسف و تأثری نداریم؛ زیرا هر موضوع به جای خود است و هم تقدیر، از هیچ کدام نباید برتافت، سخن من و یا همگی ما با شما است، شما در زمان خویش با کوششی سخت از هیچ موضوعی نباید خوف داشته باشید و یا دور شوید، زیرا تقدیر فرمان الهی است»
آقای مهندس میفرمایند: آیا زندگی ما جبر است یا اختیار؟ آیا زندگی ما در اختیار خود ما است، ما رقم میزنیم یا خیر، از جای دیگری رقم میخورد؛ اینجا میگوییم: سه اصل است، اول جبر یا تقدیر، دوم خواست یا اختیار، سوم فرمان الهی، کل زندگی ما بر این سه مبنا درحرکت است.
خواست کاملِ ما نیست، مقداری در اختیار ما است، مقداری تقدیر است، جبری نیست که تحمیل کرده باشند، به تقدیر جبر میگوییم، در زندگی هرکاری انجام دهیم به خود ما باز میگردد؛ مثلا وقتی درخت خرما بکاریم، نتیجه یا تقدیر آن برداشت خرما است، اگر ما تنفر بکاریم، قطعاً برداشت ما تنفر است، اگر روزی در گوش کسی بزنیم، روزی در گوش خود ما میزنند؛ این تقدیر و یا جبر میشود، چون در گوش کسی زدیم، امروز در گوش ما میزنند.
تقدیر نامه پیشین ما قبل از تولد است، یعنی از زمانیکه پیمان الست بسته میشود که خود به همراه آوردهایم؛ یکسری تقدیر ممکن است در زمان حال برسد یا پس از مرگ، در جهان دیگری؛ موضوع بعدی فرمان الهی است، زلزله به خاطر این نیست که کار اشتباهی مرتکب شدهایم، چون فرمان الهی است، یا سِیل فرمان الهی است، یا در یک جایی قرار میگیریم که نه تقدیر بوده، نه خواست خود ما، آن فرمان الهی میشود.
انسان موجودی است که بقا دارد، با هیچ چیز حتی با مرگ هم از بین نمیرود؛ اما چیزی که ما را اذیت میکند، خوفی است که ما از آینده و گذشته داریم، دائماً درگیر گذشته یا آینده هستیم و زمان حال را از بین میبریم؛ مثلاً کار میکنیم، پول جمع میکنیم که در آینده لذت ببریم، وقتی پول ها را جمع میکنیم، یک مرتبه مرض قند میگیریم، هیچ چیز نباید بخوریم، اگر یاد بگیریم از زمان حال لذت ببریم، از گذشته درس بگیریم و برای آینده برنامهریزی کنیم، هنر بزرگی انجام داده و در آسایش زندگی میکنیم.
در سفر ویلیام، دقیقاً همان تقدیر و یا جبر برای من رقم خورده است، قبل از شروع به استفاده از سیگار یا قلیان، خانمهایی که در جمع قلیان میکشیدند را دوست نداشتم، همیشه با خود میگفتم: هیچ وقت نمیخواهم زندگی من مثل فلانی بشود که در دورهمیها اول قلیان به راه باشد؛ مدتی گذشت و تقدیر آن چیزی که همیشه مورد تنفر قرار میدادم، جلوی راه من گذاشت، دلیل کشیده شدن سمت قلیان، آن تنفر نبود، مثال زدن و قضاوت کردن دیگران در ذهن من بود که تقدیر آن را جلوی راه من گذاشت.
منبع: سیدی «قانون» آقای مهندس دژاکام
رابطخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون ویلیام)
ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
81