سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر
در شهر وجودی من ساکنین و اقوام شروری نفس اماره وجود دارند یکطوری میخواهند خود را به جایگاه فرمانروای عادل برسانند. این قلعه را تسخیر و هزاران حقه بزنند، این موقعیت را برای خودشان فراهم کنند؛ اما اگر من بتوانم از آموزشهای کنگره و جهانبینی بهره بگیرم و آنها را در زندگی کاربردی کنم آن زمان است که افراد شرور میفهمند، جایی در سرزمین وجودی من برای آنها نیست جسمم را رها میکنند.
عقل مانند خورشید به همه انسانها و موجودات هستی بدون هیچ توقع و چشم داشتی میتابد و هرکس بهاندازه دانایی و رشد عقلی خودش میتواند از عقل بهره بگیرد، انسان ذرهای از وجود باریتعالی است، خداوند هر آنچه بخواهد را میتواند انجام دهد، همان کنفیکون یا شو، شود و صفات خداوند در من انسان در ابعاد کوچکتر نهاده شده است.
اگر درست و بهموقع استفاده کنم میتوانم فرمانروایی شهر وجودی خود را به دست بگیرم و نگذارم هیچ موجود شروری وارد آن شده و من را از خواستههای معقول خود و دور سازد. امیدوارم روزی برسد که همه انسانها بدانیم که برای چه اشرف مخلوقات هستیم و از نعمتهایی که خداوند بهصورت پنهان و گنج درونی در وجود ما قرار داده است به نحو احسن و صحیح استفاده کنیم. از آقای مهندس تشکر میکنم دیدگاه من را نسبت به زندگی تغییر داد.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
حکم عقل را در قالب فرمانده، کاملاً اجرا نماییم، عقل با مرگ از بین نمیرود، فنا نا پذیراست.
عقل از موادی تشکیل شده که ما هنوز ذرهای از آن را نمیشناسیم و هرچه باشد از پوست، گوشت و استخوان نیست. همانطور که زبان وسیلهای برای چشیدن، مغز هم جایگاه یا مترجمی است برای عقل.
عقل در کشور وجودی ما یا جسم ما در حکم یک فرمانروای عادل و بزرگ است که نشان از قدرت الهی دارد. در مقابل این فرمانروای عادل یک نیروی فوقالعاده قوی و دشمن زیرک وجود دارد که نمیگذارد من به فرامین این فرمانروای عادل؛ یعنی عقل توجه کنم و اسم این نیرو، نفس امرکننده است. در درون ما همیشه یک نبرد واقعی بین عقل و نفس وجود دارد تا یکی از آنها پیروز شود.
نفس و عقل با هم دیگر در ارتباط هستند، نفس خواستههای معقول و نامعقول دارد. وقتی حس من آلوده باشد و پالایش و تزکیه نشود، فرمانهایی که به عقل داده میشود ممکن است اشتباه و غلط باشد.
حس و نفس من در جهت پالایش و تزکیه قرار بگیرد، دانایی و آگاهی من بیشتر میشود و فرمان عقل هم درست میشود و این کار را میتوانیم ذره، ذره شروع کنیم تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به درجه رفیع انسانی برسیم و در صلح و آرامش باشیم تا این که در نفس اماره باشیم و در بدبختی و بیچارگی به سر بریم. عقل آغاز و پایانی ندارد مثل یک قاضی عمل میکند و بعد تصمیمگیری میکند و حکم خودش را اجرا میکند.
عقل یک واژه عربی است به معنی هدایتکننده است، روح نیز از عقل پیروی میکند، عقل تابع خودش است. آن صدای درونی که ما را به امیدواری حرکت و تلاش میخواند آن صدای عقل است، صدای دیگر درون که ما را به بدبختی و ناامیدی دعوت میکند، نفس اماره است.
آیا برای رسیدن به فرمان عقل؛ باید کارهای بزرگی انجام دهیم؟ خیر، نیاز نیست به فرمان عقل رسیدن؛ یعنی بهموقع کارهای خود را انجام دهیم. همین کارهای کوچک مثل، مسواکزدن بهموقع خوابیدن، ظرف شستن، زباله را بیرون گذاشتن است که به فرمان عقل میرسیم.
همین کارهای کوچک را، انجامدادن همان شو، شود است. این کارها را به عقب بیندازید به فرمان عقل شو، شود نمیرسید. تا زمانی که نتوانیم درست آموزش بگیریم و آنها را کاربردی کنیم و به راهنمایان اعتماد نداشته باشیم اسیر نفس سرکش هستیم او با تاختوتاز و وحشیانه اداره شهر وجودی، جسم و روان ما را در دست خواهد گرفت. انشاءالله بتوانیم نفس اماره خود را مهار کنیم و به فرمان عقل برسیم.
رابط خبری: همسفر امالبنین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر فرنیا رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
ارسال: نگهبان سایت، همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
75