در سیدی «قانون» که مربوط به گفتگوهای استاد و شاگرد حدود ۳۰ سال پیش است، درباره تقدیر، فرمان الهی و خواست صحبت میشود؛ موضوعی که بزرگان و علمای ما همواره مطرح کردهاند: آیا زندگی بر مبنای جبر است یا اختیار؟ از دیدگاه مولوی، صاحب دیوان شمس و مثنوی معنوی، زندگی ترکیبی از هر دوی اینهاست. مثنوی معنوی در شش دفتر نوشته شده و نگارش آن ۱۴ سال به طول انجامید. البته دفتر ششم ناقص مانده، چرا که مطالب مولانا بر اساس الهام و القا بوده است. اگر بخواهیم دانش و اندیشه شخصی مولانا را مطالعه کنیم، باید به کتاب فیهمافیه رجوع کنیم. با این حال، در مثنوی حدود ۲۲۰۰ تا ۲۳۰۰ آیه و حدیث ذکر شده است.
به گفته آقای مهندس حسین دژاکام، کسی بالاتر از مولانا در برداشتن پرده از اسرار وجود ندارد و هنوز هم بسیاری از مردم معنای اشعار او را درک نکردهاند. به هر حال، مولانا معتقد است که زندگی هم جبر دارد و هم اختیار. ولی ما در کنگره۶۰ زندگی را بر پایه سه اصل میدانیم: خواست، تقدیر و فرمان الهی.
بخشی از امور، در اختیار ماست؛ یعنی همان خواست ما. بخش دیگر تقدیر است؛ اما نه به معنای جبری که به انسان تحمیل شده باشد.
مثال ساده: ما چکی میکشیم و امروز تاریخ وصول آن فرارسیده است. پس نتیجهٔ امروز، حاصل کار دیروز ماست. هر عملی نیک یا بد، نتیجهاش به خود ما برمیگردد. اگر گندم بکاریم، گندم برداشت میکنیم؛ اگر باد بکاریم، طوفان برداشت میکنیم. تقدیر مانند تیری است که از کمان رها شده؛ ممکن است زمان ببرد، ولی حتماً به هدف میرسد. گفته شده که «صبر کوچک خداوند ۴۰ سال است» اما گاهی نیز سریعالحساب است.
پس از نظر آقای مهندس حسین دژاکام، چیزی به نام جبر وجود ندارد؛ آنچه هست تقدیر است و بذر آن را خود ما میکاریم. البته بخشی از تقدیر به زمان حال مربوط میشود (از کودکی تا اکنون) و بخشی نیز به قبل از تولد (از روز الست). همچنین برخی از نتایج اعمال در این دنیا آشکار میشوند و برخی در زمان مرگ و جهان دیگر؛ همانطور که در قرآن آمده است: روز قیامت نامه اعمال نیکان به دست راست و نامه بدکاران به دست چپ آنان داده میشود.
شاخهٔ سوم، فرمان الهی است. این حوزه حساب و کتاب خودش را دارد و فراتر از اختیار یا تقدیر ما عمل میکند؛ مانند زلزله یا سیل که خوب و بد افراد در آن فرقی ندارد.
بنابراین، نباید برای اتفاقات گذشته ناراحت باشیم و نباید از آینده بترسیم؛ چون انسان موجودی است که بقا دارد و با مرگ از بین نمیرود. آنچه انسان را آزار میدهد خوف است؛ ترس از گذشته یا آینده. ما باید هنر زندگی در لحظه حال را بیاموزیم. از گذشته درس بگیریم و برای آینده برنامهریزی کنیم، اما در زمان حال زندگی کنیم. کسی که در حال زندگی میکند، ترسی ندارد. کسی که در گذشته یا آینده سیر میکند، در افکار منفی فرو میرود.
از طرفی ما معمولاً فکر میکنیم همهچیز باید خوب باشد، در حالی که بدها نیز میتوانند پردهای از اسرار پنهان را بردارند. ممکن است منفعت یک مشکل برای ما در این دنیا نباشد، بلکه در مرحلهای دیگر از حیات آشکار شود.
باید مرتب به اعمال خود نگاه کنیم؛ آیا در مسیر خیر هستیم یا در مسیر بدخواهی، غیبت، سرزنش و تجسس؟ اگر اعمال نیک انجام دهیم، پاداش آن حتماً به ما بازمیگردد. لازم نیست کسی آن را بنویسد؛ خود کائنات پاسخ میدهد و بهترین پاداش همان احساس خوبی است که بعد از انجام کار نیک در دل ایجاد میشود.
در بیان سخن نیز باید دقت کنیم؛ هر سخنی را باید در زمان مناسب و با گوش شنوا بیان کرد، تا باعث تخریب یا بحران نشود. سخن ناپخته مانند میوه نارس است؛ فایدهای ندارد.
آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند: با افراد منفیگرا، دعانویسها و جادوگران هیچ ارتباطی نداشته باشید؛ اینها شما را وارد قطب منفی میکنند. باید با قطبهای مثبت، ورزش، یاد خداوند و نیروهای الهی ارتباط داشته باشیم و از آنها انرژی بگیریم.
در نهایت نتیجه میگیریم که زندگی ما بر پایه سه اصل حرکت میکند: خواست، تقدیر و فرمان الهی. تقدیر و فرمان الهی کار خودشان را انجام میدهند؛ آنچه مهم است، خواست ما است که تقدیر فردای ما را رقم میزند. اگر به کسی ظلم کنیم، قطعاً ظلم میبینیم و اگر به کسی کمک کنیم، خیر آن به ما بازخواهد گشت. در زمان حال زندگی کنیم؛ از گذشته درس بگیریم؛ برای آینده برنامهریزی کنیم؛ و از قطبهای منفی فاصله بگیریم.
منبع: «سیدی قانون» آقای مهندس حسین دژاکام
نویسنده:راهنمای تازه واردین همسفر معصومه
رابط خبری: راهنما همسفر اعظم (لژیونچهارم)
عکس: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول) نگهبان سایت همسفران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
76