عنوان مطلبی که در این سیدی آقای مهندس راجعبه آن صحبت میکنند «رازهای نهان» است. در این مطلب استاد میگویند: «ما همه خوب هستیم و یاد گذشته را مینماییم و بابت هیچ یک از وقایع گذشته تأسف و تأثری نداریم؛ زیرا در هر موضوع به جای خود هم فرمان است و هم تقدیر و از هیچکدام نباید رو برتافت. سخن من و یا همگی ما با شماست. شما در زمان خویش، با کوشش سخت، از هیچ موضوعی نباید خفت داشته باشید و یا دور شوید؛ زیرا تقدیر و فرمان الهی است. با مسئله نیک و بد آن سخن نداریم؛ زیرا از نظر و فکر ممکن است بد بودنش پرده از رازهای نهان باز نماید.»
در اینجا راجعبه تقدیر و فرمان الهی صحبت میشود و در بین فلاسفه و اکثر بزرگان این بحث بوده است که آیا زندگی جبر است یا اختیار؟ که یکسری جبرگرا بودند و یکسری اختیارگرا و دیگر گروهی میگفتند نه جبر است و نه اختیار. برای مثال مولوی فیلسوف، دانشمند و عارفی است که پرده از مطالب بسیار عظیمی برداشته است. مولوی آثار زیادی دارد که از مهمترین آنها میتوان به دیوان شمس و مثنوی مولوی اشاره کرد. کتاب مثنوی مولوی در ۶ جلد در طول ۱۴ سال نوشته شد و در جلد آخر یعنی جلد ششم قصه نیمه تمام نوشته شده است؛ با وجود اینکه مولانا زنده بود؛ ولی نتوانست قصه را تمام کند؛ زیرا تمام مطالب مولانا القاء و الهام بود که به ایشان دیکته میشد و درون مولانا نبود. به اعتقاد مولانا زندگی هم جبر است و هم اختیار و بین این دو قرار دارد. بعضی از افراد مانند اسپینوزا که جبرگرا بود میگفت: همه چیز عامل و معلول است و همه چیز برمبنای جبر است.
در کنگره ما میآموزیم زندگی: ۱- تقدیر است که به معنی همان جبر است،۲- خواست است که یعنی همان اختیار و۳- فرمان الهی است. در اینجا جبر منظور جبری که به ما تحمیل کردهاند نیست شما قبلاً چکی در قبال چیزی کشیدهای و امروز چک شما میآید به حساب و امروز جبر است. اما در مورد تقدیر یا همان نامه پیشین مثلاً در مدرسه امتحان میدهیم یکی با زحمت معدلش خوب میشود و دیگری بدون زحمت معدلش خوب نمیشود؛ البته که تقدیر یا نامه پیشین یک مقدارش از قبل از تولد یعنی از روز الست و یک مقداری هم از دوران بچگی تا به امروز است. تقدیر ممکن است یک مقدارش الآن برسد و یک مقدار در زندگی پس از مرگ در جهان دیگری برسد و همچنین ما انسانها خودمان تقدیر خود را پایهریزی میکنیم، کار امروز ما تقدیر فرداست. کاری که دیروز انجام دادیم امروز نتیجهاش را میگیریم و در واقع هر عمل نیک و بدی انجام دادهایم نتیجهاش به خود ما برمیگردد. اینجا به شعر مولوی که میخواست اختیار را نیز اثبات کند اشاره میکنیم:
آن یکی می رفت بالای درخت
میفشاند آن میوهها دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی
از خدا شرمت کو چه میکنی
گفت از باغ خدا، بنده خدا
گر خورد خرما که حق کردش عطا
عامیانه چه ملامت میکنی
بخل بر خوان خداوند غنی
گفت ای عیبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب بالحسن
پس ببستش سخت آن دم بر درخت
میزد او بر پشت و ساقش چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار
میکشی این بیگنه را زارزار
گفت از چوب خدا این بندهاش
میزند بر پشت دیگر بنده خوش
چوب حق و پشت و پهلو آن او
من غلام آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار
اختیار است اختیار است اختیار
بنابراین تقدیر میشود جبر. بزرگان ما تقدیر را با جبر یکی میگرفتند؛ برای مثال ما گندم میکاریم جبر یا تقدیر میشود برداشت گندم و اگر نفرت بکاریم جبر یا تقدیرش نفرت برداشت میشود. تقدیر کار خودش را انجام میدهد و همانند تیری است که از کمان رها شده است و قطعاً به هدف میخورد و البته ممکن است زمان ببرد. در مورد فرمان الهی برای خواص یک طور فرمان الهی میشود و برای عوام فرمان الهی طور دیگری است. مثلاً زلزله و سیل فرمان الهی است که نه جبر است و نه اختیار. انسان موجودی است که حتی پس از مرگ هم بقا دارد. انسان نباید خوف از گذشته یا از آینده داشته باشد؛ انسان باید در زمان حال زندگی کند؛ مثلاً پول جمع میکنیم که در آینده به ما خوش بگذرد زمانی که طرف پولهایش را جمع کرد؛ یک مریضی همانند بیماری قند سراغ او میآید.
از چیزی که هماکنون دارید نهایت استفاده را ببرید؛ مثلاً من الآن مستأجر هستم؛ اکنون تو صاحب آن خانه هستی؛ پس نگو من مستأجر خانهای ندارم، از آن بهره کافی را ببر. کسی که در زمان حال است ترس و خوف ندارد؛ بنابراین باید از گذشته درس بگیریم، برای آینده برنامهریزی کنیم و در زمان حال زندگی کنیم. ممکن است تقدیری برای شما پیش آید و آن تقدیر بد است؛ از آن هم نترسید؛ چون ممکن است با بد بودنش از روی رازهای نهان پرده بردارد؛ یعنی اینکه برای ما مشکلی آمد ممکن است آن مشکل برای ما منافع داشته باشد؛ حتی ممکن است در این مقطع حیات نداشته باشد و برای مقاطع بعدی جهان دیگری باشد یا ممکن است تقدیر ما این باشد که این رشته تحصیلی را بخوانیم و یا اصلاً ازدواج نکنیم و این را نباید به جهت منفی بگیریم.
باید به اعمال خود نظر و نگاهی بیندازیم تا آنچه بر ما میگذرد با تصفیه ما را به یاد مسائل از یاد رفته بیاورد، با تصفیه فکر ما آرام میشود تا ما بتوانیم در زمان حال زندگی کنیم. تصفیه این است که دروغ نگوییم، تجسس نکنیم، عدالتخواه باشیم، دیگران را به محبت توصیه کنیم، از حال خوش دیگران خوشحال شویم، اگر افکار پریشانی داشته باشیم و تصفیه را انجام ندهیم نمیتوانیم تصمیم درستی برای آینده بگیریم. عمل نیکی که ما انجام میدهیم پاداش در برخواهد داشت. وقتی انسان کار خوبی انجام میدهد احساس خوبی دارد که پاداش آن کاری است که به انسان داده میشود.
منبع: سیدی قانون
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مژده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
22