
سلام دوستان حسین هستم مسافر سیگار. در کنگره ۶۰، مفهوم «حکم عقل در قالب فرمانده» جایگاه ویژهای دارد، به این معنی که باید به طور کامل از دستورات عقل پیروی کرد. عمل به توصیههای کنگره، مانند نوشتن سیدیها، حضور منظم در جلسات و لژیونها، نمونههایی از اجرای حکم عقل است. عدم رعایت این موارد به معنای نادیده گرفتن فرمان عقل و پیروی از نفس است که میتواند به اسارت نفس منجر شود.
هنگام ورودم به کنگره و آغاز سفر، هفتهای دو CD مینوشتم و در مورد یکی از آنها در لژیون صحبت میکردم. این فرمانها، همچون سایر دستورات سیستم کنگره، برای تمامی اعضا لازمالاجرا هستند. دستیابی به مقام فرماندهی بر جسم و زندگی خود، نیازمند فرمانبرداری است. برای رسیدن به این جایگاه، باید به منبعی متصل شد و از نیرویی برتر اطاعت کرد؛ زیرا بدون فرمانبرداری، فرماندهی ممکن نخواهد بود.
ناآرامیها و مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه میشویم، اغلب نتیجه عدم فرمانبرداری صحیح است. هر فرد در کنگره، چه مسافر باشد، چه راهنما یا خدمتگزار، دارای فرماندهی است که باید از او اطاعت کند. اگر در جایگاه فرمانبرداری به وظیفهی خود عمل نکنیم، در جایگاه فرماندهی نیز موفق نخواهیم بود.
برای تشخیص اینکه فرمانهای صادر شده از درون ما از نفس است یا عقل، نیاز به دانایی داریم. این دانایی از طریق آموزش، تجربه و تفکر به دست میآید و به معنای توانایی تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباس است. با یادگیری آموزشهای کنگره، کسب تجربه، احترام به قوانین و فرمانبرداری از راهنما، فرد نه تنها در کنگره بلکه در زندگی شخصی نیز به فرماندهی دانا تبدیل میشود. این دانایی به فرد امکان میدهد تا فرمانهای صادر شده را از نظر خوب یا بد بودن تشخیص دهد.
همانطور که در وادی ششم کنگره ۶۰ بیان شده، برای اجرای حکم عقل در قالب فرمانده، لازم است وادیهای پیشین را به طور کامل آموزش دیده و در زندگی به کار گرفته باشیم. اولین ندای درونی انسان، ندای عقل است. اما پس از آن، ندای نفس اماره نیز به گوش میرسد که فرد را از انجام اعمال سالم، مانند حضور در کنگره یا نوشتن CD، بازمیدارد و با به تعویق انداختن این امور، او را گمراه میکند. متأسفانه، ما اغلب ندای اولیهی عقل را نادیده میگیریم و بر فرمانهای نفس تمرکز میکنیم.
در ابتدای سفر، زمانی که انسان از نظر خواستههای درونی ضعیف است، عقل فرمان میدهد اما سپس نادیده گرفته میشود. اما با کسب قدرت درونی، نبرد بین عقل و نفس آغاز میشود. این نبرد درونی است که باید در آن یک طرف پیروز شود. برای یک رهجوی سفر اول، این نبرد حدود ۱۱ ماه به طول میانجامد تا به رهایی برسد. رهجویی که به رهایی میرسد، پیروز و آنکه نمیرسد، بازنده است. برای رسیدن به رهایی، رهجو باید تلاش فراوانی کند.
رهجو در دستان راهنما امانتی است که راهنما وظیفه دارد آن را به سلامت به مقصد برساند. اگر راهنما امانتدار خوبی باشد و رهجو نیز فرمانبرداری کند، نتیجه آن دستیابی به آرامش و حال خوب است. فاصله بین فرماندهی نفس اماره تا فرماندهی عقل ممکن است بسیار زیاد به نظر برسد، اما در واقع به اندازه یک مو نزدیک است و با فرمانبرداری صحیح میتوان به آن آرامش و حال خوش دست یافت. شرط پیروزی در این نبرد درونی، فرمانبرداری خوب است که پاداش آن آرامش و خوشحالی خواهد بود. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید سپاسگزارم.



.jpg)
تایپ: مسافر فرید لژیون پنجم، مسافر محمود لژیون دوم، مسافر بهنام لژیون هفتم
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
41