پسرم روشنترین ستاره آسمان زندگیام روزی با آرزوهای بزرگ و قلبی پر از امید قدم در مسیر دانشگاه گذاشت. فکر میکردم این آغاز پروازش به سوی آیندهای روشن است؛ اما مسیر زندگی گاهی پیچیده و سخت میشود و آنچه تو میخواهی و برنامهریزی میکنی نمیشود، آن میشود که تقدیر است و نتیجه آن به ذائقه ما خوش نمیآید.
انگار در یکی از آزمونهای الهی موفق نبودهایم. در میان راه، اعتیاد و دوستان ناباب آرامآرام بر زندگیاش سایه افکندند. روزها و شبها با نگرانی، دلهره و بیخوابی گذشت. هر چه تلاش و دعا کردیم و به هر دری زدیم، پاسخی نبود تا اینکه لطف خدا شامل حالمان شد و دست تقدیر ما را با کنگره۶۰ آشنا کرد. جایی که نه فقط درمان؛ بلکه آموزش و فهم چگونه زندگی کردن را به ما هدیه داد. پسرم آنجا آموخت چگونه در مقابل نیروهای ضداررشی مقاومت کند، خود را بشناسد، دوباره زندگی خود را بسازد و چگونه به فرماندهی عقل برسد و انتخابها وتصمیماتش بر مبنای عقل باشد.
آنجا بود که جرقه امید دوباره در دلمان روشن شد. کمکم دیدم که نگاهش به زندگی تغییر کرد، لبخندش برگشت و قلبم آرام گرفت. امروز که او را از بند اعتیاد آزاد و رها میبینم، میدانم کنگره برای ما فقط یک مکان نبود؛ نوری بود که از دل تاریکیها، راه و مسیر درست را نشانمان داد. امروز او در مسیر بازگشت به زندگی با قلبی روشن قدم برمیدارد. خدا را شکر که امیدمان را از دست ندادیم، راهی برای بازگشت به زندگی یافتیم، با جناب مهندس دژاکام بنیان گذار کنگره ۶۰ آشنا شدیم و با آموزههای خوب او توانستیم دوباره سر پا شویم و صلح و آرامش را بار دیگر در زندگیمان تجربه کنیم. بر این توفیق الهی همیشه شکر، شکر، شکر. پسرم، به تو افتخار میکنم که برخاستی، جنگیدی و دوباره متولد شدی.
من ایمان دارم که کنگره۶۰ بهترین مکان برای رسیدن به قلههای تکامل است. در اینجا دستهای خداوند را میشود دید، اینجا زنده شدن کسانی را میبینی که جامعه تردشان کرده؛ اما آنها با هزاران امید دوباره جوانه میزنند و شکوفا میشوند. به امید روزی که هیچ مصرفکنندهای در دنیا نباشد و کنگره ۶۰ جهانی و قابل دسترس برای همگان باشد.
نویسنده، رابط خبری و ویراستار: همسفر زینت رهجوی راهنما همسفر نفیسه (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران شعبه شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
89