English Version
This Site Is Available In English

با افکارمان خود را محدود کرده‌ایم

با افکارمان خود را محدود کرده‌ایم

چرا عقل باید تکامل پیدا کند؟ همه این موضوعات در چرخش هستند که حیات و هستی را به‌وجود آورند و ما در پرتو این هستی می‌توانیم بهترین استفاده را از حیات و زنده بودن ادراک داشته باشیم. ما برای ادراک هستی نیاز به یک‌سری حواس داریم و باید این حواس را انتخاب کنیم؛ زیرا زمانی‌که یک ضبط صوت در حالت ضبط صدا است همه نوع صدایی را ضبط می‌کند، حواس هم همین‌طور عمل کرده هم عشق، کینه، حسادت، محبت و همه چیز را می‌گیرد و در نهایت ما تعیین‌کننده هستیم؛ مثلاً اگر بخواهیم یک فیلم بسازیم اگر در داستان این فیلم مسئله منفی وجود نداشته باشد باید آن را خلق کنیم، به‌طور مثال یک فیلم از یک زوج خوشبخت که دائم در تفریح و گردش هستند و هیچ مشکلی ندارند را نمی‌توانیم بپذیریم؛ زیرا برای ما جذابیت و ارزش ندارد و باید یک‌سری درگیری‌ها و ماجراها در این فیلم وجود داشته باشد تا قابل پذیرش و  تماشا شود. در حال حاضر فیلم‌های خوبی مخصوصاً در غرب ساخته می‌شود که تمامی گفته‌های بزرگان ما در این فیلم‌ها دیده می‌شود و یک اندیشه بسیار مهمی پشت این فیلم‌ها بوده و به اندازه‌ای این اندیشه قشنگ است که متفکرترین افراد که دارای علم بالایی هستند سازنده این فیلم‌ها هستند؛ اما بالعکس بعضی از فیلم‌ها که پخش می‌شود منطبق با قوانین آفرینش نبوده و هیچ اطلاعات و دانشی پشت آن نیست و نشان‌دهنده این است که در مکتب ما برداشت‌هایی که از این‌گونه مسائل داریم همه اشتباه و اوهام است. فیلم ماتریکس که یکی از شاهکارهای سینما است تمام صور پنهان ما را نشان می‌دهد و بر‌اساس یک‌سری واقعیت‌هایی است که دانش امروز به آن رسیده ساخته شده و در پایان به یک جمله ختم می‌شود؛ هر چیزی که پایانی دارد آغازی دارد به عبارتی پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.

در این سیستم که طراحی شده دو نیرو وجود دارد و در پرتو این دو نیرو موجودات تکامل پیدا می‌کنند؛ اما گاهی برداشت‌های ما مخصوصاً در سطوح ادیان کاملاً دگرگون شده است، تمام کلمات و جملات را تحریف کردیم، اشتباه برداشت کرده‌ایم و در پرتو این برداشت‌ها چیز دیگری به‌وجود آورده‌ایم. در قرآن سه مرتبه گفته شده که بهشت مَثَل است، مثل بهشت، مثل باغی است و ما سال‌ها بهشت را یک باغ تصور می‌کنیم و همه مسلمانان اعتقاد داریم که بهشت یک باغ است و کسی به ما نگفته که این تنها یک مَثَل است. شما می‌خواهید یک بوی گل را تشبیه کنید مانندش را ندارید از یک مثل استفاده می‌کنید‌. هیچ‌کدام از قوانین الهی برای انسان سد ایجاد نکرده و باعث محدویت نمی‌شود. ما انسان‌ها با افکارمان، خودمان را محدود کرده و در چهار دیواری قرار داده‌ایم. مطالب الهی که ما راجع‌ به آن صحبت می‌کنیم چیز عجیب و محدود‌کننده‌ای نیستند، قرآن که آخرین کتاب است بسیار بازتر از تمامی کتب آسمانی است، تنها در قرآن مطرح شده که نفس را با دست خودتان به هلاکت نرسانید؛ یعنی مال حلال بخورید و از آن‌چه که حرام است دوری کنید و نفس خودتان را به هلاکت نرسانید، این‌جا گفته شده از آن‌چه که من جایز کرده‌ام استفاده کرده و از حرام دوری کنید؛ اما همه این را به خودکشی نکردن تفسیر کرده‌اند که هیچ ربطی به آن ندارد. ما این مطالب را برای راحتی، آسایش و آرامش در زندگی بیان می‌کنیم و تمامی این‌ها انگشت اشاره است که ما در آن راه با آرامش و آسایش ادامه داده و حرکت نماییم. این سیستم طراحی شده است چه بخواهید چه نخواهید و ما با آن برخورد داریم و برای این‌که بخواهیم از این طراحی و تارهای عنکبوت عبور کنیم باید یک‌سری اصول را رعایت کنیم. به ما گفته شده دروغ نگوییم، تهمت نزنیم و دزدی نکنیم که همه این‌ها قوانین هستند و ما تمام این قوانین دینی را کنار گذاشته‌‌ایم ربا می‌خوریم، فساد می‌کنیم؛ ولی در صف اول نماز جماعت هم می‌ایستیم.

استاد می‌گوید؛ ما خوب هستیم و در ادامه با تفکر دیگری به کائنات می‌نگریم، در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، تفکر همیشه کلیدی‌ترین موضوع است. یک چیزی ما داریم و اسم آن را عقل گذاشته‌ایم در مسائل مختلف عقل باید فتوا بدهد، اگر عقل به مسئله‌ای فتوا نمی‌دهد بدانید که یک جای کار اشکال دارد؛ بنابراین تفکر یکی از نقاط مهم ماست که باید به همه چیز با تفکر بنگریم. در حیات‌های مختلف با کشفیات متعددی روبه‌رو می‌شویم که بی‌ارتباط با جهان مادی نیست. ما نمی‌توانیم بگوییم که حیات‌ها متعدد هستند، زندگی پس از مرگ هم ادامه دارد، ما تصور می‌کنیم همه چیز در جهان دیگر است و این جهان دارای قدرت و ارزش نیست، این‌ها همه به هم مرتبط هستند. آن دنیا الگویی از این دنیا و این دنیا الگویی از آن دنیاست و هر دو مهم و حائز اهمیت هستند هر چه آن‌جا وجود دارد، ارتباط به این‌جا دارد و هر چه این‌جا هست مرتبط با آن‌جاست در آن‌جا نیز تغییرات و تبدیلاتی انجام می‌پذیرد. آن‌چه مسلم است این است که در حیات مادی همه چیز ظاهراً بسیار کُند انجام می‌پذیرد و خلق جهان مادی طبق همین قضیه بوده است، در جهان‌های دیگر سرعت مفهوم دیگری دارد و این‌جا برای ما که در قالب جسمانی زندگی می‌کنیم قضیه کاملاً متفاوت است، در جهان‌ فیزیکی همه چیز به کندی و آرامی می‌گذرد؛ زیرا در پرتو کندی ما می‌توانیم آموزش بگیریم؛ مثلاً یک کودک راه رفتن را آرام‌‌آرام و در طول زمان یاد می‌گیرد؛ اما در پایه و اساس، آموزش و کامل نمودن عقل و گسترش دادن آن‌ در حیات‌های مادی مهم‌تر می‌باشد؛ اما در پایه به علت همین کندی هست که ما می‌توانیم عقل را تکامل داده و آموزش کامل بگیریم و هر چه این آموزش و تکامل محکم‌تر و استوارتر باشد در جهان‌های بعدی سهل‌تر است؛ یعنی هر چه آموزش‌هایی که ما در این جهان می‌بینیم قوی‌تر و محکم‌تر باشد در جهان‌های بعد اثر بیش‌تری می‌گذارد. در جهان بعد کارهایی را می‌توانیم انجام دهیم که در این دنیا انجام داده و تجربه کسب کرده باشیم. کسانی‌ که تارک دنیا می‌شوند در هر مذهبی که باشند فرق ندارد و خودشان را سختی می‌دهند آن دنیا هم کارشان همین است. در این مورد می‌توان از آیات الهی کاملاً این موضوع را استنباط کرد؛ اما متأسفانه گاهی برداشت‌ها معکوس است.

با یافتن هر کلید به جهان‌هایی قدم می‌گذارید که خود دارای کلیدهای دیگری است و یا می‌توان این را در مورد مجهولات به‌کار برد، هر مجهولی را که حل می‌کنید مجهولات دیگری به‌وجود می‌آید، یک مسئله را حل می‌کنید و باز مسائل دیگری پیدا می‌شود که باید آن‌ها را کشف نمود و این تمام شدنی نیست. شما یافتن و باز نمودن درب‌ها را می‌آموزید و باز مشکلات و مسائل پیش می‌آید و شما آن‌ها را حل می‌کنید و در آخر، حل مشکلات و برداشتن موانع از سر راه خود را می‌آموزید و به مراحل بالاتر قدم می‌گذارید. این‌ها همه برای این است که شما از زندگی بهتری برخوردار شده، درک شما از زندگی بهتر و به آرامش و آسایش بهتری برسید. داشتن آرامش و آسایش به معنای داشتن میلیاردها پول نیست؛ منظور این است انسان به جایی برسد که حتی با داشتن یک کاسه گِلی، از زندگی بیش‌ترین لذت را ببرد، دوست داشتن را یاد گرفته‌ای، عشق را فهمیده‌ای شب بدون مصرف قرص با آرامش بخوابید و صبح با بهترین حال بیدار شوید و به جایی برسد که از دیدن گل، درخت، انسان، حیوان و هر‌ چه که هست لذت ببرید. شما یافتن و گشودن درب‌ها را می‌آموزید و این باعث خشنودی ماست.

توجه به ارسالات بسیار حائز اهمیت است و زمان زیادی لازم است؛ اما در تکامل عقل که دارای ویژگی‌های خاصی می‌باشد و این مطالب برای تکامل عقل مؤثر است؛ به عبارتی می‌گوییم کسی ممکن است سخن گفتن را نیاموخته باشد برای این است که آموزش ندیده، نه این‌که سواد نداشته باشد، درون همه انسان‌ها سواد و تمام زبان‌های دنیا وجود دارد که با آموزش گرفتن می‌تواند به تمام آن زبان‌ها صحبت کند. بایستی در این راه آن‌چه که در توان دارید به کار برده و در تعقل و تفکر خود کوشا باشید، حرف‌ها و راه، خود دلیل بر آن خواهد شد. روزی با هزینه خودتان آن‌ها را به رشته تحریر در بیاورید تا قابل درک، فهم و استفاده طالبان عقل و دانش بشود. ما خواهان قرار گرفتن شما در قله با پرچم سبز هستیم؛ البته به آرامی در آن قدم خواهید نهاد و در تزکیه خود زمانی‌ که به نقطه‌های روشن و ثابت رسیدید از آن نقطه به نقطه‌های دیگر خواهید رفت این مرحله پله‌پله انجام می‌شود شما تنها نخواهید بود ما برای آن‌چه که شما در پی آن هستید آرزوی بسیار باارزشی از نظرات الهی داریم.

یکی از مسائلی که در جامعه خیلی مطرح شده است و بسیار جای تأسف دارد این است که گفته می‌شود؛ معتادان انگل‌های جامعه هستند و از عقل برخوردار نیستند که من با این صحبت‌ها مخالف هستم؛ زیرا معتادان مانند بقیه از عقل کامل برخوردار هستند؛ اما به دلایل مختلف به اعتیاد کشیده شده‌اند. در بحث پیرامون عقل حتی بزرگان ما عقل را ندانسته سرکوب کرده‌اند و به قول مولانا؛ عقل جزئی عقل را بدنام کرد. در گذشته هم بعضی از بزرگان می‌گفتند عشق و بعضی دیگر معتقد بودند عقل در بالاترین نقطه قرار دارد و این نبرد سال‌ها ادامه داشته و هم‌چنان ادامه دارد. سعی می‌کنم خیلی ساده و گذرا اشاره نمایم تا روشن شود معتادان هم مانند سایر انسان‌ها دارای عقل هستند و اشکال کار در جای دیگری است به‌طور مثال یک اتومبیل را در نظر بگیرید که دارای گیربکس، فرمان، موتور و چرخ می‌باشد آیا می‌توانید بگویید کدام یک مهم‌تر است؟ اگر یکی از آن‌ها را انتخاب کنید باید بدانید که اتومبیل حرکت نمی‌کند و همه اجزاء لازم هستند انسان هم از اجزائی تشکیل شده است بعضی از این اجزاء صور آشکار انسان هستند؛ مانند دست و پا، بعضی اجزاء صور پنهان انسان هستند؛ مانند نفس، روح و حس. هر کدام از اجزاء بدن به تنهایی یک وظیفه را انجام می‌دهد و در مجموع هم یک هماهنگی خاصی دارند. نفس؛ پارامتر اصلی موجود است که شامل کلیه خواسته‌های معقول و نامعقول جسم و روح می‌شود، نفس در ظاهر و باطن تعیین موجودیت می‌‌نماید زمانی‌که خواسته‌های نامعقول حذف شوند وارد نفس مطمئنه می‌شویم و یا به فرمان عقل می‌رسیم. عقل در تکامل انسان حکم پیغمبر درون را دارد و مانند یک میزان و ترازو عمل کرده و هیچ‌‌وقت اشتباه نمی‌کند مگر آن‌که اطلاعات اشتباه به آن برسد و یا نفس بر آن غلبه کند. در نتیجه نمی‌توان گفت معتادان بی‌‌عقل هستند بلکه عقل یک فرد معتاد حتی از افراد معمولی هم بیش‌تر کار می‌کند؛ اما در جهت منفی.

نویسنده: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر ساناز (عضو لژیون سردار)
رابط خبری: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر نرگس (عضو لژیون سردار)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .