جلسه دهم از دوره هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی یوسُف به استادی مرزبان همسفر پگاه، نگهبانی موقت همسفر هما و دبیری موقت همسفر نیلوفر با دستور جلسه «وادی ششم(حکم عقل را در قالب یک فرمانده کاملاً اجرا نماییم) و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه 28 مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خدای مهربانم را شکر میکنم که میتوانم این لحظه را تجربه کنم. از خانم اکرم عزیز نگهبان لژیون سردار ممنونم که به من فرصت خدمتگزاری دادند و سپاسگزارم از ایجنت محترم و مرزبان محترم که اجازه دادند روی این صندلی بنشینم.
اولین باری که به عنوان استاد انتخاب شدم فکر میکردم باید حرفهای خاصی بزنم، آموزش ویژهای ارائه بدهم و کار خیلی مهمی انجام دهم، اما امروز که 2 سال از اولین تجربه استادیم میگذرد، من چیزی برای آموزش دادن ندارم و صرفاً یکسری مطالب را در کنگره یاد گرفتم و اگر بتوانم در قالب یک مشارکت 5 دقیقهای آن مطالب را به شما ارائه بدهم. در مورد وادی ششم فکر میکردم شاید همه ماجرا همان وادی ششم است تا من انسان بتوانم وادی ششم را اجرایی بکنم و به فرمان عقل نزدیک شوم؛ شاید اگر روزی برسد تمام فرامین عقلم را عملی کنم، دیگر کاری در این زمین نداشته باشم و کارم در این حلقه تمام میشود.
من در کنگره آموختم شهر وجودی من، فرمانروای عادل و مهربانی دارد که فر ایزدی دارد،اگر من به فرمانهایش گوش بکنم به سمت نور و روشنایی میروم و اگر به فرمانش عمل نکنم به سمت تاریکی سقوط میکنم. همانطور که در دعای کنگره هم میگوییم خداوندا تاریکیها را تجربه نمودهایم، ما را با روشناییها آشنا گردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم تا به جایی برسیم که از آنجا انشعاب یافتهایم. من پگاه زمانی تاریکیها را تجربه میکنم که به حرف عقلم گوش نکنم، اگر به فرمان عقل برسم چون عقل من فر ایزدی دارد درنتیجه من به جایی میرسم که از آنجا آمدهام یعنی از آغوش پروردگارم آمدم و دوباره به همانجا برمیگردم.
آقای مهندس همیشه میگویند که این فرمان عقل چیز خاصی نیست که کار ویژهای انجام دهید. اگر من انسان در پله اول همان کارهای روزانهام را انجام دهم، غذای سالم بخورم، فعالیت ورزشی داشته باشم، از مواد مخدر، الکل، انواع آنتیایکس، سیگار استفاده نکنم و درواقع از شهر وجودیم یا جسمم مراقبت میکنم؛ در پله بعدی عقلم به من میگوید دروغ نگو، ریاکار نباش، دزدی نکن، زنا نکن و در کل از خرد جهانی پیروی کنم؛ باز یک مرحله بالاتر میروم، یاد میگیرم عشق بورزم، به خودم به خداوند به هستی، فداکاری کنم و به دیگران کمک کنم. همینطور پلهها را یکی یکی بالا میروم مسلماً به جایی میرسم که از آنجا آمدهام. در آخر میخواهم بدانید به اعتقاد من، همه ما که در کنگره هستیم و خدمت میکنیم، برای ورود تازهوارد و درنتیجه رهایی سفر اولیها است.
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر فرشاد
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر الهام دبیر سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
81