فضاها به دو بخشِ قابلتغییر و غیرقابل تغییر تقسیمبندی میشوند. فضای غیرقابل تغییر فضایی است که اگر ما بخواهیم آن فضا را تغییر بدهیم و وقت بگذاریم و انرژی صرف کنیم و اگر علم و توانِ تغییر دادن را هم داشته باشیم، باز قادر به تغییر دادن آن فضا نیستیم. فضای قابلتغییر یعنی؛ اگر ما در فضایی علمِ تغییر دادن آن فضا را داشته باشیم، میتوانیم آن فضا را تغییر دهیم. در مکانی همه با یکدیگر درگیر شدهاند و یک فضای آلودهای به وجود آمده است و ما میخواهیم آن فضا را تغییر بدهیم و میخواهیم روابط بین انسانها را درست کنیم، باید علم آن را داشته باشیم. اگر علم آن را داشته باشیم و اجازه آن را داشته باشیم، میتوانیم آن فضا را تغییر بدهیم.
ما خیلی وقتها نیرو و توان خودمان را درجایی صرف میکنیم که آنجا بازدهی یا بازتابی برای ما ندارد. در آیهای از قرآن میگوید که هیچ موجودی یا هیچ مکانی از خود نوری ندارد مگر آن نوری که خداوند به او اعطا کرده باشد. دانستن این مطلب برای زندگی ما تعیینکننده است؛ یعنی ما وارد هر خانهای نمیتوانیم بشویم، با هرکسی نمیتوانیم معامله کنیم، وارد هرجایی نمیتوانیم بشویم، صرفاً با این تصور که ما تخصص و علم آن کار راداریم. در اینجا دو مسئله مطرح است؛ اول اینکه عشق و علم آن کار را باید داشته باشیم، دوم، اجازه آن کار را هم باید داشته باشیم. وقتی این دو کنار همدیگر قرار بگیرند، آنوقت به تولید منتهی میشوند. فضاهایی که قابلتغییر نیستند، نیرو مصرف کردن در آنجا حرام است؛ یعنی ما تلاش خودمان را در آن راستا باید متوقف کنیم و مسیر خودمان را عوض کنیم و وارد یکفاز دیگری شویم. وقتی شخصی خواست یک مکانی را عوض کند و تلاش خودش را کرد و نتوانست، باید از آن مکان خارج شود.
خیلی وقتها باید از یکسری جاها فرار کنیم و خارج شویم و وارد آن مکانها نشویم و اگر روی عمل سالم حرکت کنیم، یک قدرت تشخیصی به ما داده میشود، یک حسی به ما داده میشود که میفهمیم کجاها باید برویم، با چه کسانی باید بنشینیم و با چه کسانی نباید رابطه داشته باشیم؛ اینها حریمهایی است که اگر انسان روی عمل سالم حرکت نکند، بههیچوجه قابلتشخیص نیست. فضاهایی که قابلتغییر هستند، ما باید به سهم خودمان تلاش کنیم، نه بیشتر و نه کمتر. زمان برای این است که یکسری از اتفاقات بیافتد؛ مثل همان گندم و بچهدار شدن است. تفاوت انسانها در فلزاست.
این فلزها هستند که در تکاملها باید تغییر کنند. یکی میشود پیامبر و یکی میشود یکچیز دیگر درحالیکه هر دو در شرایط یکسان دارند رشد میکنند. فلز؛ همان دانایی است. تا داناییفرد تغییر نکند، فلزش تغییر نمیکند اما آن چیزی که انسانها را کنار یکدیگر نگه میدارد، انرژی است. قانون فیزیک میگوید که فرقی ندارد جنس شما چه باشد، انرژی شما هرچه باشد، شما در کنار همانکه هم انرژی شماست قرار خواهی گرفت. پس ما دو تا مطلب داریم، یکی فلز و جنس و یکی انرژی است. اگر انرژیها به یکدیگر نزدیک باشند، ما همدیگر را میبینیم. پس ما یک مطلب دیگر داریم تحت عنوان انتقال انرژی. اگر دو انسان اختلاف فلزشان زیاد باشد، مثلاً یکی آهن باشد و یکی نقره، اگر بین آنها ازدواج اتفاق بیافتد، آن زندگی، زندگی سختی میشود. این مسئله مهمی است که هر چیزی با جنس خودش باید هماهنگ باشد.
منبع:سی دی (فلز وجودی) از استاد امین دژاکام.
نویسنده همسفر بهار رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویرایش: رابط خبری همسفر طاهره رهجو ی همسفر فیروزه (لژیون اول)
ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی الوند قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
23