از نظر من اعتیاد پایان خط بود طوری بودم که انگار خودم مرتکب یک کار خیلی بدی شدم خیلی خجالت میکشیدم و همیشه مضطرب و نگران بودم که دیگران راجع به من چه فکری میکنند نگاههای بقیه روی من سنگینی داشت و همیشه این فکر که چرا من طاهره که همیشه مراقب رفتار و کردارم بودم که کسی نتواند درباره من قضاوت بد کند من در جمع خانوادگی خودم که کسی اعتیاد نداشت، و اعتیاد را بزرگترین خطا میدانند خیلی اذیت میشدم هر کسی به طریق دیگری نگاهم میکند درصورتیکه خودم هم باور نداشتم و با خودم میگفتم نه این خواب هست مگر میشود همچنین آدمی که همیشه به خودش خانوادهاش و کارش اهمیت خاصی میدهد بخواهد آنها را با این کارش نابود کند با تمام ناامیدی وارد کنگره شدم بدون مسافر وقتی وارد کنگره شدم اولین خواسته من از خدا این بود که یک روز با مسافرم مثل بقیه همسفران روی این صندلی بنشینم در همان جلسه اول حس وابستگی به کنگره را پیدا کردم و حس کردم جای خودم را پیدا کردم جایی که امن بود جایی که هیچکس نسبت به دیگری برتری ندارد و همه بهخاطر یک درد و یک مشکل مشترک کنار هم هستیم و این به من امید داد. دیری نگذشت که با لطف خداوند دقیقاً بعد از سه جلسه اول که من ناامید شده بودم خداوند دعاهایم را اجابت کرد و مسافرم با خواست خودش وارد کنگره شد درحالیکه من در این سه جلسه که در کنگره بودم به سه ماه بعد که اگر مسافرم نباشد و من اجازه آمدن نداشتم فکر میکردم و ناراحت میشدم؛ ولی امروز به لطف خداوند تقریباً دو ماه است وارد کنگره شدیم و بهشدت وابسته کنگره و راهنمای عزیزم و همینطور دوستانی که در کنارشان حس آرامش دارم شدم و از خداوند متعال خواهان این هستم که لطفش را شامل حال ما کند که من و مسافرم برای همیشه در کنگره بمانیم و یکی از خدمتگزاران کنگره باشیم.
نویسنده : همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون یکم)
تایپ: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر اعظم( لژیون یکم)
بارگزاری: همسفر زهرا نگهبان سایت رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
21