سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر؛
عقل از چیزهایی تشکیل شده که ما هنوز ذرهاي از آن را نمیدانیم، ولی عقل هر چه باشد از گوشت، پوست و استخوان نیست، چون عقل با مرگ ازبین نمیرود، در اینجا میگوئیم پس مغز چيست؟ مغز جایگاه يا مترجمی است برای عقل، همانطور که زبان وسیله و يا ابزاری است برای چشیدن، عقل هم در کشور وجودی و يا جسم ما یک فرمانروای عادل و بزرگ است. روح نیز از عقل پیروی میکند، ولی عقل تابع خودش میباشد، عقل جزو صورپنهان است، فرمان عقل یکی از مهمترین و سازندهترین مسائل زندگی است، در صورتی که حساب شده و درست به آن عمل شود انسان در صلح و آرامش قرار میگیرد، و هر چه میزان عقل کم باشد شخص در بدبختی و بیچارگی خواهد بود، عقل و نفس همیشه در مقابل یکدیگر قرار دارند و آن صدایی که در درون انسان میگوید ناامید نشو و به خداوند توکل کن و صبر و تلاش داشته باش، همان صدای عقل است و صدای دیگری در درون انسان است که کارش ملامت کردن است و انسان را به ضدارزشها وسوسه میکند، آن صدای نفساماره است که انسان را به بیراهه میکشاند، کسی که در مرحله نفساماره و يا امرکننده قرار دارد دروغ میگوید، ناراحت نیست، اموال مردم را تصرف میکند نگران نیست، حق و حقوق خانواده خود را زیر پا گذاشته است ولی نگران نیست، چون در مرحله نفساماره قرار دارد.
در پایان بایستی بدانیم از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفساماره از نظر مکانی یک مو فاصله است ولی ازنظر زمانی هزاران سال به طول میانجامد، پس آن کنیم که فرمان است.
سلام دوستان اقدس هستم یک همسفر؛
همانطور که مهندس حسیندژاکام فرمودند:«عقل در تکامل مانند ماشین تابع خود می باشد.» در حالی که روح با لطافت منحصر به فرد خود با اراده عقل راهبری میشود. در وادی ششم در مورد صورپنهان انسان که همان عقل است ضحبت میکنیم و اینکه عقل یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین مسائلی است که آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما در تمام مسیر زندگی باید به فرمان آن که یعنی فرمان عقل برسیم.
عقل مانند همان خورشیدی است که با تمام نیرو و قدرت به هستی و نیستی میتابد و به تمام انسانها و موجودات جان میدهد. مانند نوری در دل تاریکی که با تابش خود به زندگی روشنایی میدهد. که اگر ما به طرف ارزشها و روشناییها حرکت کنیم این روزنه بزرگتر خواهد شد و در نتیجه نور بیشتری وارد خانه ما میشود. اما اگر به طرف ضدارزشها و تاریکیها حرکت کنیم این روزنه کوچک و کوچکتر خواهد شد و ما در تاریکی مطلق خواهیم ماند.
همانطور که مهندس حسیندژاکام فرمودند: عقل هیچ وقت از بین نمیرود و فناناپذیر است، همانطور که مغز مترجم خوبی برای عقل است و یا زبان که ابزاری برای چشیدن است و عقل هم در جسم ما حکم فرمانروایی عادل و بزرگ را دارد که نشانی از قدرت خداوند است و اگر به کلیه فرامین این فرمانروای بزرگ عمل کنیم انسان را به راه راست و مستقیم هدایت میکند و به هدفمان خواهیم رسید و بهطرف صلح و آرامش هدایت میشویم تا به جایی برسیم که بگوییم شوشود و در مسائل زندگی خودمان هر چه فرمان دهیم به اجرا درآید. البته اگر در زندگی خود ناامید شویم و فکرهای منفی سراغمان بیاید به ضدارزشها نزدیک میشویم و تمام آنها بر ما غلبه خواهند کرد و از همه چیز و همه جا ناامید شده و فکر می کنیم که تمام دربها به روی ما بسته شدهاند؛ اما این ما هستیم که با فکر و تفکر و داشتن برنامهریزی دقیق از جهل و نادانی نجات پیدا میکنیم.
انسانها در زندگی دو راهنما دارند؛ یکی راهنمای بیرون که همان پیامبران و اولیاء خداوند هستند و دیگری که همان عقل است که به هیچ وجه اشتباه نمی کند مگر اینکه اطلاعات غلط به او بدهند. ما در زندگی خود مدام بر سر دو راهی قرار میگیریم و راه را یا گم میکنیم و یا اشتباه میرویم و قدرت تشخیص نداریم و بعضی موقعها نمیتوانیم درست تصمیم بگیریم که در اینجا خداوند قدرت و اختياري در انسان گذاشته است تا از عهده آن برآید و به بیراهه نرود و آن قدرت درونی عقل است که به قدری بزرگ است که در وادی ششم به آن پرداخته شده است و گفته شده روح با لطافت منحصر به فرد خود تحت اراده عقل راهبری میشود.
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر؛
ما در کنگره۶۰ ،با چهارده وادی آشنا میشویم که وادیها چراغ راه ما هستند و درست زندگی کردن را به ما آموزش میدهند؛ در کنگره آموختیم و آموزش دیدیم که انسان دارای دو صور است یکی صورپنهان و دیگری صورآشکار که عقل، نفس و روح جز صورپنهان میباشند که بحث ما در اینجا روی عقل است که آغاز و پایان ندارد و فناناپذیر است و با مغز تفاوت اساسی دارد و جزئی از عقل محسوب میشود و یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین مسائل است.
حالا چرا میگوییم آغاز و پایان ندارد چون که با تولد بشر همراه نبوده و درست نیست که بگوییم زمانی که انسان از مادر متولد میشود، عقل همراه او بوده و متولدشده است؛ به چه دلیل میگوییم فناناپذیر است؟ زیرا که با مرگ از بین نمیرود چرا که ما بعد از مرگ عزیزانمان از آنها درخواست چیزی داریم. پس بنابراین به همین دلیل عقل در مسیر تکامل است و عقل در مقابل نفس قرار دارد حال این سوال پیش میآید که آیا عقل همیشه فرمان درست را اجرا میکند و کاری که عقل انجام میدهد کار معقول و عاقلانه محسوب میشود؟ پس چرا ما با انجام برخی کارها خود را دچار مشکل یا مشکلاتی میکنیم؟ زیرا عقل به یک سری آگاهی و اطلاعات نیاز دارد حال اگر این اطلاعات درست باشند عقل هم فرمان درست را صادر میکند و حس که نیروی به کارگیری عقل است آلوده باشد در این صورت هم عقل درست دستور صادر نمیکند و عقل مانند ترازو و معیار سنجش است و عقل راهنمای درون انسان است که به و به انسان کمک میکند راه درست را برود و این عقل است که اجازه حرکت به روح را میدهد.
اما چگونه من زهره میتوانم به فرمان عقل نزدیک شوم؟ هر چه در مسیر ارزشها و صراط مستقیم باشم عقل که فر ایزدی دارد بیشتر میتواند در روزنه آگاهی و دانش من تاثیر بگذارد. فرمان عقل از کارهای کوچک شروع میشود و نیاز نیست از ابتدا کارهای بزرگ انجام بدهیم. برای مثال اگر من بتوانم به کمک عقل به نجوای درونم که همان روح است گوش بدهم که ناامید نباشم میتوانم به فرمان عقل نزدیک شوم؛ انشالله با وجود مهندس حسیندژاکام و آموزشهای ایشان بتوانم به فرمان عقل نزدیک شوم.
رابط خبری: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر سعیده(لژیون سوم)
ویراستار و ارسال: همسفر عفیفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)دبیرسایت
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
66