حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم؛
چکیده:
برای اینکه بدانیم چرا باید حکم عقل را در قالب فرمانده، بدون چونوچرا بپذیریم ابتدا باید به چند سوال پاسخ بدهیم:
۱_دیدگاه آقای مهندس دژاکام درباره تعامل میان روح و عقل بر پایه تضاد است یا تکامل؟
۲_در نگرش آقای مهندس دژاکام عقل، معادل چه مفاهیم عرفانی است و چگونه در حیات مادیِ انسان، کاربرد عملی دارد؟
کلید واژهها: عقل، روح، کنفیکون، اسم اعظم، قله قاف.
مقدمه:
(این مقاله تکمیل نشده است، صرفاً مباحث اولیه و مقدماتیِ مقاله اصلی در این مجال اندک، ذکر شده است)
عقل و نیروی تعقل، مفهومی انتزاعی و پیچیده است که تعاریف متعددی از آن ارائه شده است، اما این مقاله در نظر دارد ابعاد تازهای از آن را که بر اساس فرضیههای آقای مهندس حسین دژاکام گردآوری شده، روشن نماید.
آقای مهندس دژاکام به عنوان یکی از اندیشمندان و نظریهپردازان معاصر که در حوزههای مختلف علوم انسانی، دیدگاههای متنوع و متفاوتی درباره مفاهیم مختلف فلسفی_ عرفانی_ ادبی و روانشناسی بیان کردهاند، درباره عقل، رویکردی متفاوت با اندیشمندان گذشته دارند. این نظریهپرداز معاصر در موضوع ارتباط عقل و روح یک نظریه عجیب و بسیار قابل تأمل بیان کردهاند: ایشان معتقد هستند که به نوعی عقل، عقال (مهار) روح را در دست دارد. درواقع این عقل است که روح را مدیریت میکند. این در حالی است که در تمام دیدگاههای عرفانی فلسفی و دینی، همواره روح، آزاد و رها تلقی شده است که در بسیاری از موارد با عقل در چالش جدی قرار دارد. (رجوع شود به آثار مولانا، عطار، سنایی، سهروردی و ...) در آثار عرفانی و حتی فلسفی (که بر پایه استدلالهای عقلانی است) عقل هرگز نمیتواند به دنیای روح وارد شود. در این دیدگاهها عقل مخصوصاً عقل جزیی فقط میتواند محاسبات دنیوی و مادی را در جهان مادی انجام بدهد؛ ناگفته نماند که عقل در مرتبه معاد که بالاترین مرتبه عقل است میتواند به دنیای روح وارد شود، اما نه اینکه آن را هدایت کند، بلکه به موازات آن حرکت کند.
بیان این تئوری (عقل، روح را هدایت میکند) در منظومه فکری و معرفتشناسی آقای دژاکام که به رابطه تکاملی عقل و روح میپردازد؛ یک انقلاب واقعی در حوزه علوم انسانی است. سؤالی که برای شخص نگارنده این مقاله همیشه وجود داشته این بوده که رابطه عقل و روح در تضاد است یا به موازات همدیگر؟ شاید بتوان گفت که عقل اگر از اسارت نفس خارج بشود، روح الهی را به گونهای خاص، فعال میکند. (پاسخ به این سوال هنوز تکمیل نشده و در حال بررسی ابعاد مختلف آن است) پس عقل، حلقه ارتباط نفس و روح است. روح در صورتی صدای عقل را میشنود که عقل از اسارت نفس اماره خارج شده باشد؛ اما تئوری بعدی آقای مهندس درباره عقل، تأویل منحصر به فرد و کاملاً جدید ایشان درباره مفاهیمی مانند "کن فیکون"، "اسم اعظم" و "قله قاف" است.
مولانا، عطار، سنایی، ابنسینا، سهرودی، عینالقضات و اندیشمندان دیگر، نقطه عطف عقل را "عقل معاد" میدانند که همان عقل الهی است، اما آقای مهندس بالاترین مرتبه عقل را که رسیدن به فرمان عقل است معادل "کن فیکون، اسم اعظم و قله قاف" میدانند. یکی از صفات حضرت حق "کن فیکون" است؛ یعنی همین که بگوید: موجود شو! موجود میشود؛ یعنی "امر" و "خلق" او همزمان با "اراده" اوست! همین که اراده کند، خلق میشود؛ نیاز به اسباب و وسایل و وسائط ندارد؛ اراده که میکند موجود میشود. در دیدگاههای عرفانی، انسانی که به مقام کن فیکون یا ادراک اسم اعظم خداوند میرسد، همان است که به قله قاف رسیده است. متصرف در جهان هستی میشود؛ یعنی اگر اراده کند تمام اتفاقات جهان هستی را میتواند اداره کند، کوهها را جابهجا کند، منظومه شمسی را در هم نوردد و درواقع هیچ امر نشدنی برای او وجود ندارد. این مفهوم بسیار انتزاعی و دور از ذهن است.
یکی از بارزترین ویژگیهای جناب آقای مهندس امتناع از مفاهیم انتزاعی و دور از ذهن است. ایشان از بیان مفاهیم انتزاعی و غیرعملی پرهیز میکنند. در این مورد نیز این مفاهیم را به گونهای ملموس بیان میفرمایند که قابل هضم و ادراک برای هر کسی در هر سطحی باشد. ایشان معتقد هستند که انسان در هر سطحی که باشد میتواند به فرمان عقل برسد و در همان سطحِ مختصِ خودش، "کن فیکون" را تجربه کند؛ هر کسی در مرتبهای خاص میتواند به فرمان عقل برسد و مراتب هر چه بالاتر برود، دایره کنفیکون وسیعتر میشود. در عرفان این سه مفهوم (کن فیکون، اسم اعظم و قله قاف) یک ویژگی مشترک دارند و آن هم نیروی مافوق مادی در درون آنهاست. هر کس به این مفاهیم به صورت تجربی دست پیدا کند به قدرتی مافوق قدرت بشر دست پیدا میکند. اما در نظریات آقای مهندس انسان باید کن فیکون را از ابتداییترین رفتارهای اجتماعی مانند تعهد نسبت به مسواک زدن، تعهد نسبت به تمیز بودن و ... آغاز نماید. این یک نمونه از کنفیکون است.
نتیجهگیری:
آنچه شخصاً از این نظریه، برداشت کردهام این است که هر انسانی که بتواند مراتب بالای عقل را تجربه کند؛ یعنی قوه تعقل و تفکر خود را در بالاترین سطح به نمایش بگذارد این شخص، نفس اماره را تحت کنترل عقل درآورده است؛ پس از یک طرف از اسارت نفس اماره خارج شده و از طرف دیگر به تزکیه و پالایش درونی بالایی رسیده است و چون حرف اول و آخر را در عروج روح، تزکیه و پالایش میزند، عقل و روح در یک راستا میتوانند نیرویی، مافوق نیروی مادی پیدا کنند و به عالم "کن فیکون، اسم اعظم و قله قاف" وارد شود. اینجاست که این شخص، متصرف در جهان هستی میشود و هرچه اراده کند انجام میشود؛ البته در سطوح پایین و اولیه و مقدماتی آن "کن فیکون" در حد اراده مسواک زدن هر شب میتواند باشد و درواقع این شخص فقط متصرف در زندگی خود میشود؛ یعنی میتواند زندگی خود را اداره کند، اما در سطوح بالاتر که نفس اماره در مراتب بالاتری در کنترل عقل قرار میگیرد و تزکیه و پالایش درونی در سطح بالایی انجام میشود، میتواند در جهان هستی و اتفاقات آن تأثیرگذار باشد و حتی آنها را اداره کند.
منابع:
سیدی عقل
سیدی تکامل عقل
سیدی مقدمه عقل
سیدی بیداری عقل
سیدی به کار گیری قدرت عقل
سیدی حس، عقل، نفس ۲
سیدی عقلانیت
سیدی وادی هفتم بخش ۱و ۲
کتاب ۱۴ وادی
کتاب ادموند و هلیا
نویسنده: همسفر مریم دبیر سایت رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
عکاس: همسفر نازنین زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول )
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
597