جلسه دهم از دور شصت و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک به استادی همسفر مهدیه، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر هدی با دستور جلسه « وادی ششم و تاثیر آن روی من » در روز دوشنبه ۲۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، خدا را شکر میکنم در این جایگاه قرار گرفتم از راهنمای خوبم خانم سمیرا تشکر میکنم و این حال خوبم را مدیون این عزیز هستم.
این وادی به ما میگوید: حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً به اجرا در بیاوریم، یعنی اول باید ما عقل را بشناسیم بعد جایگاه آن را پیدا کنیم، سپس فرمانش را بدون کم و کاست اجرا کنیم. آقای مهندس در کتابهایش انسان را به یک شهر تشبیه کرده است، که درون این شهر وجودی یک فرمانده وجود دارد، یک نگهبان وجود دارد و البته یک دشمن، حالا فرمانده این وجود ما چیزی نیست به جز عقل و حتماً دشمن نیز وجود دارد و آن دشمن هم چیزی نیست جز نفس اماره! همه ما میدانیم که انسان از دو صور تشکیل شده است، یکی صور آشکار و یکی صور پنهان، صور آشکار مثل دست و پا و چیزایی که ما میبینیم و صور پنهان چیزها که ما نمیتوانیم با چشم ببینیم مثل: نفس، عقل و روح. عقل ما مهمترین اجزای تشکیل دهنده صور پنهان است.
من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم فکر میکردم عقل کل هستم، یعنی هر چیزی را که میگم درست است و هر کسی که روی حرف من حرف میزد، میگفتم حتماً اشتباه میکند، من درست میگویم. آن زمان من میدانستم همسرم معتاد است ۱۰ یا ۱۵ سال با خودم کلنجار میرفتم که، این را فقط از دیگران قایم کنم یا اصلاً برایم مهم نباشد، میگفتم من و بچههایم زندگی خودمان را میکنیم او هم زندگی خودش را داشته باشد. بارها پیش خودم میگفتم مسافر من معتاد خودش باید برود ترک کند، من کاری از دستم برنمیآید. بعضی وقتها هم میرفتم سه ماه زیارت عاشورا نذر میکردم میخواندم تا مسافرم خوب بشود یا نماز امام زمان( عج ) نذر میکردم که ۴۰ هفته نماز امام زمان بخوانم با خودم میگفتم بعد از ۴۰ هفته حتماً امام زمان مراد من را میدهد و مسافرم خوب میشود. البته توسل کردن بد نیست درسته ولی عقل من به من داده شده بود؛ ولی من برای درمان مسافرم هیچ قدمی برنداشتهام و میخواستم فقط با توسل کردن درمانش کنم.
همه ما میدانیم بعضی چیزها بد است مثل دروغ گفتن، قضاوت کردن، تجسس کردن و داشتن اعتیاد. میدانستیم که اعتیاد به جسم و روان آسیب میزند؛ ولی چرا این کار را میکردند؟ به خاطر اینکه اداره شهر وجودی یعنی همین عقلشان کنار رفته بود یا صدایش کاملاً شنیده نمیشد یا ضعیف بود یا کلاً خفه شده بود و نفس اماره جایش را گرفته بود؛ اگر مسافر با شروع سفر گوش به فرمان راهنما بدهد و سفرش را به خوبی انجام بدهد و وارد سفر دوم بشود، خوب مسلماً نفس اماره کنار میرود و جایش را به نفس لوامه میدهد، موقعی که نفس لوامه بیاد جلو اگر کار بدی بکند حتماً پشیمان میشود، بهش میگوید سر موقع برو لژیون به خانوادهات احترام بگذار تو کار دیگران دخالت نکن، یعنی میخواهم بگویم با این فرمانهای کوچک عقل وجودی ما کارهایش را بهترمیتواند مدیریت بکند.
مثل ساختن یک پل میماند موقعی میخواهیم یک پل ساخته بشود؛ باید آجر را روی آجر بزاریم تا این پل آماده بشود تا بتوانیم به موقع از اون عبور کنیم، پس وقتی ما بتوانیم به عقلمان دادههای درستی بدهیم در کنارش تصمیمات درستی میگیرد. این وادی به ما میگوید عقلمان را درست مدیریت کنیم؛ اگر این کار را نکنیم، نفس اماره جایش را میگیرد و به جای عقل تصمیم میگیرد.
مرزبان کشیک: همسفر نوشین، مسافر علی
تایپ: همسفر معصومه راهنمای جونز
عکس: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر مریم( لژیون هشتم)
تنظیم و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون نهم ) دبیر سایت همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
212