دومین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی قائمشهر به استادی مرزبان همسفر مهرانه، نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر نازنین با دستور جلسه «وادی ششم (حکم عقل را در قالب فرمانده، کاملاً اجرا نماییم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۸ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از ایجنت همسفر لیلا و مرزبان همسفر رقیه که من را لایق دانستند که در این جایگاه بنشینم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا بیاییم اینجا حرفهایی که در ذهن ما بود و نمیتوانستیم با کسی بازگو کنیم، بغضی میشده در گلویمان با راهنمایمان در میان بگذاریم و صحبت کنیم و آموزش بگیریم. تبریک میگویم به راهنماهایی که امروز میخواهند لژیون خودشان را شروع کنند، امیدوارم لژیون پر باری داشته باشند. به رسم ادب از راهنمایم همسفر لیلا تشکر میکنم، همچنین از راهنمای سفر اولم راهنما همسفر زینب متشکرم. جایگاه ایجنتی را به ایجنت همسفر لیلا تبریک میگویم و به همسفر اکرم خدا قوت میگویم.
چهار وادی اول در مورد تفکر است، وادی پنجم به ما میگوید وقت عمل است، اگر وادی پنجم را خوب عمل کنیم میرسیم به وادی ششم که در مورد فرماندهی عقل است. در وادی ششم ما یاد میگیریم که فرمان عقل خودمان را به رسمیت بشماریم. فرمان عقل خودمان را به رسمیت بشماریم یعنی چه؟ یعنی اینکه عقل یک زمانهایی به ما دستور میدهد که همین الآن که یک ظرف هست در سینک ظرفشویی، همان یک ظرف را بشوریم تا تعداد آن زیاد نشود طوری که برای ما شستن همه ظرفها سخت شود یا در مورد پسانداز کردن که کمکم باید پسانداز را شروع کنیم، هیچوقت نمیشود یکدفعهای با پول زیاد ما پسانداز کنیم همینطور کمکم به آن نتیجه دلخواه میرسیم. وقتی ما فرمان عقل خودمان را به رسیمیت بشناسیم با نفس اماره خودمان مبارزه میکنیم و این امر با همین فرمانهای خیلی کوچک اتفاق می افتد.
ما خودمان قبل از کنگره نمیدانستیم نفس اماره چیست؟ آموزش نمیدیدیم، خودمان را تبرعه میکردیم. مثلاً غیبت میکردیم میگفتیم که چه شد حالا؟ داشتیم حرف میزدیم در موردش خیلی کارها انجام میدادیم خودمان را قانع میکردیم و میگفتیم که مشکلی ندارد، لژیون نمیآمدیم یا سیدی نمینوشتیم. من خودم اینطور بودم و یک موقعی که سیدی نمینوشتم بهانه میآوردم لژیون شرکت نکنم، لژیون هم نمیآمدم میگفتم مسافرم باعث شد من سیدی ننویسم. آن زمان اصلاً فرق بین فرمان عقل را نمیدانستیم، من اصلاً آن موقع نمیدانستم که عقل جایگاهش چیست و مغز جایگاهاش چیست؟
با آموزشهای کنگره و وادی ششم متوجه شدم که آن زمان فکر میکردم مغز همان عقل است، اکنون در این وادی متوجه شدیم عقل با مرگ از بین نمیرود و آغاز و پایانی ندارد و اینکه اگر تفکر داشته باشیم و برای هر کاری فکر کنیم و برای کارمان هدف داشته باشیم، مطمئناً به نتیجه میرسیم، اگر هم هدف داشته باشیم همیشه با ضد ارزشها میجنگیم و به فرماندهی عقل میرسیم، بعد هر چه دانایی ما بالاتر برود خواستههایمان معقول میشود و اگر دانایی ما پایین باشد، مطمئناً خواستههای نامعقول به سمتمان میآید و ما هم آن را قبول میکنیم و به آن سمت کشش پیدا میکنیم.
اگر دانایی ما بالا برود و سمت خواستههای معقول باشیم یکسری چیزها به ما الهام میشود که آن کار را انجام ندهم و اگر انجام بدهم شاید به ضررم باشد و مثلاً آن کار را انجام بدهم خوب است وقتی به فرمان عقل برسیم میشود به جایی برسیم که شو، شود بشود، شو، شود یعنی یک اتفاقی، یک مشکلی، یک کاری که ما میخواهیم به آن برسیم مطمئناً به آن میرسیم شاید طی فرایند زمانی طول بکشد تا به آن برسیم؛ اما مطمئناً به آن میرسیم؛ یعنی اگر اراده کنیم آن کار را انجام بدهیم، مطمئاً آن کار را انجام میدهیم. امیدوارم بتوانیم ذرهذره دانایی خودمان را بالا ببریم و به فرمان عقل برسیم. در آخر میخواهم بگویم فرمان عقل یعنی اسم اعظم.

مرزبانان کشیک: مرزبان همسفر رقیه، مرزبان مسافر محمد
عکاس: همسفر فرنیا رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
تایپیست: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
208