یازدهمین جلسه از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دکتر مسعود کرج به استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «وادی ششم و تاثیر آن روی من » روز دوشنبه ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند، از راهنمای خودم خانم شیدا ایجنت شعبه و مرزبانان متشکرم الان خوشحالم که این جایگاه را دارم تجربه میکنم. در بیان دستور جلسه که حکم عقل را در قالب فرمانده کاملا اجرا میکنیم. عقل در تکامل مانند ماشینی تابع خود می باشد در حالی که روح با لطافت منحصر به فرد خود از اراده ی عقل راهبری میکند. عقل یکی از مهمترین و اساسی ترین و سرنوشت ساز ترین مسائل است. در زندگی ما چون ما همه چیز را بر اساس عقل و تفکری که داریم اجرا میکنیم و براساس آن چیزی که برداشت میکنیم، حالا میگویند که عقل آغاز و پایانی ندارد، عقل مرگ ندارد، یا که عقل با مرگ از بین نمیرود و همیشگی است و در صور پنهان انسان می باشد. آقای مهندس در وادی ششم میفرمایند که به فرمان عقل رسیدن یعنی چه؟ اینکه ما بتوانیم یک مسیر تدریجی و مستمری را به نتیجه برسانیم که این میشود فرمان عقل؛ حالا ما چگونه به فرمان عقل میرسیم؟ ما با آموزش و پالایش درونی و در کنگره ۶۰ با اجرا کردن دستورات راهنما و با راهنمایی راهنما میتوانیم به فرمان عقل برسیم و در بیرون از کنگره من فاطمه میتوانم با مراجعه کردن به کتابهایی که راه درست را به من نشان میدهند و یا گوش کردن به سی دی های آقای مهندس که به من کمک میکنند که در مسیر درست قرار بگیرم توسط این مسائل میتوانم به فرمان عقل برسم، بعد میفرمایند که فاصله ی بین عقل و نفس لوامه از نظر مکانی اندازه ی یک مو فاصله است اما از نظر زمانی هزاران سال فاصله دارد. مهمترین مانع که باعث میشود ما به فرمان عقل نرسیم نفس اماره است که با القائات منفی ما را به سمت ضد ارزش ها هدایت میکند و ما برای اینکه بتوانیم با نفس اماره مبارزه کنیم باید پالایش درونی داشته باشیم، آموزش ببینیم و دانایی خودمان را افزایش دهیم مثلاً من تجربه ای که از این قضیه دارم این است که قبلاً آدم ها را قضاوت میکردم و راجع به آنها در ذهنم یک شخصیت دیگری میساختم در صورتی که شاید آن شخص به من اصلاً فکر هم نمیکرد، وقتی در خیابان رد میشدم و پوشش خاصی را میدیدم آن شخص را در ذهنم قضاوت میکردم اما الان فهمیدم که هر کسی شخصیت خودش را دارد و من هیچ اجازه ای ندارم که راجع به کسی قضاوت کنم، قضاوت کردن آن شخص باعث میشد که من دغدغه پیدا کنم، پس وقتی شخصی را میبینم هیچ قضاوتی هم نمی کنم و دغدغه ای هم در ذهنم پدیدار نمیشود. این یک جور صلح میباشد انگار در یک قسمتی از زندگیم به صلح رسیدم و آن مسئله را حل کردم، اگر ما آموزش درست ببینیم و دانایی مان را افزایش بدهیم میتوانیم خواسته های معقولمان را جایگزین خواسته های نا معقولمان کنیم. هنگامی که به فرمان عقل میرسیم ما به صلح و آرامش دست پیدا میکنیم، رسیدن به فرمان عقل پلی است برای رسیدن به عقل کل؛ عقل کل هم که منبع الهی و دانایی دارد که رسیدن به نفس مطمئنه است مثلاً من فاطمه در ارتباط با بخشش وقتی که نمی بخشیدم حالم خراب بود، من حتی خودم را هم نمی بخشیدم، مسافرم را نمی بخشیدم، کسانی که راجع به من صحبت میکردند و یا قضاوت میکردند و یا دخالتهایی داشتند در زندگی ام را نمی بخشیدم اما وقتی به این نتیجه رسیدم که نبخشیدن آن فرد در ذهن من مثل فردی است که زندانی شده و آن زندانی نیاز به آب و غذا دارد و باید به آن فرد سر بزنی و هر وقت رجوع میکردم به آن فرد برایم دلخوری ایجاد میشد. وقتی یاد گرفتم که ببخشم آن شخص را دیگر یاد گرفتم خودم را ببخشم بابت تصمیمات نادرستی که گرفتم چون آن زمان من خیال میکردم که بهترین تصمیمات را دارم میگیرم اما وقتی فهمیدم که باید ببخشم و بخشیدم خودم و یا مسافرم را و کسانی که از آنها دلخوری داشتم به آرامش رسیدم و حالا حالم خوب شد گویی که با خودم به صلح رسیدم و این خیلی کمکم کرد.

در ادامه رهایی تغذیه سالم همسفر لیلا، راهنما همسفر فهیمه:


عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
تایپیست: همسفر فیروزه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم)
مرزبانان کشیک: همسفر رها، مسافر مسلم
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
122