سومین جلسه از دور هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی بروجن با استادی مسافر صفر و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر کرامت با دستور جلسه 《وادی ششم و تاثیر آن روی من 》روز یکشنبه ۲۶ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صفر هستم یک مسافر؛
دستور جلسه این هفته《وادی ششم و تاثیر آن روی من 》میباشد و این وادی به ما میگوید: حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم. بنابراین برای به اجرا درآوردن حکم عقل ما به بدنی سالم نیازمند هستیم. زمانی که بدن سالم داریم انرژی از بدن ما به عقل خواهد رسید و عقل ما توانایی صادر کردن فرمان درست را خواهد داشت. یک فرد مصرف کننده قادر به تصمیم گیری برای چند گام جلوتر و یا چند دقیقه دیگر خود نیست و ما بارها و بارها این موضوع را تجربه کردهایم، اما چرا این گونه است؟ به این دلیل اینکه سیستم ایکس فرد مصرف کننده به درستی کار نمیکند و غدد داخل بدن وی قادر به ترشح مواد لازم برای یک تصمیم گیری خوب را دارا نیست و به همین جهت آن فرد قادر به شنیدن ندای درونی خودش نیست و در نتیجه قادر به اجرای درست حکم عقل نمیباشد.
تجربه شخصی من به اینگونه بوده که من تاکنون دو مرتبه سفر کردهام. بار اول که سفر کردم متاسفانه فرمان عقل را به درستی اجرا نکردم به این صورت که در ابتدای جلسه حاضر میشدم، پس از اینکه ساعت حضور خود را میزدم از درب دیگر شعبه خارج میشدم و به سر کار خود میرفتم و پس از گذشت یک و نیم ساعت کار با شتاب و سرعت زیاد مجدداً خود را به گونهای سر لژیون حاضر میکردم که هیچ کسی متوجه غیبت من نمیشد و از این بابت از خودم خوشحال و رضایتمند هم بودم. این حرکت را به نوعی زرنگی میدانستم چرا که در ظاهر به کارهای خود پرداخته بودم. از طرف دیگر به جهت اینکه تکالیف را به راهنمایم ارائه دهم سیدیهایم را نصف و نیمه و فاصلهدار مینوشتم و فقط دفتر سیدیها را سیاه میکردم ولی هیچ متوجه موضوع سیدی و مطالب آن نمیشدم و یا اینکه در زمان مصرف داروی OT، من هرگز سر ساعت و به موقع دارو را نمیخوردم و فقط زمانی که بدنم احساس ضعف میکرد داروی OT را مصرف میکردم و یا اینکه هیچ وقت در جلسات کارگاهی حاضر نبودم که مشارکت نمایم و یا از مشارکت دیگران و استاد جلسه بهرهمند گردم اما نتیجه این همه نافرمانیها اینگونه بود که پس از دو ماه رهایی مجدداً به عمق تاریکیها برگشت نمودم و به قول فرمایشات استاد امین با برگشت دوباره من به تاریکی حکم بازی در دانایی را داشتم و این بار با شدت زیادی متحمل ضربه سنگینی از مواد مخدر شدم، به گونهای که چشمانم خیلی کم سو و با لرزش دستها و بدن نیز مواجه شدم. ولی خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به واسطه وجود همسفرم اذن دوبارهای برایم صادر شد و توفیق سفری دوباره را داشتم تا از چنگال تیز اهریمن نجات یابم و این بار با تفکر درست سفرم را شروع کردم و با نوشتن هر سیدی سعی میکردم که متوجه موضوع و مطالب آن شوم و آنها را در زندگیم به اجرا درآورم و تا جایی که در توانم بود حکم عقل را در قالب فرمانده در زندگیم به اجرا گذاشتم و امیدوارم بتوانم تمام وادیها را در حد عالی در زندگیم اجرایی نمایم تا به آرامش کاملی که مد نظرم است دست یابم. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.

نگارنده: مسافر محمد لژیون چهارم
عکاس:مسافر هادی لژیون چهارم
ویراستار: مسافر مسعود
تنظیم: مسافر امین
ارسال: مرزبان خبری مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
207