اولین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی امیرکبیر، به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر. چهار وادی اول در مورد تفکر صحبت می کنند. تفکر میکنیم که راه را چطور پیدا کنیم.
در وادی پنجم تفکر قدرت مطلق حل نیست و باید حرکت را آغاز کنیم. در وادی ششم من حرکت را آغاز کردهام و به راهنما نیاز دارم و باید حکم عقل را در قالب فرمانروا کاملاً اجرا نمایم.
ما انسانها یک پیغمبر درونی داریم و یک پیغمبر بیرونی. پیغمبر درونی ما همان عقل است و دارای فر ایزدی است و نشان از قدرت مطلق دارد. یعنی اگر فرمان را کامل اجرا نمائیم ، به خوشی و آسایش و آرامش می رسیم.
اگر اجرا نکنیم قبلاً به ما ثابت شده که به کجا ختم می شود. عقل مانند ماشین تابع خودش است؛یعنی اطلاعات را از طرق حس، جمع می کند و دانایی را اضافه می کند. عقل فنا ناپذیر است و می دانیم که از پوست و گوشت و استخوان نیست، اگر جسم از بین برود، مغز از بین می رود؛ ولی عقل هیچوقت از بین نخواهد رفت.

مغز برای عقل فقط یک مترجم است، از عقل فرمان می گیرد و به حواس ما انتقال می دهد و ما اجرا می کنیم. وقتی می خواهیم کار ضد ارزشی انجام دهیم، یک صدایی از درون ما را وادار به انجام می کند، این صدای نفس اماره است.
صدای دیگری به ما می گوید، صبر داشته باش، عجله نکن، سفر ده ماهه با خوشی تمام می شود. این ندا، ندای عقل است. در گذشته من فقط به نفس امر کننده گوش می دادم.
با وجود این وادی، متوجه شدم که باید به حکم عقل عمل کنم و نگهبانان قلعه عقل را که همان دانایی من هستند را قویتر کنم. هر چقدر که این نگهبانان قوی تر باشند، خواستههای نامعقول کمتری به عقل می رسد. اگر عقل توان حکم کردن نداشته باشد در وادی گفته شده که باید خودداری کرد.
تایپ: مسافر میلاد، لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
82