سومین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» در ۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛
امیدوارم لحظات زندگی شما پر از شادی و حال خوب باشد و بنده هم از اینکه در نمایندگی جهانبین حضور دارم، بسیار خوشحالم. آخرین بار دو سال پیش در این مکان حضور داشتم و این بار یک هفته قبل از حضورم به من خبر داده شد که در جایگاه استاد باید حاضر شوم. بنده از همان روزی که با خبر شدم باید استاد جلسه باشم، مرتباً در ذهن خود با خودم حرف میزدم که برای این استادی مطلبی آماده کنم، به وادی و سیدیهای وادی مراجعه کنم، کتاب را بخوانم یا در اینترنت دنبال مطلب برای ارائه بگردم و... و جالبه که بنده تقریباً دو سال است که برای مشارکتها یا صحبتی که میخواهم بکنم، از قبل چیزی آماده نمیکنم، چرا که معتقدم مطلبی که باید بیان کنم به خودی خود شنیده میشود و از طریق من بیان خواهد شد. اما گفتگوهای بسیار زیادی در ذهن انسانها انجام میشود که از نظر من بسیاری از آنها مبنی بر آن است که؛ مبادا من خراب کنم و یا حرفی بزنم که توسط دیگران قضاوت بشوم. در صورتی که از نظر من حتی اگر هم قضاوت بشویم آنچان ایراد خاصی ندارد، ما باید خراب کنیم تا درست شویم و یا به عبارتی ابتدا باید گم شویم تا پیدا شویم! شکل گیری خودِ کنگره ۶۰ حاصل یک اشتباه یا حاصل یک گم شدن و خراب کردن بود.
به ما آموزش داده شده که؛ عقل صحبت میکند و برای ما چیزهایی میگوید که ما به سمت آن گفتهها هدایت میشویم! همانطور که در ابتدای وادی ششم آمده: عقل همانند ماشین تابع خود است، یعنی خودِ عقل خود را راه اندازی کرده و خود را هدایت میکند و گویی خودِ عقل کار خود را بلد است. اما یک نکته ای وجود دارد، خیلی از اوقات گفتگو هایی که در سرِ انسان شکل میگیرد، گفتگوها و صحبتهای عقل نیست، بلکه تصاویر و گفتگو های ذهنی هستند که در سر و ذهن ما آشوب ایجاد میکنند! از نظر بنده تا زمانی که برنامه ریزی جدیدی وارد ذهن انسان نشده، ساکنین و صدا های جدیدی وارد ذهن انسان نشده، نباید به صداها و تصویرهای ذهن بها بدهد و به آنها توجه کند. با ورود در کنگره اولین حرکتی که شخص تازهوارد برای خود در مسیر سفر انجام میدهد، این است که کاملاً دلی و حسی راهنمای خود را انتخاب میکند، نه با عقل و تفکرات و محاسبات خود! چرا که شاید ذهن و تفکرات مسوم شده و گاهی باید تنها به حس و به دل مراجعه کرد.
راجع به وادی ششم در طول هفته حتماً صحبت و مشارکت انجام خواهد شد، اما تجربهای که من برای به اشتراک گذاشتن دارم، این است که: بسیاری از اوقات نباید به صدا های در سر و گفتگو های ذهن گوش کرد، اگر راهنما را با دل انتخاب کردی، یازده ماه پیش رو را با دل ادامه بده و مسیر را حس کن، در بسیاری از سطوح زندگی و در مسیر سفر نیاز است بیشتر حس کنیم، به جای اینکه فکر کنیم. از صفر تا صد مسیر سفر اول و تمام بالا و پایین های مسیر سفر برکت های سفر هستند و فقط باید آنها را حس کرد و آموزش گرفت. گویی باید از سر خود خارج شویم، به پایین بیاییم و در جایگاه حس قرار بگیریم. البته این را بدانیم که در طی سفر یازده ماه صدا ها و آموزش های جدید دریافت میکنیم، ذهن برنامه ریزی های جدید را در خود میگنجاند و ساکنین ذهن تغییر میکنند و بعد به آرامی به برنامه ریزی های جدید بها داده و برای آنها حرکت میکنیم. اما در زمان شروع یا در حال حاضر باید از شلوغی ذهن دور شد، باید دست از قضاوت کردن خود، قضاوت کردن سفر خود دست برداشت و فقط حس کرد.
انسان بسیاری از اوقات زندگی کردن را حس نمیکند، خودش در حال غذا خوردن است اما فکر و حواس در جای دیگر، خودش در حال رانندگی است اما فکر و حواس در جای دیگر و... پس باید در جایگاه حس کردن قرار گرفت و زندگی را حس کرد. شخص سفر اولی باید داروی خود را حس کند و در زمان استفاده دارو جای دیگری نباشد، در جلسه حضور داشته باشد و حس کند و نه اینکه در جای دیگری باشد، موقع نوشتن سیدی در جایگاه حس کردن باشد و نه در جای دیگر و مشغول گوش کردن به سر و صدا های ذهن. پس همین که به سر و صدا ها اهمیت ندهیم و حس کنیم، عقل و خرد به آرامی جاری خواهد شد، همانطور که در تعاریف کنگره؛ حس، اولین نیروی به کار گیری قوه عقل تعریف شده، باید حس کرد تا این نیرو قوه عقل را به آرامی به کار بگیرد.
از اینکه به صحبت های من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

نگارنده و ویراستار: مسافر مهدی لژیون ۶
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
775