اولین جلسه از دوره نهم جلسات لژیون سردار مسافران نمایندگی شیخ بهایی، با دستور جلسه «وادی ششم و تاثیر آن روی من» با نگهبانی پهلوان مسافر مهدی، دبیری مسافر مسعود، خزانهدار مسافر محمد و استادی دیدهبان محترم مسافر اصغر منصوری روز یکشنبه تاریخ ۲۶ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ برگزار میگردد
خلاصه سخنان استاد:
-
سلام دوستان، اصغر هستم یک مسافر
-
خدا را شاکرم که امروز در لژیون سردار در خدمت شما هستم. آقای مهندس میفرمایند: «ما در کنگره برای همه برنامه داریم و هر کس روی برنامه باشد، قطعاً موفق خواهد شد». اینجا آموزشگاهی است که ما در آن آموزش میبینیم و برای آیندگان تا میلیاردها، میلیارد سال آینده بهرهبرداری میکنیم. سردار نیز میفرمایند: «این بودنها ادامه دارد». دستور جلسه امروز مربوط به وادی ششم با عنوان «حکم عقل را در قالب فرمانروا کاملاً اجرا مینماییم» است.
-
پیش از ورود به کنگره، ما تنها چیزهایی از عقل شنیده بودیم؛ مثلاً اینکه بعضیها میگویند: فلانی عقل دارد یا ندارد. حال آنکه عقل از صور پنهان و به صورت مخفی در جسم ماست؛ یعنی باید صدای عقل را کاملاً اجرا کنیم تا مشکلی نداشته باشیم. اما آیا عقل هرگز اشتباه نمیکند؟ بله، اشتباه میکند. چه زمانی؟ وقتی اطلاعاتی که در نفس و خواستههای ما وارد میشود، اشتباه باشد؛ عقل نیز تصمیمات غلط میگیرد. در سیدیها به زیبایی گفته شده که عقل و جن با هم گفتگو میکنند؛ یکی میگوید انجام بده و دیگری میگوید انجام نده. چه زمانی عقل حاکم نمیشود؟ زمانی که به عقل غذای نامناسب بدهیم یا به جن غذا بدهیم، عقل موفق نمیشود. غذای خوب عقل چیست؟ عمل صالح و سالم است.
-
اکنون که در کنگره۶۰ آموزش میبینیم، مطمئناً اشتباهات کمتری مرتکب میشویم. من پانزده سال است که در کنگره هستم و اشتباهاتم کمتر شده است. بیشترین اشتباهاتم مربوط به قبل از کنگره و نشنیدن صدای عقلم بوده. گاهی حتی کسانی از خواندن قرآن نیز گمراه میشوند؛ یعنی آیات را میخوانند و برداشت اشتباه میکنند. خداوند در قرآن میفریند: «ای انسان، از من به تو بدی نمیرسد». هرگز خدا انسان را به بدی دعوت نکرده است. اینکه انسانها کارهای ضدارزشی انجام میدهند، صدای خدا نیست، بلکه صدای شیطان است. اینکه ما در زندگی گاهی شکست میخوریم، تقصیر خدا نیست؛ این نیاز ما بوده تا به تعادل، تجربه و کمال برسیم. جهل و ندانستن ما باعث شده مصیبتهایی بر ما وارد شود. نه شیطان و نه خدا مقصر بودهاند؛ بلکه تنها جهل، نادانی، ناآگاهی و تشخیص ندادن صدای عقل ماست.
-
حالا، آیا مطمئنیم صدایی که میشنویم، صدای عقل است؟ بله! اشتباه هم میکنیم که میگوییم این صدای خداست. به چه چیزی نیاز داریم؟ به یک راهنما. راهنمایی که این راه را رفته باشد و به سیستم اصلی دسترسی داشته باشد؛ مثلاً در کنگره۶۰ وقتی یک نفر وارد میشود، خود را به راهنمای تازهواردین میسپارد؛ سپس راهنمای X و بعد مراحل بالاتر. نشانههای عقل کل بودن راهنما را میدانید؟ حس خوب، حال خوب و اینکه وقتی به ما میگوید دارو را کم کن، تسلیم راهنما باشیم.
-
آقای مهندس میفرمایند: «این راهنماها آمدهاند تا ما را هدایت کنند و بگویند که شما آفریده شدهاید تا بدون نیاز و احتیاجی به این دنیا بیایید». ما به کنگره آمدهایم تا درمان شویم و به فرمان عقل برسیم که تا حدودی نیز رسیدهایم و صدای عقل را اشتباهی نمیشنویم. ما سالها قبل به صدای عقل گوش نکردیم و زندگی، پول و همه چیزمان را از بین بردیم. آقای مهندس آمدند و همه روشهای درمان بیماریها، لاغری و اعتیاد را برایمان آوردند؛ اما آن روزها، اینها برای ما غذای نیمهپخته بود. اگر همان ابتدا آقای مهندس گفته بودند که باید سیگار را درمان کنیم یا حتماً لاغر شویم، برای ما قابل هضم نبود؛ اما ایشان ذرهذره نیازهای ما را برنامهریزی کردند و این دستورات را گذاشتند. لژیون سردار را نیز گذاشتند تا نیازهای مالی کنگره را برطرف کنند.
-
حالا، لژیون سردار چه چیزی برای ما به ارمغان آورده است؟ همیشه گفتهام در کنگره۶۰ هیچ چیز از ما کم نمیشود. هر کس میگوید از من چیزی کم شده، بیاید تا من ده برابرش را به او بدهم! یک نفر بلند میشود و میگوید: من پارسال پانصد میلیون دادم و حالا بدبخت شدهام! اما تو پارسال که بودی، اصلاً نبودی! تو مرده بودی، زنده شدی، در کنگره از ظلمت به نور رسیدی، از نادانی به دانایی رسیدی، از حقارت به سرافرازی رسیدی، اصالت و هویت پیدا کردی. کنگره نیز گفت: حالا میخواهی پولدار شوی؛ باید در لژیون سردار حضور پیدا کنی. بالاخره ما برای ادامه زندگی به پول نیاز داریم و برای بقای کنگره نیز به پول احتیاج داریم. بعضیها میگویند مگر کنگره رایگان نیست؟ پس چرا باید در لژیون سردار شرکت کنیم؟ وقتی میخواهید در لژیون سردار شرکت کنید، باید بدانید برای چه پانصد میلیون باید پرداخت کنید. ابتدا باید فکر کنید؛ اما شیطان سریع میآید و میگوید: برای چه این پول را پرداخت میکنی؟ همیشه هرگاه خواستید کاری انجام دهید، ابتدا فکر کنید.
-
شروع کارمان در اصفهان همان شعبه سلمان بود. وقتی من خدمت آقای مهندس رسیدم، ایشان اولین لژیون گلریزان را در اصفهان گذاشتند و برای زمین آمدند. من نگهبان بیرون بودم و تازه حدود یک سال بود که به کنگره آمده بودم. آقای مهندس اعلام گلریزان کردند. خیلیها که پنج تومان میدادند و به خدا الان بیشتر از یک میلیارد بود. یک نفر روی شانه من زد و گفت: حاج اصغر، تو هم اعلام کن. به والله تلفن خانهام به خاطر بیپولی قطع بود. بغض گلویم را گرفت و گفتم: خدایا، من هم خیلی دلم میخواهد کمک کنم. آقای مهندس خودشان پانصد هزار تومان اعلام کردند؛ سپس یک سبد گرداندند، من پنج هزار تومان کمک کردم؛ ولی بعدش به خاطر اینکه شاغل شهرداری بودم خیلی در شعبه کمک کردم.
-
شروع لژیون سردار از آنجا بود و صد میلیون تومان پول جمع شد. زمین را خریدیم و از تمام شهرها برای ساختش کمک کردند. بچههای اصفهان شن و آجر تامین کردنند؛ اما پولی که برای ساخت میخواستم از شهرهای دیگر تأمین شد. آقای مهندس گفتند سریع بسازید. الان نیامدهام، بگویم اصفهان یا فلان اصلاً این حرف اشتباه است؛ الان ما شعبههایی داریم که مرزبان برای اجاره، سبد میگرداند. برای اجاره پول میدهند؛ ولی ما این پولها را نمیدهیم. در اصفهان خدا را شکر بیشترین شعب را داریم؛ ولی اخیراً آقای مهندس بیشتر از شهرستانهای دیگر نام میبرند (در سیدیها گوش میکنیم). علتش این نیست که ما خدای ناکرده خسیس هستیم یا پول نمیدهیم، نه! علتش را نشناختیم. علتش را باید خوب بشناسیم. باید به بچههای دیگر پیام بدهیم. ما در هفته گلریزان یا قبل از گلریزان یا این مجموعهای که اینجا نشستهایم در لژیون سردار، وظیفه نداریم فقط خودمان پول بدهیم. وظیفه دارید، روزیای که خوردهاید را به دیگران هم بدهید؛ مثل کل راهنماها، مثل من. من پانزده سال است در کنگره بودهام، چیزی که بلدم را یاد میدهم. اگر یاد ندهم، برای خودم است. یاد ندهم، خدا از من میگیرد. اگر من در لژیون سردار نشستهام، یک درصد وظیفهام پول دادن است. وظیفهام تذکر دادن و به بچهها گفتن است. چرا بگوییم؟ به قول دوستی که گفت: شاید یک روزی برسد که آقای مهندس بگویند پول ندهید! هیچ وقت نمیرسد. اگر تریلیاردها پول در کنگره باشد، آقای مهندس میگویند پول بدهید! چرا بچهها؟ به خاطر اینکه ما نیاز داریم، به خاطر اینکه ما راه بیفتیم، به خاطر اینکه ما یاد بگیریم پولدار شویم.
-
یکی از بچهها آمد و گفت: خدا به آقای مهندس خیر بدهد. گفتند: چرا؟ گفت: من اصلاً پولدار شدن را بلد نبودم. از روزی که آمدم در لژیون سردار، یاد گرفتم پول در بیاورم و حرکت کردم و به حرکتم سرعت دادم. همینطور که آقای مهندس در سیدی قانون توضیح دادند. هم باید در زمینه پولی فعالیت کنیم، هم در زمینه راهنمایی، هم در پارک، همه جا فعالیت کنیم. من الان تجربه خودم را میگویم تا به حال در زمینه مالی زیاد نتوانستهام کمک کنم (در حد خودم! ده تومان، پنج تومان، پنجاه تومان)؛ ولی نگاه کردم، همه جا هستم، در آرامشم، در نماندهام.
-
گاهی ممکن است کسی که پارسال پانصد میلیون داده است، امسال پانصد میلیون نداشته باشد و بگوید: اصغر منصوری گفت کم نمیشود، بیایید بگیرید! نه! شما «کم شدن» را در چه میبینید؟ قسم میخورم تکتک ما فقط کافی است یک کاغذ برداریم و مشکلاتی که نداریم را بنویسیم. برویم ببینیم برادرمان که اصلاً معتاد نبوده و ببخشید در صراط مستقیم هم بوده، چقدر در این یک سال بیمارستان و مشکل داشته است در حالی که ما هیچ مشکلی نداشتیم. خداوند بسیاری از کارهای ما را حل میکند که اصلاً فکرش را هم نمیکنیم؛ خیلی چیزها را اصلاً نمیبینیم.
-
مثل خود "D.SAP". بزرگترین کارش پیشگیری است؛ اینکه در سن شصت سالگی پروستات نگیرید، کبدتان چرب نباشد. بعضیها میگویند: ما بیماری نداریم که بخوریم. چرا! بروید بیمارستانها را ببینید. بروید و ببینید چقدر اتفاقات ناگوار بیرون میافتد؛ ولی خوشبختانه برای بچههایی که در صراط مستقیم کنگره هستند، این اتفاقات خیلی کم است. البته ممکن است برای بچههای تازهوارد که هنوز مصرف کننده هستند، این اتفاقات بیفتد؛ بله! کسی که سه سال پیش مصرف کرده، هنوز باید جبران کند؛ اما از این به بعد، اگر در کنگره باشید برای شما اتفاق نمیافتد. خیلی کم! اتفاقاتی هم که میافتد، چاره داریم و بلدیم حلشان کنیم.
-
اینها همهاش حساب است. اینها بیحساب نیست. اینکه خداوند در قرآن میگوید: «من مال بیحساب میدهم، پول نیست! سلامتی توست». اینکه اجازه میدهد لباس احرام تنت کنی، اینکه اجازه میدهد به کنگره بیایی، اینکه آموزشی به تو داده میشود که در هیچ دانشگاهی نیست. اینها را با چقدر پول میتوانی بخری؟
-
خودمان را در نظر بگیریم. وقتی در اوج اعتیاد بودیم، کسی به ما میگفت فلان مبلغ را بده تا سلامت شوی، میدادیم؛ یادمان نرود. پس مراقب باشید. من اینجا نیامدهام که بگویم پول بدهید، من فقط میگویم کاری کنید که از کنگره۶۰ نروید. اگر به لژیون سردار دعوت شدهاید، خدا چیزی در شما دیده است و راه را به شما نشان میدهد. من به رهجوهایم در لژیون میگفتم اگر خدمت نکنید، ماندگار نمیشوید. خدا برای کسی هزینه نمیدهد؛ باید بهای هر چیز را پرداخت کنید و بهایی که اینجا پرداخت میکنید حضور در لژیون سردار است.
-
خداوند در قرآن میفرماید: «ادعونی استجب لکم» یعنی مرا بخوانید تا اجابت کنم. اول تو باید بخواهی. میخواهد ببیند تو چه کاره هستی. میخواهد ببیند مالی که به تو داده است، بخشی از آن را میدهی یا نه. میخواهد ببیند آن کسی که این شرایط را برای تو فراهم کرده، تو هم برای دیگران این کارها را میکنی یا نه. بعضی وقتها کسانی که کمک میکنند، شاید آنقدر نداشته باشند؛ ولی بعد از بخشش چه حالی پیدا میکنند! خدا میخواهد ببیند من چه کار میکنم و گرنه کنگره۶۰ پول نمیخواهد. این جمعیت در پارک هم میتواند بیاید. فکر نکنید کنگره۶۰ نیازی به پول من دارد. من همه چیزم را مدیون کنگره۶۰ و آقای مهندس هستم.
-
انشاءالله امسال هم کمک میکنیم و جشن گلریزان را هم برگزار میکنیم و بعد فکر میکنیم که چه چیزی را از دست دادهایم و چه چیزی به دست آوردهایم. من یک روز از آقای امین سؤال کردم که صراط مستقیم کجاست؟ گفتند: «جایی که یک درصد حالت را خوب کرد، صراط مستقیم است». پله اول را که کم کردیم، حالمان خوب شد. یک روز کسی گفت: چرا آقای مهندس را اینقدر دوست دارید؟ گفتم: چون برایمان منفعت داشته و حالمان خوب شده است. چون چیزی گیرمان آمده است. همه به خاطر اینکه دریافت دارند، اینجا جمع شدهاند.
-
کسانی که تازه به لژیون سردار آمدهاند، ابتدا وظیفه دارند که بفهمند لژیون سردار چیست؟ و بعد انتقال. پنهانکار نباشید و رشد بدهید. به همه اطلاع بدهید. آقایان راهنما وظیفه دارید وقتی لژیون سردار است، اطلاعرسانی کنید و بگویید همه کمک کنند. همانطور که میگویید باید پله کم کنند؛ باید کمک هم بکنند، چون خیلی بیشتر گیرشان میآید. باید ایمان را داشته باشید. اعضای لژیون سردار، اول باید شما این ایمان را داشته باشید. ایمان داشته باشید که از شما کم نمیشود و وقتی به ایمان و اعتقاد برسی، حرف تو اثر دارد و به دلها مینشیند و فرد دیگری را به لژیون سردار میآوری. فقط به خاطر اینکه از دست نرود. برای اینکه دچار بیماری نشود، دچار فقر نشود، از آموزشها دور نشود همه اینها به خاطر خودشان است.
-
من پیش آقای مهندس رفتم و گفتم رهجویی میخواهد طلبش را بدهد و من میدانم فقیر است. گفتند: از کجا میدانی وقتی کمک میکند، خدا چندین برابر به او کمک نمیکند؟ همه ایمان داشته باشید و در صراط مستقیم باشید، هیچکس بیعیب نیست؛ ولی در مسیر صراط مستقیم باشید. قدر کنگره را بدانید، اینجا را مقدس بدارید. وقتی به لژیون سردار میآیی، سرداری باش که بگویند چقدر از همه افتادهتر است. کسی که بیشتر داده است؛ باید افتادهتر و پایینتر باشد. خدا بر شما منت گذاشته که پولتان را قبول کرده است. پس منتی بر کسی نداریم؛ باید خدا را شکر کنیم که اجازه داد کمک کنیم. خدا را شکر که امروز اجازه داد در لژیون سردار باشم و انشاءالله که شال پهلوانی را بگیرم و خواهم گرفت.
-
تایپ: مسافر محمد (لژیون۸)، مسافر خشایار (لژیون۲۱)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)
-
ویراستار: مسافر حمزه
-
عکس: مسافر امیر (لژیون۱۰)
-
سیستم صوتی: مسافر علی (لژیون۱۰)
-
مرزبان خبری: مسافر سینا
-
تهیه و تنظیم: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
342