عقل کل نور تمام عالم است
عقل جزء فرمانروایی عادل است
خصلت هر ذره ای در جسم توست
خوب و بد اندر درون شهر توست
میوه ممنوعه چون خوردی چنین
آمدی از عرش اعلاء بر زمین
نفس ما چون اژدهایی در درون
عقل می گیرد دو دستت اندرون
مغز ما چون ترجمان عقل ماست
تحت فرمانش همه اندام ماست
عقل مثال ناخدا در کشتی است
دل بسان بادبان در کشتی است
هر کسی از عقل روگردان شود
قلعه عقلش پر از دیوان شود
نفس از اماره اش لوامه کن
نور حق را در درونت خانه کن
پادشاه جسم و جانت گر شوی
حاکم هر روز و شام خود شوی
در دلت هرگز جدا از حق مشو
نا امید از لطف و احسانش مشو
هر چقدر دانایی ات افزون شود
عقل تو بر جسم تو حاکم شود
هر زمان فرمانبر عقلت شوی
آن زمان فرمانده ای لایق شوی
سراینده: مسافر علیاکبر
- تعداد بازدید از این مطلب :
332