جلسه دوم از دوره پنجاه و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی حکیم هیدجی به استادی همسفر فرشته، نگهبانی همسفر فرنوش و دبیری همسفر لیلی با دستور جلسه «وادی ششم (حکم عقل را در قالب فرمانده، کاملا اجرا نماییم) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۶ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در آغاز خداوند را شاکرم که اذن و اجازه دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. از ایجنت، مرزبانان نمایندگی و راهنمایم همسفر نرگس تشکر میکنم که در این مسیر یار و همراه من بودهاند. واقعاً خیلی به ایشان زحمت دادم و امیدوارم با خدمت کردن بتوانم ذرهای از محبتها و زحماتشان را جبران کنم. دستور جلسه امروز «وادی ششم (حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم) و تأثیر آن روی من» است.
وادیها مسیر و راهی را که باید طی کنیم به ما نشان میدهند. پنج وادی قبل ما را به تفکر رساند و به ما آموخت که هیچ موجودی به حال خود رها نمیشود. وادی ششم میگوید: «حکم عقل را در قالب فرمانروای عادل اجرا کنیم.» وقتی اسم عقل میآید ذهن ما سریع به سمت مغز میرود و فکر میکنیم جایگاه عقل در مغز است؛ درحالیکه اینطور نیست. مغز فقط یک وسیله و مترجم برای عقل است؛ مثل زبان که وسیلهای برای حرف زدن است.
بعد از مرگ، مغز از بین میرود؛ اما عقل بعد از مرگ هم وجود دارد. عقل قوه تشخیص و هدایتگر نفس است؛ یک موجود زنده در درون انسان است. کل سیستم هستی دارای عقل است؛ حتی یک گل یا یک سنگ هم عقل دارد. بدن انسان از سه بخش تشکیلشده است: جسم، نفس و روح. عقل، هدایتگر نفس است و مسیر درست را نشان میدهد. بعد از اینکه ما در مورد مسئلهای تفکر کردیم عقل باید مسیر درست و نادرست را تشخیص دهد؛ اما حکم عقل زمانی درست صادر میشود که حس، سالم باشد.
اگر حس آلوده باشد، عقل هم دچار خطا میشود؛ مثل یک قاضی که مدارک ناقص روی میزش گذاشتهاند و باید حکم بدهد. عقل کارخانه تجزیه و تحلیل ماست. اگر حس آلوده باشد، این کارخانه محصول اشتباه تولید میکند. وقتی حس پالایش شد، فرمان عقل صادر میشود و ما به شو شود میرسیم. فرمان عقل معمولاً از کارهای کوچک مثل بهموقع خوابیدن، بهموقع حاضر شدن در جلسه، رعایت نظم و انضباط شروع میشود. درون ما همیشه دو صدا وجود دارد: یکی صدای فرمان عقل و دیگری صدای نفس اماره.
نفس اماره بالاترین نفس حیوانی است و همیشه میگوید: (آخرش مرگِ، آخرش پوچ است) زندگی ما یک معجزه است، ما خوب و بد را تشخیص میدهیم؛ اما همیشه نمیتوانیم آن را اجرا کنیم. زمانی بهفرمان عقل رسیدهایم که بتوانیم آنچه را فهمیدهایم عمل کنیم. دانستن بدون عمل فایدهای ندارد و مثل عالمی است که به علمش عمل نمیکند.
چهار ستون اصلی این وادی عبارتند از: صبر، عشق، بخشش و پذیرش. صبر یعنی هر چیز بهوقت خودش اتفاق میافتد. صبر کلید آرامش است. عشق یعنی باید بیتوقع، بیقضاوت، بیانتظار و بیشرط باشد. بخشش یعنی اگر بتوانم کسی را که به من بدی کرده ببخشم، بار سنگین کینه را از دوش خودم برداشتهام. پذیرش یعنی باید بپذیرم که هیچچیز حتی سختیها هم بیدلیل نیست؛ همه برای من درس دارند. من مسئول انتخابهایم هستم و هیچ کس جز خودم نمیتواند مسیر زندگیام را تعیین کند. اگر سفرم طول کشیده نباید شکایت کنم؛ چون حتماً حکمتی در آن است.
شاید در آینده همین تجربهها به کارم بیاید و بتوانم به دیگران کمک کنم. آقای مهندس میفرمایند؛ «دم غنیمت است»؛ یعنی اینکه ما گذشته را رها کنیم، تجربه و درس بگیریم و از آینده هم که خبر نداریم ؛پس باید در حال زندگی کنیم و قدر داشتههایمان را بدانیم. در پایان،عشق و بخشش فقط برای دیگران نیست؛ باید از خودم شروع کنم، خودم را دوست داشته باشم، گذشته را رها کنم، مسیر زندگیام را با کسی مقایسه نکنم و بهجای کنترل دیگران، روی آموزش و رشد خودم تمرکز کنم.

مرزبان کشیک: همسفر فاطمه
تایپیست: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
670