English Version
This Site Is Available In English

رسیدن به فرمان عقل رسیدن به بهشت است

رسیدن به فرمان عقل رسیدن به بهشت است

وادی ششم: حکم عقل را در قالب فرمانروای بزرگ کاملاً اجرا کنیم.تفکری که منطقی و درست باشد را تعقل می‌نامیم. تفکری که به راه خیر و مثبت بینجامد، تفکر معقول و تفکری که به راه منفی و نامعقول بینجامد، تفکر شیطانی و یا حیوانی و ضد انسانی می‌نامیم؛ بنابراین زمانی که ما تفکر می‌کنیم یک مقام بالاتر باید ناظر بر این تفکرات باشد و به ما بگوید که چه کاری درست است و چه کاری غلط که این مقام و مرجع بالاتر عقل نامیده می‌شود. عقل یک کلمه عربی است که از پره‌های بینی شتر طنابی رد می‌شود که عقال نام داشت و شتر سواران با کشیدن آن به راست و چپ هدایت شتر را در دست می‌گرفتند و کلمه عقل از همان عقال گرفته شده است. عقل برای این‌که بداند کاری که قصد انجام آن را داریم درست است یا نه، نیاز به یک‌سری اطلاعات و آگاهی دارد. کار عقل هرچه قدر حساب شده‌تر و درست‌تر باشد انسان در صلح و آرامش بیشتری است و هرچه عقل کمتر باشد در بدبختی بیشتری است. همه موجودات هستی در تفکر هستند؛ حتی یک سنگ هم دارای تفکر و عقل است؛ ولی میزان این عقل در بین موجودات هستی متفاوت است. عقل آغاز و پایانی ندارد؛ما نمی‌توانیم بگوییم عقل چه زمانی شروع شده، این اشتباه است که بگوییم از زمان تولد عقل شروع می‌شود، این مغز است که با تولد شروع می‌شود؛ اما در مورد عقل نمی‌توان گفت از چه زمانی شروع می‌شود؛ هدف این است در مسیر تکامل به فرمان عقل نزدیک شویم.

رسیدن به فرمان عقل به راحتی امکان‌پذیر نیست فقط می‌توانیم به آن نزدیک شویم. زمانی توانستیم کاری که می‌دانیم خوب است را انجام دهیم و کاری که از بد بودن آن آگاه هستیم را انجام ندهیم آن وقت است که به فرمان عقل نزدیک شده‌ایم.عقل از مواردی تشکیل شده که ما هنوز ذره‌ای از آن را نمی‌دانیم و عقل هر چه باشد، از پوست، گوشت و استخوان نیست به همین دلیل فنا ناپذیر است و با مرگ از بین نمی‌رود. مغز جایگاه، وسیله یا مترجمی است برای عقل، همان‌طور که زبان ابزاری برای چشیدن و سخن گفتن است، عقل در شهر وجودی ما نشان از یک فرمانروای بزرگ و عادل است که نشان از قدرت مافوق و یا به عبارتی دیگر عقل فرّایزدی دارد؛ چون به سمت نیکی‌ها هدایت می‌کند. اگر عقل که فرمانرواست در هر انسانی درست کار کند، انسان در صلح و آرامش است، اگر درست کار نکند در بدبختی و بیچارگی است.همواره در زندگی دو صدا هست که درونمان با ما حرف می‌زنند یکی به ارزش‌ها دعوت می‌کند و دیگری به سمت تاریکی‌ها و ضدارزش‌ها، صدایی که ما را به سمت ارزش‌ها دعوت می‌کند صدای عقل است و صدایی که ما را به سمت ضد ارزش‌ها دعوت می‌کند، صدای نفس اماره است و همیشه این درگیری بین عقل و نفس اماره وجود دارد که در نهایت یکی از آن‌ها باید پیروز شود؛ نفس اماره بالاترین مرحله نفس در حیوانات است و انسان را به طرف امیال خود می‌کشاند.


کلیدواژه: تشبیه، ایجاد شخصیت، سرزمین

اکنون جسم خود را به یک شهر و یا سرزمین تشبیه می‌کنیم و برای این سرزمین یا جسم نفس، عقل و برای سایر نیروها شخصیت‌هایی را خلق می‌کنیم تا موضوع کاملاً روشن شود. برای اداره شهر یک‌سری قوانین لازم است؛ فرض کنید در این سرزمین سایر اقوام یافت می‌شود. انسان‌های وحشی، فاسد و انسان‌های صالح، همین‌طور در این سرزمین شورایی وجود دارد که بزرگان تمام اقوام در آن جمع شده‌اند و کلیه تصمیم‌ها و خواسته‌ها در این شوراها مورد بررسی قرار می‌گیرد و نتیجه آن به عرض حاکم یا فرمانروا می‌رسد و اگر فرمانروا درست تشخیص داد فرمان صادر می‌گردد تا خواسته‌ها و قوانین به اجرا در بیاید، تا زمانی‌که این شوراها تصمیم منطقی و عقلانی بگیرند، مشکلی ایجاد نمی‌شود و همه چیز در صلح و آرامش است؛ ولی وقتی شورا در اثر فشار رؤساء، قبایل وحشی، فاسدها و منحرفین تصمیم‌های غیر منطقی بگیرد، اوضاع تغییر می‌کند؛ زیرا فرمانروای بزرگ و یا عقل دستور و فرامین را جهت اجرا صادر نمی‌کند.

بنابراین در شهر وجودی هم همین‌طور می‌باشد هر انسان یک‌سری خواسته‌ها دارد که نامعقول است و هر طور شده می‌خواهد به خواسته‌هایش برسد؛ اما عقل همیشه خوبی را می‌خواهد، هیچ‌ وقت بدی را نمی‌خواهد؛ اما ممکن است قبایل وحشی، منیت و تکبرشان زیاد شود و خواسته‌های خودشان را به اجرا در بیاورند و عقل را از بالا به پایین بکشند.قبایل وحشی با تزویر و خیانت و انواع  وعده‌های فریبنده و دلایل واهی و دروغین بقیه نادان‌ها را با خود هماهنگ می‌کنند؛ چون وقتی می‌خواهند یک توطئه‌ای انجام دهند دانایان قبول نمی‌کنند؛ ولی نادانان که ساده‌تر هستند فوری قبول می‌کنند و تشکیل نیرو می‌دهند و کم‌کم گسترش پیدا می‌کنند و با خودخواهی و منیت یک آدم پست و منفی را رئیس خودشان می‌کنند که در واقع رئیس‌شان همان نفس اماره است و نفس اماره هر چیزی را که بخواهد دستور می‌دهد، آن وقت بر علیه فرمانروای لایق یک کودتای بی سر و صدا را انجام می‌دهند و در این شرایط عقل کاملاً از قدرت کنار گذاشته می‌شود.

وقتی ساکنین شهر وجودی در اثر فساد، افکار منفی، زیاده طلبی، انتقام، مصرف قرص و مشروبات الکلی غرق در سرمستی شدند اصلاً متوجه تخریب‌ها نمی‌شوند و کم‌کم انهدام آغاز می‌شود و به صورت انواع بیماری‌ها خودش را نشان می‌دهد و تا سرحد نابودی و سقوط کامل پیش می‌برند تا زمانی‌که یکی از اعضاء شورا به نام نفس سرزنش کننده (لوامه)دست به اقداماتی می‌زند؛ در واقع باید یکی از این شوراها بلند شود و جلوی نفس اماره را بگیرد و برای درست کردن شهر وجودی شروع به نکوهش و سرزنش سایر بزرگان کند و آن‌ها را از خواب بیدار کند؛ پس وقتی می‌خواهد قدرت را از نفس امرکننده بگیرد، باید با دانایی و آگاهی باشد.وقتی نفس امرکننده در حال امر کردن هست بزرگ دیگری را می‌آورند به نام فرمان عقل، کاملاً با هم مطابقت دارند.دیده‌بان محترم آقای خدامی در مورد این وادی گفتند: ما با دو پارامتر اساسی از صور پنهان انسان روبه‌رو می‌شویم عقل و نفس. عقل یکی از اجزاء و پارامترهای اساسی صور پنهان است که نمی‌دانیم جنس آن از چیست؟ ما می‌دانیم هست؛ ولی نمی‌دانیم کجا هست، ما فکر می‌کنیم جایگاه آن در مغز است؛ اما باید بگوییم که مغز ابزاری است در دست عقل و مترجم یا اپراتوری است که رابطه عقل را از صور پنهان با صور آشکار برقرار می‌کند.

کار عقل سنجش و ارزیابی است؛ عقل میزان و ترازو است برای این‌که به ما بگوید که خواسته‌های ما درست است یا نه خواسته‌هایی که توسط عقل تایید می‌شود را می‌گوییم خواسته‌های معقول و خواسته‌هایی که عقل آن‌ها را تأیید نمی‌کند را خواسته‌های نامعقول می‌گوییم؛ اما نفس، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین پارامتر شهر وجودی انسان و اجزاء صور پنهان است که در کلام الله شریف نیز به کَرات از آن یاد می‌شود.ممکن است ما تاکنون از نفس بسیار شنیده باشیم مثل نفس اماره، لوامه، مطمئنه، نفس ملهمه و غیره...کل خواسته‌های ما چه در ظاهر و چه در باطن مربوط به نفس است. تصور نشود وقتی از نفس و خواسته‌های نفس صحبت می‌کنیم  فقط منظور از خواسته‌های بد و منفی است نه، خواسته‌های خوب، منطقی و درست نیز از نفس ماست. نفس آن چیزی است که در زمان مرگ فرشتگان الهی آن را تحویل می‌گیرند. جسم ما در این دنیا می‌ماند و نابود می شود؛ اما نفس و کلیه اجزای دیگر صور پنهان که روی آن سوار شده است توسط فرشتگان به دنیای دیگر منتقل می‌شود. در این وادی ما یاد می‌گیریم که صدا و ندای درونی عقل را بشنویم و به آن توجه و به دستوراتش عمل کنیم و به آن، به چشم فرمانروای عادل و صالح نگاه کنیم.

همان‌گونه که در دعا کنگره۶۰ از خداوند می‌خواهیم تا به فرمان عقل نزدیک شویم؛ نزدیک شدن به فرمان عقل چیز پیچیده‌ای نیست، از انجام دادن کارهای خیلی ساده و پیش پا افتاده شروع می‌شود؛ یعنی کاری که به خودمان می‌گوییم و به قولی که به خودمان می‌دهیم پایبند باشیم و انجام دهیم تا در موعد مقرر به خواسته‌های خود برسیم، این‌ها نشانه نزدیک شدن به فرمان عقل است.بارها شنیده‌ایم که می‌گویند معتاد عقل ندارد، این مطلب را بزرگان و حتی خود مصرف کنندگان نیز می‌گویند؛ ابتدا باید بدانیم که اعتیاد چه چیزی است. معتاد چه کسی است و چند رقم معتاد داریم؟ ما معتادان را به طور کلی به سه گروه تقسیم کرده‌ایم: معتاد خواهان اعتیاد، گروهی دیگر که خواهان رهایی هستند و گروهی که نامزد اعتیاد هستند و تازه می‌خواهند وارد اعتیاد شوند، دیگر زمان این نیست که بخواهیم بدون این که مسئله را بشکافیم بگوییم از موادمخدر دوری کنید. جوان امروزی باید بداند اگر موادمخدر مصرف کند اول توان او را افزایش می‌دهد؛ اما دو سال دیگر تمام توان او را می‌گیرد.ما گفتیم که یک فرد معتاد بی‌ عقل نیست و این عقل نیست که مشکل دارد؛ مشکل از اطلاعاتی است که از طریق حس به عقل انتقال داده می‌شود.

اگر به یک فردی بگوییم که از سلامت عقل برخوردار نیست در هر عملی می‌تواند این را بهانه کند که از عقل سالم برخوردار نیست. مانند یک بیمار روانی؛ حتی اگر قتل هم مرتکب شود می‌گویند عقلش سرجایش نیست، این عقل نیست که ناقص است بلکه اطلاعاتی که به عقل می‌رسد ناقص است و باعث تصمیمات اشتباه می‌شود. بزرگترین مشکل یک فرد معتاد بی‌ عقلی نیست؛ بلکه مشکل فیزیولوژی و کار نکردن چشمه‌های خمر درونی اوست.حتی بزرگان نیز عقل را با عشق مقایسه می‌کنند در حالی که این دو مقوله جدا از هم هستند.عقل، عشق و ایمان مثلثی را تشکیل می‌دهند که هر سه مهم هستند و ضد هم نیستند، عشقی که عقل در آن دخیل نباشد پایدار نخواهد ماند، یا این‌که اگر ایمان داشته باشید؛ ولی عقل و عشق نداشته باشید انسانی متعصب خواهید بود؛ پس نمی‌شود گفت، هر کس که معتاد است عقل ندارد؛ زیرا می‌بینیم افراد زیادی در جامعه با این‌که مواد مصرف می‌کنند باز هم به کار خود مشغول هستند. بحث من این نیست که کار خوبی است؛ بلکه می‌گوییم هر کس که معتاد است، کارتن خواب نیست، بی‌ شخصیت نیست.

هیچ فردی وجود ندارد که ۱۵ سال مصرف مواد داشته باشد؛ ولی نخواهد ترک کند؛ پس متوجه می‌شویم  عقل حکم پیامبر درون را دارد و هیچ‌گاه خطا نمی‌کند، مگر این که اطلاعات غلط به او داده شود و یا نفس بر آن غلبه کند.انسان حیوان نیست؛ انسان موجودی است  که خداوند خلق کرده و اختیار به او داده که می‌تواند فسق، فجور و تقوا را انتخاب کند؛ اما باید جواب‌گوی آن باشد. هر چه موجود پیشرفته‌تر باشد به فرمان عقل نزدیک می‌شود. مانند روزنه‌ای که نور می‌آید و گشاده‌تر می‌شود. به اعتقاد من اصلاً انسان بد نداریم؛ بلکه انسان ناآگاه داریم. کسانی که به دیگران بدی می‌کنند همه ناآگاه و جاهل هستند، اگر انسانی بداند که ذره‌ای، مثقالی به کسی ظلم کند باید جواب‌گو باشد. امکان ندارد به کسی ظلم کند و خود ضربه‌اش را نخورد؛ پس چه خوب و چه بد باید جواب بدهد، اگر کسی ظلمی می‌کند زیاد ناراحت نباشیم واگذار کنیم به خداوند، هر چه انسان آگاه‌تر باشد عقل بهتر کار می‌کند؛ نتیجه می‌گیریم، برای زندگی و ادامه حیات اگر بخواهیم در صلح و آرامش باشیم به فرمان عقل نیازمندیم.

منابع مقاله: سخنان آقای مهندس، کتاب عشق چهارده وادی
سی‌دی: بی عقلی
سخنان دیده‌بانان محترم آقای خدامی

نویسنده مقاله: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (عضو لژیون سردار)
رابط خبر: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر نرگس (عضو لژیون سردار)
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .