سومین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاههای خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به نگهبانی مسافر نوید، استادی مسافر محسن و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» یکشنبه 26 مرداد 1404 ساعت 17 آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر؛ ابتدا تشکر میکنم از ایجنت محترم، لژیون مرزبانی و راهنمای خوبم که اجازه تجربه این جایگاه را به من دادند تا آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز وادی ششم و تأثیر آن روی من است. به نظر شخص من وادیها همانند پله نردبان است. همانطور که پلههای نردبان را یکییکی بالا میرویم، وادیها را نیز یکییکی کار میکنیم و آموزش میگیریم تا بتوانیم در مسیر زندگی صعود کنیم. از وادی یک تا چهار مربوط به نوع فکرکردن و تفکر درست است، وادی پنجم به ما میگوید که حرکت کن و بالاخره به وادی ششم میرسیم که همان فرمان عقل است.
ما در زمان مصرف نیز عقل داشتیم؛ ولی تفکر درستی وجود نداشت. به نظر من در زمینه تفکر درست، باید دقیقاً مانند روش DST پلهپله جلو برویم و اینطور نیست که بلافاصله بتوان به تفکر درست و عقل سلیم رسید. حال میخواهم خاطرهای از زمان مصرف مواد خود تعریف کنم. اوایل مصرف من بود و بهصورت تفننی مواد مصرف میکردم، مادرم نزد من آمد و گفت میخواهم به سفر کربلا بروم و برای تو دعا کنم. آن زمان شاید هفتهای یکبار مواد مصرف میکردم. وقتی که برگشت مصرف من هرروزه شده بود! پس از مدتی دوباره به کربلا رفت و گفت کلی گریه و نذرونیاز کردم تا حال تو خوب شود؛ ولی این بار مصرف من از تریاک به شیره تغییر کرده بود. دفعه آخر که گفت میخواهم به کربلا بروم، گفتم خواهش میکنم از من یاد نکن و برای من دعا نکن که لب مرز هستم و دفعه بعد سراغ مواد مخدر صنعتی خواهم رفت. میخواهم این را بگویم که تا تفکر انسان درست نشود و در مسیر درست حرکت نکند، چیزی تغییر نخواهد کرد و چهبسا اوضاع بدتر نیز بشود.

خداوند را شکر گزارم که به کنگره 60 آمدم و از این جا بودن بسیار خوشحال هستم. یادم می آید اوایل که آمده بودم دچار بیماری یبوست شدید بودم. همانطور که می دانید یکی از بزرگترین مشکلاتی که در همه مصرف کنندگان مواد مخدر وجود دارد، این بیماری است. به راهنمای خود این موضوع را گفتم و ایشان به من D.SAP را معرفی کردند. در کنگره ماندم و هم به درمان اعتیاد رسیدم و هم مشکل بیماری من حل شد.
خداوند را شکر میکنم که در کنگره 60 و در جمع با محبت شما دوستان عزیز هستم. فکر نمی کنم فرد معتادی وجود داشته باشد که از اعتیاد خود راضی باشد؛ ولی من بدون اغراق عرض میکنم خدا را شکر میکنم که معتاد شدم تا بتوانم با کنگره 60 آشنا شوم و راه و روش صحیح زندگی را بیاموزم. امروز خود من از زندگی کردن لذت می برم، همسر، فرزندان و اطرافیان من نیز از تغییر رفتار من راضی و خوشنود هستند. در پایان این حال خوب را برای همه شما آرزو میکنم و امیدوارم در همین مکان جشن رهایی تکتک شما عزیزان را برگزار کنیم. ببخشید اگر کمی در صحبتکردن استرس داشتم. از این که به صحبتهای من توجه نمودید، سپاسگزارم.
مرزبان خبری: مسافر وحید
تصویربردار: مسافر احمد
نگارش، ویرایش و ارسال: مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
66