در سیدی پرده در مورد بیداری نیروهای خفته صحبت میشود. شاگرد از استاد میپرسد: چگونه نیروهای خفته را بیدار کنیم؟ آقای مهندس میفرمایند: مسئله اینجاست که آیا اصلاً نیروهای خفته در درون ما هستند؟ بله همه چیز در درون ماست و هر کس خواستهاش را داشته باشه میتواند آنها را استخراج کند. هر نوع هنر و حرکتی را در نظر بگیریم در درون انسان هست، ولی در حیوانات چنین نیرویی نیست. در درون ما همه چیز هست و کار ما این است که هم از زندگی کردن برخوردار باشیم و هم اینها را استخراج کنیم. مهندس در ادامه میفرمایند: بعضیها تمام عمرشان را روی زندگی کردن میگذارند و بیداری این نیروها را فراموش میکنند. اینها در دانش و دانایی خودشان هیچگونه توسعهای ندارند. بعضیها هم تمام فکرشان را روی معنویات میگذارند و در پی بالا بردن دانش و آگاهی هستند. از زندگی لذت نمیبرند و برخوردار نیستند، هر دو اینها به عقیده من خوب نیست و هنر آن است که تعادل رعایت شود و هر دو با هم انجام شوند. انسان میتواند هم از وجود حیات و زندگی برخوردار شود و هم کارهای معنوی و دانش خود را بالا ببرد.
انسان برای بیداری نیروهای درون نیاز به حرکت، تلاش و کوشش دارد؛ مثل زمینی که اگر از آن گندم میخواهیم باید آن را بیل بزنیم؛ بذر آن را بپاشیم و مراقبت کنیم تا در نهایت بتوانیم گندم برداشت کنیم. برای بیداری نیروهای درون دعا کردن کافی نیست، دعا خوب است اما کافی نیست. دعا بدون حرکت، اثری ندارد. دعای ما را زمانی خداوند پاسخ میدهد که حرکت انجام دهیم. برای بیداری نیروهای خفته درون علاوه بر حرکت باید تفکر کنیم. حرکت بدون تفکر موفق نمیشود. در حرکت، خطر در کمین است؛ باید یک سری قوانین را رعایت کنیم. امکان دارد با شکست مواجه شویم مهم نیست، میدانیم که شکست پل پیروزی است. با تفکر صحیح راه را انتخاب میکنیم و اگر با مشکل مواجه شدیم به تلاش خود ادامه میدهیم.
در ادامه استاد میفرمایند:که خود را پیدا کنید، در راه صراط مستقیم حرکت کنید و در این راه از تلاش و کوشش برخوردار باشید و خود را از پس پردهها بیرون بکشید! پردههایی؛ مثل کینهتوزی، غیبت، حسادت، قضاوت، گمان بد، اعتیاد و... از اینها باید بیرون بیایید، اگر بیرون نیایید به نتیجه نمیرسید! چیزی که بقا دارد فقط محبت است. دوای همه دردها عشق است و عشق و محبت را باید با تمام وجود درک کرد و فهمید باید انسانها را درک کرد تا بتوان آنها را دوست داشت و به آنها عشق ورزید "گوهری بالاتر از عشق و محبت نیست" عشق خیلی شیرین است، فقط محبت میتواند ما را نجات دهد و مایه آرامش و آسایش ما شود.
پیوند محبت وقتی وجود دارد که ما به دانایی برسیم. برای محبت کردن نباید زور بزنیم، محبت و عشق باید اتوماتیک باشد و از درون انسان بجوشد، گاهی اوقات این عشق میتواند به هستی باشد گاهی اوقات عشق شاگرد به استادش و این یک محبت پاک و باارزش است. هرکاری که ما انجام میدهیم چه نیک باشد، چه بد در هستی ثبت میشود. احساس خیلی مهم است؛ اگر حس نباشد وصلی صورت نمیگیرد. رهجو در لژیون از طریق حس هست که به راهنما وصل میشود، اگر حس نباشد وصلی هم وجود ندارد. در جهان زمین، برای اینکه توفیق حاصل شود با هر کسی برخورد کرد باید مثل خودش باشد، با آدمها آدم، با انسانها انسان و بانادانها و احمقها مثل خودشان.
انسان باید همیشه طرف مقابلش را بشناسد و طبق آن رفتار کند. تجربه اگر خوب باشد یک بار کافی است؛ وقتی ده بار تجربه میکنی پس راه غلط است. در کنگره با روش DST یک بار فرد درمان می شود و تمام می شود، ولی در سقوط آزاد صد بار ترک میکند و به درمان نمیرسد؛ پس راه اشتباه است. باید بدانیم هر کدام از ما برای مسئله خاصی به این جهان آمدهایم و انجام وظیفه در ارتقای ما، به ما یاری میدهد. باید بدانیم تا فرمانبردار نباشیم فرمانده نمیشویم و ذرهذره از بازی خارج میشویم.
ما اگر بخواهیم از نیروهای خفته استفاده کنیم باید تفکر کنیم، حرکت کنیم و زحمات زیادی بکشیم تا بتوانیم به نتیجه لازم برسیم.
منبع: سیدی پرده(آقای مهندس )
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر مریم
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
164