همسفر معصومه:
در وادی ششم با کلماتی مانند عقل، فرماندهی و اجرا روبهرو میشویم. مفاهیمی که شاید در نگاه اول آشنا بهنظر برسند؛ اما کمی که دقیقتر شویم دریچهای بهسوی خودشناسی و اصلاح رفتارمان باز میکنند. عقل همیشه، حتی در سختترین شرایط زندگی حضور داشته است؛ اما مشکل آنجا بود که صدای عقل را شاید میشنیدم؛ اما به دستورات آن عمل نمیکردم.
فرمانده وجودم، احساسات، ترسها، خشم و خواستههای لحظهای من بود. همین موضوع سبب شد بارها تصمیماتی بگیرم و سپس پشیمان شوم. در مسیر آموزش کنگره۶۰، اندکاندک یاد گرفتم که عقل تنها زمانی میتواند فرمانده باشد که من به دانایی لازم دست یابم تا به آن اعتماد کنم و مهمتر از همه، فرمانهایش را اجرا نمایم.
تنها دانستن درست و غلط بودن مسائل کافی نیست؛ چیزی که ما را در عمل کردن به فرمان عقل یاری میدهد، به دانستههای ما مرتبط میشود. اجرای حکم عقل، برای من از موارد سادهای مانند، حضور منظم در جلسات، احترام به قوانین، انجام وظایف کوچک، شنیدن صحبتهای راهنما شروع شد. هر بار که فرمان عقل را اجرا کردم نتیجهاش آرامش، پیشرفت و حس رهایی بود.
در این مسیر آموزش گرفتم که اجرای حکم عقل، یعنی عمل کردن به دانستههای درست، حتی اگر سخت یا برخلاف میل من باشد؛ یعنی اگر عقل میگوید عجله نکن، صبوری کنم یا دروغ نگو، باید صادق باشم. عقل، خوب و بد را تشخیص میدهد و به مغز هم صادر میکند، اکنون اگر ما خواسته درستی داشته باشیم درست فرمان میدهد و اگر خواسته نامعقول داشته باشیم و به سمت ضد ارزشها برویم قطعاً فرمان نادرست صادر میکند.
عقل تابع خودش است و با توجه به تجربیات و آگاهیهای خود اندکاندک رشد میکند. عقل، یکی از مهمترین مسائلی است که آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما باید در تمام مسیر تکاملی خود به فرمان آن، یعنی فرمان عقل برسیم. وادی ششم به من آموخت که برای ساختن یک زندگی سالم و متعادل، باید عقل را در رأس فرماندهی قرار دهم، نه تنها در حرف، بلکه باید در عمل این کار را انجام دهم.این وادی تمرینی برای تثبیت عقلانیت در تصمیمگیریها و ساختن آیندهای روشن است.
همسفر لیلا:
عقل انسان، مانند فرمانروایی است که او را به انجام ندادن ضدارزشها، یعنی غیبت و قضاوت نکردن، دوری از مسائل منفی و گرایش به سمت ارزشها، سوق میدهد تا همواره در مسیر صراط مستقیم قدم بگذارد. عقل، همواره نیازمند اطلاعات و آگاهی است، تا ما را هدایت کند.
زمانیکه حکم عقل را در قالب فرمانروا اجرا کنیم، به آرامش و آسایش دست خواهیم یافت. در مقابل نیروهای مثبت و عقل، نفس اماره قرار دارد و با آن در ستیز است؛ از این روی وجود معیاری مانند عقل، ضروری است تا انسان را در تشخیص راه درست یاری رساند. من همیشه فکر میکردم مسافرم تا پایان عمر، مصرفکننده باقی خواهد ماند.
این تفکر در ذهنم مانند نقطهای تاریک بود که روزبهروز بر سیاهی آن افزوده میشد؛ زیرا آرامش نداشتم و ندای عقل را که به من میگفت، درست میشود و دنیا همینطور نمیماند را نمیشنیدم. صدای درونم برایم شناخته شده نبود و چیزی به عنوان آرامش را، برای خود، دور از تصور میدیدم. من چندین سال است که در کنگره۶۰، حضور دارم.
در اینجا آموختم که تنها راه دستیابی به فرمان عقل و آرامش، فراگیری آموزشهای کنگره۶۰، است. من معتقد هستم که کنگره، مانند پادزهری است که همه عوامل بازدارنده، که سبب سلب آرامش میشود را، از میان برمیدارد. اگر من فرمان عقل را اجرا کنم و به هر آنچه عقل میگوید گوش فرا دهم، میتوانم با دوری از ضد ارزشها و دریافت آموزشها، فرمانهای بزرگتر را در زندگی خود به مرحله اجرا درآورم.
در کنگره۶۰، آموزش گرفتم که سر وقت در جلسه حضور داشته باشم، هر هفته سیدی بنویسم و به دیگران محبت کنم، بنابراین من میتوانم از همین فرمانهای کوچک شروع کنم تا به مرحله شو شود، برسم. ندای عقل همیشه مرا به آرامش فرا میخواند، اما نفس اماره به من میگوید زندگی سراسر پوچ است. اگر بخواهم به ندای نفس اماره گوش دهم، جایگاه عقل از من گرفته میشود و مرا به سوی تباهی میکشاند. هیچ کاری به یکباره انجام نمیپذیرد؛ بلکه نیازمند تمرین مداوم میباشد.
همسفر تهمینه:
عقل، جزو صور پنهان است و انسان باید در تمامی مسیر تکاملی خود به فرمان عقل برسد؛ زیرا نفس اماره، نفسی حیوانی و دشمنی بسیار زیرک و قدرتمند است که در مقابل عقل قرار میگیرد و اجازه نمیدهد ما به فرمان عقل گوش فرا دهیم. بعضی از انسانها، آگاه هستند که کدام عمل پسندیده و کدام ناپسند است.
عقل، با صدور دستورات کوچک و جزئی زندگی، مانند مسواک زدن، بهموقع خوابیدن، شستن ظروف و جارو زدن به انسان، این فرصت را میدهد تا خود را برای انجام فرامین بزرگتر آماده سازد. آن صدایی که در درون انسان میگوید، ناامید نشو، به خداوند توکل کن، صبر و تلاش داشته باش، ندای عقل است.
همواره نبرد میان عقل و نفساماره تا زمانیکه یکی از آنها پیروز شود، ادامه دارد. انسان برای تشخیص کارهای درست خود نیاز به ترازویی دارد که مشخص کند این تفکر، صحیح یا غلط بوده است. نام این ترازو عقل است. اگر اشخاص اعتقاد داشته باشند که عقل و مغز یکی هستند و یا اینکه جایگاه عقل در مغز است، بایستی از آنها سؤال کرد که چرا با افرادی که دیگر در میان ما نیستند و فوت شدهاند، درد و دل میکنید؟
در کنگره۶۰، میآموزیم که مغز انسان جزو صور آشکار او بوده و با مرگ از بین میرود؛ اما عقل فنا ناپذیر است. خواستههایی که درست و صحیح باشند و مورد تأیید عقل قرار گیرند را، خواستههای معقول میگویند و خواستهای که به راه شیطانی و اهریمنی ختم شود، خواسته نامعقول گفته میشود و مورد تأیید عقل قرار نمیگیرد.
عقل به هیچ عنوان اشتباه نمیکند مگر آنکه اطلاعات نادرست به او داده شود. اگر انسان به خواستههای نفس امرکننده توجه کند، دیگر ندای عقل را نمیشنود و در اثر فساد و افکار منفی، تخریبهای بسیاری به خود و اطرافیان وارد میکند. بنابراین میتوانیم با اجرای فرمانهای کوچک عقل، تلاش کنیم تا آرامآرام به فرماندهی عقل خود دست یابیم.
تایپ: همسفر فریبا، راهنما همسفر زهرا(لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر سپیده، راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته، راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
75