English Version
This Site Is Available In English

اصلاح سیستم ایکس: انجام درست سفر اول

اصلاح سیستم ایکس: انجام درست سفر اول

هفتمین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره‌۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر ایرج با دستورجلسه «وادی ششم(حکم عقل را در قالب فرمانده کاملا اجرا نماییم) و تاثیر آن روی من و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر حمیدرضا» شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان کامران هستم یک مسافر؛ خیلی خوشحالم فرصتی دیگر داده شد تا بتوانم در این جایگاه آموزش بگیرم. خدا را بابت این موضوع بسیار شکر می‌کنم و امیدوارم جلسه خوب و مفیدی با هم داشته باشیم. دستور جلسه امروز در خصوص وادی‌ ششم است که جزو اولین وادی‌ها است که در کتاب ۶۰ درجه در مورد صور پنهان انسان توضیحاتی داده شده و مثال‌هایی زده شده است. ما در کتاب ۶۰ درجه یک سری کلیاتی می‌بینیم ولی به واسطه شرایط  سفرمان معمولا مطالب را می‌خوانیم و جلو می‌رویم و خیلی طبیعی است که بررسی دقیقی روی مطالب نکنیم ولی در تکرارهایی که وادی‌ها برای ما انجام می‌دهند اتفاق‌های خوبی برای ما می‌افتد. وقتی تازه واردی وارد کنگره می‌شود راهنمای تازه واردین به او توضیح می‌دهد که ما برای درمان اینجا آمده‌ایم تا ۳ تا ضلع مثلث درمان را به تعادل برسانیم که شامل جسم و روان و جهان‌بینی است. برای اینکه بتوانیم اعتیاد خود را درمان کنیم باید این ۳ پارامتر را در نظر گرفته و حرکت کنیم تا به نتیجه برسیم. ممکن است برای یک تازه وارد یا یک همسفر سوال پیش بیاید که این مطالب به چه درد ما می‌خورد؟ ما آمدیم اینجا که اعتیادمان را درمان کنیم.

از وادی ششم می‌‌فهمیم که باید حکم یک نفر که فرمانده است را گوش کنیم و اگر من به عنوان یک فرمانبردار فکر کنم که توانایی‌ها یا اطلاعاتی دارم در مورد فرمان آن فرمانده دچار قضاوت می‌شوم و با عدم انجام آن فرمان باعث می‌شوم که از همان ابتدای مسیر به اشتباه بروم و با خودم بگویم من هنوز فرصت دارم که این فرمان را اجرا کنم. همیشه فکر می‌کنم که این فرصت هست ولی در واقع این‌ طوری نیست. من به عنوان یک فرمانبردار باید بدانم که یک فرمانده خیلی قوی در درون من دارد فرماندهی می‌کند که اسمش "عقل" است. عقل، مثل یک ترازو است که هیچ وقت اشتباه نمی‌کند، هیچ وقت فرمان اشتباهی صادر نمی‌کند مگر اینکه تحت تاثیر نفس اماره قرار بگیرد و یا اینکه اطلاعات غلط به آن داده بشود. عقل، هر فرمانی که صادر می‌کند چه غلط و چه درست فرمانی است که من قادر هستم آن را اجرا کنم. در واقع وادی ششم وادی تقابل بین عقل و نفس است، یعنی آموزش گرفتن و شنیدن صدای درون؛ وادی ششم به من این آموزش را می‌دهد که صدای درون خود را بشنوم. عقل به من می‌گوید این‌کار را انجام بده ولی نفس می‌گوید چرا می‌خواهی انجام دهی، که چی بشود و همه با این صدا آشنا هستیم و آن‌قدر تکرار می‌کند که دیگر صدای عقل شنیده نمی‌شود. اگر ما به صدای عقل گوش دهیم همیشه راه درست را انتخاب می‌کنیم ولی اگر به صدای نفس گوش دهیم از مسیر درست دور می شویم. گوش کردن به فرمان عقل در ظاهر شاید کار ساده‌ای باشد ولی در واقع کار خیلی سختی است. برای مثال مثلا شما از امشب تصمیم می‌گیرید ساعت ۱۰ شب مسواک بزنید، همه عالم و آدم بسیج می‌شوند تا ساعت ۱۰ شب برایتان کاری پیش بیاید که نتوانید مسواک بزنید. شاید نیم ساعت یا یک‌ ساعت بعد مسواک بزنید ولی چون گفتید ساعت ۱۰ شب مسواک می‌زنم و می‌خواهید فرمان عقل را اجرا کنید نفس به هر طریقی که می‌شود برای شما کاری درست می‌کند که نتوانید به فرمان عقل گوش دهید  لذا همیشه ما بر سر دوراهی عقل و نفس قرار داریم.

در قسمت دوم دستور جلسه تولد مرزبان عزیز حمیدرضا است. قبل از هر چیز به آقای مهندس بنیان محترم کنگره۶۰ و خانواده محترمشان بابت این فرصتی که در اختیار ما می‌گذارند تا از دنیای تاریک و خبیث اعتیاد خارج شویم، تبریک می‌گویم همچنین به خود حمیدرضا و همسفر گرامی ایشان، به ایجنت محترم و اعضای نمایندگی نیز تبریک می‌گویم. همیشه بین دستور جلسات و تولدها یک ارتباطی وجود دارد و قطعا این دستور جلسه هم با تولد حمیدرضا بی‌ارتباط نیست. همیشه یک کاستی‌هایی هست که اگر من در سفر اول نتوانم آن را درست کنم در سفر دوم هم نمی‌توانم آن را برطرف کنم اگر سفر من روی برنامه نباشد و پله‌ها را درست طی نکنم، راهنما بگوید سقوط آزاد برو و من نروم یا دارو را سر وقت نخورم، درست است در روز رهایی پیش آقای مهندس می‌روم و ایشان تبریک می‌گوید ولی راهنمای من می‌داند که من هنوز حالم خوب نیست و خرابی سیستم ایکس را صرفا نمی‌شود با سفر دوم و خدمت کردن درست کرد. حمیدرضا هم جزو آنهایی بود که با اینکه خیلی تلاش کرده بود یک سری مسائل را درست کند اما نشده بود و حالش خیلی خراب بود به طوری که در جلسه اول بیش از یک ساعت با هم صحبت کردیم در صورتی که راهنماها اصولا با تازه واردین خیلی صحبت نمی‌کنند و همین که آنها را بغل کنند تا یک احساس محبتی برقرار شود کفایت می‌کند ولی حمیدرضا حالش بسیار بد بود، یک آدمی با منیت بسیار زیاد و یک سری توانایی‌ها که شکست خورده بود و همه را مقصر می‌دانست جز خودش؛ استدلال‌هایی که می‌آورد هم به ظاهر همه درست بودند و با خودت می‌گفتی این درست می‌گوید و این شکست تقصیر خودش نیست ولی من می‌دانستم که تقصیر خودش بوده است.  خودش هم الان به این نتیجه رسیده است با وجود تمام تلاش‌هایی که کرده بود، خودش مقصر شکست‌هایش بوده است و به من قول‌هایی داد که امروز می‌بینم به تمام قول‌هایی که حداقل به من داده بود عمل کرده است. دلسوزانه خدمت می‌کند و برای رشد نمایندگی و دیگر مرزبانان هر تلاشی که لازم باشد انجام می‌دهد. قطعا همسفرشان هم خیلی خیلی زحمت کشیدند. با توجه به آن شرایط و اوضاع وخیمی که حمیدرضا داشت تحمل  و صبوری زیادی کردند تا حمیدرضا توانست از این تاریکی خارج شود و نتیجه تلاش‌هایش را امروز ببیند. به خودش و همسفر محترمش خیلی خیلی تبریک می گویم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما متشکرم.

در ادامه جشن یک سال رهایی مسافر حمیدرضا برگزار گردید

سخنان مسافر حمیدرضا:

سلام دوستان حمیدرضا هستم مسافر، خیلی خوشحال و خرسندم از عزيزان تشکر می‌کنم که در این گرما اینجا حضور دارند. چند وقت پیش با حسین آقا عبدالملکی در مرزبانی صحبت می‌کردم به من می‌گفت که برای چی می‌خواهی تولد بگیری؟ هدفت از تولد گرفتن چیست؟ آن موقع بود که ذهنم درگیر شد که پیام این جشن‌ها و تولدها چیست؟ گذشته من خیلی سخت بوده و حتی یادآوری آن هم دردناک است ولی هر چه بوده گذشته است و به قول آقا اردلان مهم این است که الان انسان چه جایگاهی دارد و چه چیزی را تجربه می‌کند. آقا امین در آموزش‌ها ‌ می‌گوید که آقای مهندس از مسافری پرسید از تاریکی‌ها چه ارمغانی آورده‌ای؟ و آن فرد متوجه نشد که منظور ایشان چیست. همه ما که اینجا هستیم اذعان داریم که بزرگترین تاریکی که بشر با آن مواجه شده است همین مسئله  اعتیاد است که تا قبل از این درمان نشده بود. آقا امین در آموزش‌ها می‌گوید که هزاران هزار میلیارد نفس روی کره زمین آمدند ولی هیچ‌کدام موفق به درمان اعتیاد نشدند و این نقطه امید و حرکتی برای من شد که میان میلیارد میلیارد نفس من و شما از حدود ۲۰۰هزار نفری بوده‌ایم که درمان اعتیاد را تجربه کرده‌اند. این یعنی  ما خیلی سعادتمند بوده‌ایم.

بعضی وقت‌ها انسان آرزو می‌کند ولی نمی‌داند که آرزویش به بهترین نحو ممکن است برآورده شود. ما شاید گاهی از اینکه درگیر اعتیاد شده‌ایم گله‌مند باشیم ولی اگر درست نگاه کنیم دردی که درمانش به این رهایی‌ برسد که تا حالا کسی آن‌را تجربه نکرده است، قشنگ‌ترین درد است. تنها کسی که واقعا توانست انگیزه خدمت را در من بیدار کند که جایگاه‌‌های خدمتی را از اوایل سفرم شروع کنم آقا کامران بودند و هیچ جمله‌ای برای قدردانی از زحمات ایشان کافی نیست همه و خودشان می‌دانند که چه حسی نسبت به ایشان دارم. جمله‌ای که آقای مهندس گفتند و برای من خیلی تاثیرگذار بود و دوست دارم به شما بگویم این بود که فرمودند: " اگر می‌خواهید هر دردتان چه مادی و چه معنوی درمان شود فقط خدمت بدون منت کنید." این جمله برای من انگیزه شد. اگر این‌طوری نگاه کنیم دیگر چای درست کردن زحمت نیست، طی کشیدن زحمت نیست، زود رفتن زرنگی نمی‌شود ماندن در کنگره زرنگی است. خدمت‌های کنگره فرصت است چه خدمت مالی در لژیون سردار و چه خدمات دیگر، همه فرصتی برای یک انسان است تا به آن‌ چیزهایی که می‌خواهد برسد. در آخر از مرزبان‌های محترم قدردانی می‌کنم چرا که در این ۹ ماه همکاری از هر کدام آموزش‌های زیادی گرفتم. از ایجنت محترم که راهنما ما مرزبانان هستند نیز قدردانی می‌کنم آقا ابراهیم واقعا به نمادی برای نمایندگی صبا تبدیل شده‌اند چرا که از راهنمایی خوب به ایجنتی عالی تبدیل شدند. از همسفرم تشکر می‌کنم که دوازده سال است در کنگره می‌آید و جایگاه‌های خدمتی مختلفی را تجربه کرده‌اند. برای تشکر از آقا کامران هم بدون اغراق جمله‌ای پیدا نمی‌کنم که درخور ایشان باشد تا ابد دوستشان دارم و امیداورم فقط بتوانم که رهجوی خوبی برای ایشان باشم چون بزرگترین آرزوی ایشان این است که راهنما بشوم و من هم  قول دادم و انشالله بهترین سعی و تلاش خود را در این زمینه به کار بگیرم. از اینکه به حرف‌های من گوش کردید متشکرم

سخنان همسفر فاطمه:

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر،   این قدر این نمایندگی انرژی دارد که هر بار به اینجا می‌آیم انرژی بیشتری را حس می‌کنم. ابتدا از خداوند تشکر می‌کنم که این اجازه را به ما داد که به کنگره بیاییم. به همسفران و مسافرانی که برای اولین بار در جلسه حاضر و حال خوبی ندارند بگویم که اگر حال خرابی دارید و فکر می‌کنید هیچ کس نمی‌‌تواند مشکلتان را حل کند، بدانید که من و مسافرم هم که روز اول به این‌جا آمدیم چنین حسی داشتیم و حالمان خیلی خراب بود و فکر می‌کردیم که هیچ‌کس مشکل ما را ندارد و هر کس از مشکلش می‌گفت ما می‌گفتیم مشکل ما خیلی بزرگتر است ولی وقتی به کنگره آمدیم متوجه شدیم که بهترین جای دنیا برای رهایی از اعتیاد کنگره است. من از اوایل دهه نود که در کنگره هستم می‌دانستم که هر جور شده در کنگره درمان می‌شویم بارها اتفاقات مختلفی افتاد ولی هیچ وقت نا‌امید نشدم و می‌دانستم مسافرم قوی‌تر از گذشته برمی‌گردد و این اتفاق افتاد. برای همین، نا‌امید نباشید و کنگره را در اولویت اول خود قرار بدهید.  مطمئن باشید حتی اگر سال‌ها طول بکشد بالاخره به نتیجه می‌رسید چون جایی بهتر از کنگره پیدا نمی‌کنید. در تمام این سال‌ها هر خدمتی که در کنگره انجام دادم هر کدام برایم آموزش بود و هر لحظه که از آموزش‌ها غفلت بکنیم و درگیر ضد ارزش‌ها بشویم دوباره باید از نو شروع بکنیم. از نو شروع کردن هم نه خجالت دارد نه ترس؛  فقط قدرت می‌خواهد. کسی که از اول شروع می‌کند به نظر من خیلی قدرتمند است چرا که این پذیرش را دارد که اگر افتاده است دوباره شروع کند و خودش را بالا بکشد چون کسی که تاریکی‌های بیشتری را تجربه کرده باشد به جایگاه‌های بالاتری هم می‌تواند برسد. در آخر از همه شما عزیزان و راهنمای عزیزم که بسیار قدرتمند هستند سپاسگزاری می‌کنم همچنین از راهنمای محترم مسافرم آقا کامران تشکر می‌کنم و امیدوارم جایگاه‌های بالاتری را تجربه کنند.


عکس: مسافر رضا
تایپ: مسافر مهدی و مسافر حیدررضا
ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .