ابتدا، لازم است مروری به تعاریف کلمات داشته باشیم. حکم؛ در لغت به معنای فرمان دادن و دستور دادن است و عقل از موادی تشکیل شده است که ما هنوز ذرهای از آن را نمیدانیم؛ اما عقل هرچه باشد از گوشت و پوست و استخوان نیست. به همین دلیل است که عقل فناپذیر نیست و با مرگ هم از بین نمیرود. عقل در سادهترین شکل خود توانایی تفکر، استدلال و درک را دارد. به عبارتی عقل در انسان به عنوان نیرویی درونی و یکی از اساسیترین مؤلفههای صور پنهان انسان است که آغاز و پایان مشخصی ندارد. عقل به ما کمک میکند تا مسائل را بفهمیم، اطلاعات را پردازش کنیم، تصمیم بگیریم و راه حل پیدا کنیم. در واقع برای رسیدن به تکامل نیاز است که به فرمان عقل برسیم.
ممکن است سؤال دیگری در ذهن ایجاد شود که پس مغز چیست؟ مغز: جایگاه یا وسیلهای است برای عقل؛ بهتر است بگوییم مترجمی برای عقل است. همانطور که زبان وسیله و ابزاری برای چشیدن است. کلمه فرمانده بودن در کنگره۶۰ به معنای تسلط بر نفس و خواستههای درونی و رسیدن به فرمان عقل است. به عبارت دیگر، فرد باید بتواند بر نفس خود غلبه کند. حال سؤال دیگری پیش میآید اینکه نفس چیست و آیا نفس همان روح است؟ در پاسخ باید گفت: تمام خواستههای روحی و جسمی، چه معقول و چه غیرمعقول، در هر دو حالت، نفس است. نفس تعیینکننده موجودیتی است که ظاهر و باطن انسان را نمایان میکند. نفس سه مرحله دارد: ۱ـ نفس اماره یا امر کننده، ۲ـ نفس لوامه یا سرزنش کننده، ۳ـ نفس مطمئنه. گاهی نفس را با روح هم اشتباه گرفتهاند.
نکته مهم این است که خواستههای غیرمعقول نفس را به حساب عقل نباید گذاشت؛ چراکه حس، اولین شروع به کارگیری قوه عقل است و برای اینکه بتوانیم صدای عقل و نفس را از هم تشخیص دهیم؛ باید تفاوتهای آنها را بشناسیم. اگر در شرایط خاصی قرار میگیریم که اوضاع و احوال مطابق میل ما نیست و یا شرایط برای انجام کارضدارزشی مناسب است، بلافاصله صدایی در درون ما میگوید: «ناامید نشو، همه چیز برای همیشه سیاه نیست. شرایط و اوضاع تغییر خواهد کرد. امیدوار باش، صبر کن، تلاش کن و این کار ضدارزشی را انجام نده!» و صدای دیگری بلافاصله میگوید: «من که گفتم زندگی سراسر پوچ و بیمعنا است و هیچچیز ارزش ندارد. آخرش که مرگ است؛ مرگ بر این زندگی شرف دارد.» این صدا ما را به اعماق ناامیدی و سیاهی میکشاند.
حالا حتماً متوجه میشویم که اولی صدای عقل است و دومی صدای نفس اماره؛ صدای دیگری که در درونمان است، صدای نفس لوامه یا سرزنشکننده است و صدای دیگر، نفس مطمئنه است که اگر روزی به قدرت برسد آن روز، روز فرمانروایی مطلق؛ فرمانروای عادل یا عقل خواهد بود. آن روز، روزی است که ما به فرمان عقل نزدیک خواهیم شد و باید بدانیم که از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره، از نظر مکانی فاصلهای بسیار اندک است؛ اما از نظر زمانی، هزاران سال طول میکشد. نکته بسیار مهم این است که نفس را نمیتوان با گرسنگی تربیت کرد؛ بلکه باید با شناخت و آگاهی او را تربیت نمود. اگر بخواهیم با گرسنگی او را تربیت کنیم، مانند حیوانی خواهد بود که زنجیر شده است و هرگاه زنجیر، باز یا پاره شود به اولین کسیکه ببیند حمله میکند؛ اما اگر تربیت شود به زنجیر دیگری نیازی نیست و آرام و متین خواهد بود. اعتیاد نیز جزء خواستههای نفس انسان است و با مرگ هم از انسان جدا نمیشود.
در کنگره۶۰، درمان اعتیاد تنها با قطع مصرف مواد مخدر به پایان نمیرسد؛ بلکه فرد باید با شناخت مراحل نفس و خواستههای درونی خود، از وابستگیهای دیگر نیز رهایی یابد. همانطور که میدانید، بزرگترین دشمن انسان نادانی است که در وجود خودش قرار دارد. انسان دانا مرتکب گناه نمیشود؛ گناه را کسی مرتکب میشود که نادان و جاهل باشد. هر انسانی بر اساس دانایی یا نادانی، جایگاهش مشخص میشود. در نهایت، هدف از فرمانده بودن در کنگره۶۰، رسیدن به فرماندهی درونی یا همان فرمان «شو شود در قرآن کریم» و رسیدن به فرمان عقل است به این معنا که فرد بتواند بر نفس خود غلبه کند و با عقل سالم، مسیر درست را تشخیص داده و زندگی خود را هدایت نماید. رسیدن به فرمان عقل به طور مطلق کار سادهای نیست؛ اما هرچه به آن نزدیکتر شویم به هدف و آرامش بیشتری دست مییابیم. در نهایت، عقل سالم مانند فرماندهای مدبر و باتدبیر عمل میکند و به طور خلاصه، نیرویی است که ما را قادر میسازد تا با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کنیم، آن را درک کنیم و زندگی بهتری داشته باشیم.
منبع: جزوه جهانبینی، کتاب عشق، ۱۴ وادی برای رسیدن به خود، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر
رابط خبری: راهنما همسفر فاطمه (عضو لژیون سردار)
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر فرشته (عضو لژیون سردار)
عکس: همسفر شهزاد رهجوی راهنما همسفر ناهید (عضو لژیون سردار)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ندا (عضو لژیون سردار) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
223