ما هنوز ذرات تشکیل دهندهی عقل را نمیشناسیم؛ فقط میدانیم هر چه باشد از گوشت، پوست و استخوان نیست و به همین دلیل با مرگ هم از بین نمیرود. اگر در شرایط خاصی قرار میگیریم که اوضاع و احوال روزگار به نفع ما نیست و یا شرایط برای انجام کار ضدارزشی مناسب است، بلافاصله صدایی در درون ما میگوید: ناامید نشو! همه چیز برای همیشه سیاه نیست؛ شرایط و اوضاع تغییر خواهد کرد. امیدوار باش، صبر کن، تلاش کن و این کار ضدارزشی را انجام نده! اگر ما بتوانیم یک مجهولی را درست تعریف کنیم حرفهایی که از آن به بعد خواهیم زد حرف حساب است، چه بسا اگر علمی هم باشد قطعاً کاربردی نیز است؛ مثلاً درست کردن بستنی را در نظر بگیرید. اگر ما همهی مواد تشکیل دهنده بستنی را به یکباره در ظرفی بریزیم و هم بزنیم بستنی تولید نمیشود. آن روشی که این مواد را تبدیل به بستنی میکند خود یک علم است.
جناب مهندس میگویند عقل در تکامل مانند ماشین تابع خود است اما روح با لطافت منحصر به فردی با اراده عقل راهبری میشود. پس کار عقل حل کردن مسئله است و وقتی مسئله را حل کرد تفکر میکند و در آن تفکر دانایی به وجود میآید؛ وقتی شخص داناییاش بالاتر رود، بزرگتر شده و قدرتش افزایش پیدا میکند، زیرا عقل دائماً درحال رشد و تکامل است و این نیز به واسطهی تفکر کردن است. در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر به دو مطلب در مورد عقل اشاره شده است؛ اولین مرحله به کار انداختن قوه عقل و دوم تکامل عقل است.بنابراین اولین حرکت در وادی عقل پالایش حس است، چون حس اولین قوه بکارگیری عقل است. اگر حس آلوده باشد مثل بیماری اعتیاد، اطلاعات غلط دریافت میکند و در عملکرد عقل اختلال ایجاد میکند.
همین دلیل خیلیها را به اشتباه میگویند فرد معتاد عقل ندارد؛ در صورتی که عقل دارد اما چون حسها آلوده شده در عملکرد عقل اختلال ایجاد کرده است. نفس، عقل و حس با هم در ارتباط هستند و یک چرخه را تشکیل میدهند. نفس خواسته را بیان میکند، سپس خواسته بررسی شده و فرمان صادر میگردد. حال در اینجا مشکلی پدید میآید و آن این است که در یک سری مطالب، دانایی قدرت تشخیص ندارد و در یک سری مطالبی که دانایی قدرت تشخیص آن را دارد، چون آن مطلب وارونه بیان شده درست نمیتواند آن را تشخیص دهد؛ یعنی در این زمان دوست به دشمن و بالعکس تبدیل میگردد، چون حس دچار چرخش و دگرگونی شده است.
در کتاب عشق بیان شده که شهر وجودی انسان شامل دو بخش است؛ صور آشکار و صور پنهان. عقل یکی از اجزاء و پارامترهای اصلی صور پنهان است که نمیدانیم جنس آن از چیست؟ حتی نمیدانیم جایگاهش کجاست؟ شاید تصور شود که جایگاه آن در مغز است، اما باید بگوییم که مغز ابزاری است در دست عقل و مترجم یا اپراتوری است که رابطه عقل میان صور پنهان با صور آشکار را برقرار میکند. عقل آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما بایستی در تمام مسیر تکاملی خود، به فرمان آن یعنی فرمان عقل برسیم. بنابراین باید تزکیه و پالایش کنیم و بهای سنگینی بپردازیم تا به فرمان عقل برسیم. کار عقل سنجش و ارزیابی است، عقل میزان است و ترازو برای اینکه به ما بگوید که خواستههای ما درست است یا خیر.
خواستههایی را که توسط عقل تایید میشود خواستههای معقول و غیر از آن را نامعقول مینامیم. انسان همان طور که راهنمای بیرونی، که همان پیامبران و اولیای الهی هستند را داراست، راهنما درونی هم به نام عقل دارد. عقل به هیچ وجه اشتباه نمیکند مگر این که اطلاعات غلط دریافت کند. انسان در سیر مراحل تعالی و تکامل نفس به سه مرحله برخورد میکند: نفس امّاره، نفس لوّامه و نفس مطمئنه؛ نفس امّاره یعنی نفس امرکننده، که پایینترین مرحله نفس در انسان است؛ در این مرحله نفس فقط امر میکند و دستور میدهد، هرچیزی را که میخواهد به خوب و بد آن کاری ندارد و بسیار ضعیف و کم رنگ است. آن مقداری هم که هست به دلیل نداشتن اطلاعات و دانایی، در خدمت نفسامّاره است و خواستههای آن را تایید میکند.
در این مرحله شخص کارهای ضدارزشی انجام میدهد و نه تنها ناراحت نمیشود بلکه خوشحال هم میشود. مثل اوایل دوران اعتیاد و زمان مصرف موادمخدر که شخص نه تنها از مصرف ناراحت نمیشود بلکه خوشحال هم هست و فکر میکند انسانهایی که موادمخدر مصرف نمیکنند چیزی از زندگی نمیفهمند. حتی در کلام الله شریف هم به این موضوع اشاره شدهاست. (وَ نفسٍ وَ ما سَوّیٰها فَعلهِمُها فُجورَها وَ تقویٰها) هنگامی که نفس به مرحلهی میانه میرسد پس به او فجور و تقوی الهام میشود. در مرحلهی نفس لوّامه ما با دو نوع الهام و القا روبهرو میشویم؛ هم انجام افعال ضدارزشی و منفی از سوی نیروهای منفی و هم انجام افعال مثبت و ارزشی از سوی نیروهای الهی. این ما هستیم باید تشخیص بدهیم که به کدام سو برویم.
اکثر مصرف کنندگان موادمخدر که برای درمان اعتیاد خود اقدام میکنند در این مرحله هستند. از مصرف موادمخدر ناراحت و پشیمان هستند و خواهان رهایی هستند؛ اما حریف قدرت اعتیاد نمیشوند تا زمانی که دانایی آنها افزایش یابد و بر خود مسلط شوند. نفس مطمئنه یعنی مرحلهای که انسان با اطمینان کامل از خوب و یا منفی بودن افعال و خواستهها مطلع است. قوه تعقل او به قدرت بالایی رسیده و مثلث دانایی او رشد زیادی داشته است. مصرفکنندگان موادمخدر که با استفاده از روشDST کنگره۶۰ به درمان و رهایی میرسند از نقطه نظر مصرف موادمخدر به نفس مطمئنه میرسند. جسم، روان و جهانبینی آنها به تعادل رسیده و به درمان کامل، قطعی و بدون برگشت میرسند. در مرحلهی نفس مطمئنه خواستههای عقل، خواستههای نفس و خواستههای نفس، خواستههای عقل است. به عبارتی؛ عقل و نفس مثل دو دوست در کنار هم، یکدیگر را تایید میکنند و خواستههایشان یکی میشود.
در هر مرحلهای که باشیم میزان تزکیه، پالایش و پیشروی ما در صراط مستقیم جایگاهمان را تعیین میکند. در این وادی، ما میآموزیم که صدا و ندای درونی عقلمان را بشنویم، به آن توجه کرده و به دستورات او عمل کنیم و به آن به چشم یک فرمانروای عادل و صالح نگاه کنیم و در فرآیند تزکیه، خواستههای نامعقول را با گذشت زمان حذف کنیم تا به فرمان عقل نزديك شويم. این مهم با انجام دادن كارهاي خيلي ساده و پيشپا افتاده شروع میشود. زمانی که میگويم باید صبح ساعت ۶ از خواب بيدار شوم، اگر شدم يعني قدری به فرمان عقل نزديك شدهام. اگر جايي قولی میدهم يا قراری میگذارم، آيا به قول خود عمل ميكنم؟ اگر پایبند بودم يعنی قدری به فرمان عقل نزديك شدهام. و در این صورت در موعد مقرر به خواستههای خود ميرسم. اينها نشانههای نزديك شدن به فرمان عقل است. فرمان عقل يعني شو شود.
منبع: کتاب ۶۰ درجه، کتاب عشق
نویسنده: راهنما تازه واردین همسفر ایران
رابطخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
74