English Version
This Site Is Available In English

رسیدن به قله های رفیع انسانیت رسیدن به فرمان عقل است.

رسیدن به قله های رفیع انسانیت رسیدن به فرمان عقل است.

وادی ششم در مورد یکی از اساسی‌ترین مولفه‌هایی که در هر لحظه آن با سر و کار داریم، صحبت به میان می‌آورد. این مقوله همواره به‌عنوان یک راهنمای درونی همراه همه ما انسان‌ها است و آغاز و پایان مشخصی ندارد که تحت عنوان عقل از آن یاد می‌شود. وقتی نام این واژه مطرح می‌شود، سوالات زیادی در ذهن ما ایجاد می‌شود، چرا که شناخت چندانی از آن نداریم؛ ولی به صورت ناخودآگاه در حال استفاده از آن هستیم، این سوالات از قبیل: عقل چیست؟ جنس آن چیست؟ اگر همه ما عقل داریم، پس چرا باز هم مرتکب اشتباه می‌شویم؟ آیا فردی که دچار ضدارزشی می‌شود یا در باتلاق اعتیاد در حال دست و پا زدن است، بی‌عقل است؟ آیا عقل همه انسان‌ها در یک سطح است؟ و ... هستند که هریک پاسخ‌های بسیار عمیقی را می‌طلبند که در این مقاله جای نمی‌گیرید و سعی بر این است به صورت مختصر و مفید به مقوله عقل پرداخته شود.

همان‌طور که می‌دانیم عقل یکی از مولفه‌های صور پنهان است و جنس آن از ذراتی که در گستره حس‌های ظاهری‌مان هستند، نیست و ما دقیقا نمی‌توانیم بگوییم چه جنسی دارد، زیرا تا به‌حال ذراتش را در جهان فیزیکی ندیده‌ایم و لمس نکرده‌ایم و برای‌ ما آشنا نیست؛ ولی عقل هرچه که هست، به‌ عنوان یک فرمانروای عادل در کشور وجودی ما جایگاهی دارد و در حال حکم‌رانی کردن به این کشور است. عقل همانند راهنمایی در درون همه انسان‌ها است و باعث می‌شود راه درست را از نادرست تشخیص بدهیم و زمانی که به حرف این فرمانروا گوش فرابدهیم، در صلح و آرامش قرار می‌گیریم.
واژه دیگری در این وادی تحت عنوان عقل کل وجود دارد، که عقل کل در واقع همان قدرت مطلق است که مانند خورشیدی عالم‌تاب در حال تابیدن به تمام هستی است و نورش را به تک‌تک ذرات آفرینش می‌بخشد؛ حال موجودات و آفریده‌ها براساس ظرفیت و دانایی که دارند، هر کدام بهره‌ای از این انوار می‌برند. گاهی من انسان در جایگاهی هستم که پر از روزنه هستم و اجازه می‌دهم نور به خانه‌ام نفوذ کند و تاریکی درونم را ازبین ببرد؛ ولی گاهی برا اساس جهالت خودم، جلوی روزنه‌ها را می‌گیرم و اجازه ورود نور را نمی‌دهم.
شباهتی که عقل‌‌ کل با عقل جزئی دارد این است، عقل جزئی که درون من است، همانند خداوند که فرمانروای کل هستی است، فرمانروای وجودم هست و یا اصطلاحا فرّ ایزدی دارد، یعنی نشانه‌ای از قدرت مطلق است که در درونم به امانت گذاشته شده تا بتوانم به قدرت تشخیص برسم.
شاید این سوال برای‌ ما پیش آمده باشد که چرا با اینکه چنین فرمانروایی درون خود داریم، باز هم مرتکب اشتباه می‌شویم و راه غلط را انتخاب می‌کنیم؟ در پاسخ به این سوال باید گفت؛ عقل همانند ماشینی است که برای حرکت نیاز به استارت زدن دارد؛ استارت عقل، حس‌های ما هستند، یعنی عقل بر اساس اطلاعاتی که حس‌های ما در اختیارش می‌گذارند، تصمیم می‌گیرد؛ حال اگر این احساسات، سالم و خوب باشند، اطلاعات درستی هم در اختیار عقل قرار می‌گیرد و به‌تبع آن، فرمان‌های درستی هم صادر می‌گردند؛ ولی اگر اطلاعات غلط در اختیار عقل قرار بگیرد، باز هم بر اساس همان اطلاعات تصمیم می‌گیرد و فرمان را صادر می‌کند  یعنی در هر دو صورت عقل سعی می‌کند درست‌ترین تصمیمات را بر اساس آن اطلاعات بگیرد؛ پس در اینجا نقش حس در فرمان‌های عقل بسیار تا بسیار حائز اهمیت است. با یک مثال سعی می‌کنیم قضیه را روشن سازیم؛ فرض کنید فردی بنا به هر دلیلی حس ما را نسبت به فرد دیگری خراب کرده باشد، حال آن‌که آن شخص اصلاً روحش هم خبر ندارد، عقل ما بر اساس این حس خراب، وقتی فرد را می‌بیند تصمیم می‌گیرد و مثلاً می‌گوید با او هم‌نشین نباش یا کم حرف باش یا اصلاً سمت او نرو و برخوردت سرد باشد و ... بعد از مدتی حقیقت برای ما روشن می‌شود و متوجه می‌شویم در مورد این فرد کاملاً اشتباه کردیم.

حال چیزی که وجود دارد این است که آیا عقل ما اشتباه دستور داده؟ نه کاملاً درست دستور داده؛ ولی بر اساس حس‌هایی که به آن اطلاعات داده‌اند، تصمیم‌گیری کرده؛ پس هیچ‌گاه عقل فرمان غلط نمی‌دهد، مگر آن‌که اطلاعات غلطی در اختیارش قرار بگیرد؛ پس باید همیشه سعی داشته باشیم حس خود را سالم نگه داریم؛ چگونه می‌شود حس سالم باشد و آلوده نشود؟ فقط و فقط یک راه دارد و آن هم تزکیه و پالایش است، یعنی پرداختن به ارزش‌ها و دوری از ضد ارزش‌ها؛ سوال دیگر این است که از کجا شروع کنیم تا حس‌ ما سالم شود؟ آیا نیاز است کارهای سخت انجام بدهیم؟ مراقبه‌های طولانی داشته باشیم؟ از صبح تا شب در حال نماز خواندن و دعا کردن باشیم؟ در پاسخ باید گفت از همین جایگاهی که هستیم شروع کنیم و سعی کنیم کارهای خود را تمام و کمال انجام دهیم و به فرمان‌های عقل گوش کنیم تا حس‌ ما کم‌کم سالم شود؛ مثلاً طبق صحبت‌های آقای مهندس در سی‌دی علم و عمل، عقل به ما می‌گوید امروز خانه‌ات را نظافت کن، پس این موضوع را به تعویق نیندازیم و همین امروز خانه را نظافت کنیم، عقل می‌گوید زباله‌ات را دور بریز پس همین الان این کار را بکنیم و ... در نهایت نتیجه این اعمال، ایجاد حس رضایت‌مندی و آرامش در وجودمان خواهد بود.
عقل و حس کاملاً در هم تنیده هستند، گوش دادن به فرمان‌های عقل باعث ایجاد حس سالم و حس سالم هم باعث دادن اطلاعات درست به عقل می‌شود و این زنجیره ادامه پیدا می‌کند و نتیجه آن ایجاد صلح و آرامش درونی و بیرونی برای انسان می‌شود.
موضوع دیگری که وجود دارد این است که عقل همیشه در حال کامل کردن خودش است و نمی‌توانیم بگوییم که جواب همه سوالات ما را می‌داند؛ ولی آن‌قدر دانا است که در مورد چیزهایی که نمی‌داند هیچگاه نظری نمی‌دهد و فرمانی صادر نمی‌کند. همین موضوع باعث می‌شود که عقل در طی زمان خودش را آهسته‌آهسته کامل کند؛ بنابراین در تکامل تابع خودش هست.
برای اینکه عقل به تکامل برسد نیاز به مثلثی به نام مثلث دانایی موثر داریم که از سه ضلع تفکر، آموزش و تجربه تشکیل شده است. این سه ضلع دقیقاً هم اندازه یکدیگر هستند. در مدل قلعه عقل سربازانی از جنس دانایی در حال حفاظت از عقل هستند و نمی‌گذارند هر خواسته‌ای وارد این قلعه شود و فقط به خواسته‌های معقول پاسخ داده می‌شود، حال چرا گاهی اوقات خواسته‌های نامعقول هم انجام می‌دهیم؟ مثلاً دچار قضاوت نادرست و یا عمل ضد ارزشی می‌شویم و یا در مراحل بالاتر شخصی دچار اعتیاد و یا قتل و غیره می‌شود؟ در پاسخ به این سوال باید گفت: زیرا درون انسان دو قطب مثبت و منفی وجود دارد که این دو قطب همواره در حال جنگ با یکدیگر هستند، قطب منفی که تحت عنوان نفس اماره هم از آن یاد می‌شود، همیشه دنبال برآورده کردن خواسته‌های خود است و به هر قیمتی شده می‌خواهد از هر راهی به آن برسد، مثلاً می‌خواهد به پول برسد؛ ولی اصلاً راهش برایش مهم نیست که درست (معقول) یا نادرست (نامعقول) باشد، بنابراین باید به هر طریقی شده این خواسته‌ها وارد قلعه عقل شوند، در اینجا قطب منفی دست به کار می‌شود و مثلث دانایی موثر را در درجه اول مورد هدف قرار می‌دهد، چگونه؟ نیازی نیست که تفکر یا آموزش یا تجربه را به طور کلی از ما بگیرد فقط کافی‌است که این اضلاع را نسبت به هم ناموزون و ناهماهنگ بکند، مثلاً ضلع آموزش را کوچک کند چگونه؟ با ابزاری به نام منیت و یا با ترس، تفکر را کمرنگ کند و یا با القای ناامیدی، جلوی تجربه کردن را بگیرد و ما را در گوشه‌ای زمین‌گیر کند و مفلوک و فلج سازد؛  در نتیجه سربازان دانایی قدرت خود را که همان قوه تشخیص است، از دست می‌دهند و حالا اجازه می‌دهند این خواسته که لباس خوبی بر تن کرده، وارد این قلعه شود و عقل را وادار به حکم دادن بکند؛ مثلاً زمانی که نفس اماره در درون من می‌گوید از هر طریقی شده می‌خواهم به فلان جایگاه خدمتی و یا اجتماعی در کنگره۶۰ و یا بیرون کنگره‌۶۰ برسم و در اینجا مقوله زمان و رسیدن به ظرفیت و دانایی را حذف کرده و خودم را با گفتن جملاتی مانند "چه کسی برتر از تو؟ این همه علم و دانش داری باید به این جایگاه برسی، باید اطرافیان خود را از چشمه‌های درونی‌ات سیراب کنی و غیره" توجیه می‌کنم، در این شرایط علناً عقل از فرماندهی کنار می‌رود و جایش را نفس اماره می‌گیرد و در ادامه چه اتفاقی می‌افتد؟ آشوبی درون من رخ می‌دهد که دست به کارهایی خواهم زد که نباید بزنم مثلاً شروع به تحقیر کردن دیگران یا دست کم گرفتن آن‌ها می‌کنم و اگر هم سخن درستی از دیگران بشنوم آن‌ها را نادیده می‌گیرم؛ زیرا خود را عقل کل می‌دانم! در صورتی که دارم در جهالت خود دست و پا می‌زنم و مانند کبکی هستم که سرم را زیر برف کردم و از اطرافم آگاه نیستم، اصطلاحاً می‌خواهم اطرافم را آنطور که دوست دارم ببینم، نه آنطوری که هست؛ اینجا است که تخریب‌ها هم به خودم و هم به دیگران شروع می‌شود و تنها راه خروج از این کودتا این است که به ندای درون خود گوش‌کنم، چیزی که از درون می‌گوید این کار خطا است، اشتباه کردی؛ این همان نفس لوامه است که می‌خواهد من را از این وضعیت نجات بدهد و اگر به حرفش گوش بدهم، کم‌کم اوضاع رو به سامان خواهد رفت و عقل هم به جایگاهی که بوده برخواهد گشت و دوباره درون من به صلح و آرامش خواهد رسید. پس در این وادی گفته می‌شود حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم؛ در واقع رسیدن به قله‌های رفیع انسانیت هم چیزی جز این نیست که به فرمان عقل برسیم، البته این کار بسیار دشوار است؛ ولی امکان‌پذیر است و همین که من سعی کنم در امورات جاریه و حیات خویش از کارهای کوچک شروع کنم و آن‌ها را به اتمام برسانم، قطعاً خواهم توانست قدم‌های بزرگ‌تری هم بردارم و خود را برای مراحل بعدی (با سلاح دانایی) مجهز بکنم.

رابط خبری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر پریسا لژیون یکم
عکس : همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب لژیون سوم
ویرایش و ارسال: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا لژیون یکم دبیر سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .