یکی از اساسیترین و سرنوشت سازترین مولفههای صور پنهان انسان عقل است. که آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما بایستی در تمام مسیر تکاملی خود به فرمان آن برسیم. شاید کمتر کسی بداند که عقل کجاست، جایگاه عقل چیست و يا اصلا جنس آن از چیست! عقل از موادی تشکيل شده که ما هنوز ذرهای از آن را نمیدانیم؛ ولی هر چه است از پوست، گوشت و استخوان نیست و به خاطر همین فنا ناپذیر است و با مرگ از بین نمیرود.
بعضی از ما اعتقاد داریم که عقل در مغز قرار دارد و مغز تصمیم گیرنده است. البته مغز فرمانروای کل ارگانیسم و فیزیک بدن است؛ ولی مترجم و یا جزئی از سیستم عقل محسوب میشود. با این تناقضی که درگیرش هستیم و فکر میکنیم که عقل در مغز است و همه ما چه رفتگان، چه بزرگان و ادیان موقعی که از دنیا میروند به آنها اقتدا میکنیم، یا از آنها کمک میخواهیم، يا با آنها راز و نیاز میکنیم؛ اگر قرار بر این است که عقل در مغز باشد، همه رفتگان ما فاقد عقل هستند و کسی که فاقد عقل باشد، انتظار داشتن و صحبت کردن با او یک فکر غلط است.
ما در کنگره اعتقاد داریم که با مرگ، عقل از بین نمیرود. ممکن است، بايگاني شود و ما دسترسی به آن نداشته باشیم؛ مثل زمانی که خواب میرویم و خواب میبینیم. اطلاعات بیداری ما وجود دارد؛ ولی ما دسترسی به آنها نداریم و زمانیکه بیدار هستیم، اطلاعاتی که در خواب برای ما رخ میدهد به خاطرمان نمیآید؛ ولی در ما ذخیره شده و هر انسانی یک روز میتواند به آنها دسترسی پیدا کند.
در واقع عقل، یک معیار يا يک ترازویی است که برای ما مشخص میکند، چه کاری درست و چه کاری اشتباه است، پس وقتی ما تفکر میکنیم، یک مقام بالاتر بر این تفکر ما ناظر است که همان عقل است. حالا عقل برای اینکه تشخیص دهد که کاری درسته یا اشتباه و یا برای اینکه خواستهای را بررسی کند، نیاز به یک سری اطلاعات و آگاهی دارد؛ مثل یک قاضی که برای حکم دادن در مورد یک پرونده نیاز به یک سری اطلاعات دارد، عقل هم بر اساس اطلاعاتی که در اختیارش قرار میگیرد، حکم میدهد، که این اطلاعات توسط حس انجام میگیرد.
حس؛ مانند یک فضا پیما در هستی میچرخد و برای عقل اطلاعات جمعآوری میکند و نقش بسیار مهمی دارد. چون اولین قوه به کارگیری عقل است. اگر حس آلوده باشد، اطلاعاتی غلط به عقل داده میشود و عقل بر اساس آن اطلاعات تصمیم گیری میکند و گرنه عقل هیچگاه اشتباه نمیکند. عقل؛ مانند قلعهای است که توسط سربازان دانایی محافظت میشوند و وظيفه آنها بررسی اطلاعاتی است که میخواهند، وارد عقل شوند. وقتی این اطلاعات از فیلتر سربازان دانایی عبور کند، در اختیار عقل قرار میگیرد.
اگر دانایی فرد پایین یا حس آلوده باشد، اطلاعات غلط و درست وارد عقل میشود و عقل بر اساس آنها تصمیات نادرست میگیرد و چون اطلاعات فرد پایین است، فریب میخورد. چیزی که میتواند، سربازان دانایی را تقویت کند، اطلاعات و آگاهی است. هر چه انسان آگاهتر و داناتر باشد، اطلاعات درست را به عقل منتقل میکند و باید مراقب باشد که شیطان به زیباترین شکل وارد افکار و اندیشه انسان میشود. یک زمانی عقل نمیتواند، درست فرمانروایی کند و دانایی او پایین است، اینجا حکومت در دست نفس امر کننده است، خوبی از بدی تشخیص داده نمیشود و نفس اماره فرمان میدهد.
برای اینکه بتوانیم، عقل را افزایش دهیم، باید سه ضلع مثلث دانایی که شامل تفکر، تجربه و آموزش است به یک اندازه رشد کنند و در ادامه، باید تزکیه و پالایش کنیم؛ یعنی دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها. اولین قدم برای تزکیه، تفکر سالم است. تفکر سالم، ایمان سالم را به ارمغان میآورد و از ایمان سالم، عمل سالم پدیدار میگردد. از عمل سالم، حس سالم آشکار میشود. وقتی حس سالم شود، عقل هم سالم میشود و در نهایت عشق سالم و برای طی کردن پارامترهای فوق آموزش سالم و تجربه مفید نیاز است.
عقل در تکامل؛ مانند ماشین تابع خود میباشد. یک ماشین وقتی داخل آن سوخت میریزیم و روشن میشود، دیگر تحت تأثیر هیچ عاملی قرار نمیگیرد و خودش کار خودش را انجام میدهد و حرکت میکند؛ پس اگر به عقل هم سوخت بدهیم که همان اطلاعات است، عقل هم کار خودش را انجام میدهد و در ادامه، مهم اجرا کردن فرامین عقل میباشد؛ چون که اجرا کردن فرمانهای عقل ما را به راه مستقیم، صلح و آرامش و جایگاه تعیین شده هدایت میکند. پس باید به جایی برسیم که هر چه عقل فرمان داد، همان را اجرا کنیم.
لازم نیست ما کارهای بزرگ و شگفت انگیز انجام دهیم، همین که فرمانهای کوچک، امور ریز وجزیی را اجرا کنیم، در آن عمل به فرمان عقل رسیدهایم و بعد میتوانیم، کارهای بزرگتر را انجام دهیم. امور کوچک؛ مثلا اگر الان وقتش رسیده که من استحمام کنم، یا وقتش است که من به کلاس ورزشی بروم، یا مسواک بزنم، به موقع بخوابم، به موقع بیدار شوم، الان وقتش است که سکوت کنم؛ اگر بتوانم این کارهای پیش پا افتاده را انجام دهم، در این امور به فرمان عقل رسیدهام.
در مقابل این فرمانروای عادل، یک نيروی فوقالعاده قوی و زیرک وجود دارد که نمیگذارد ما فرمانهای عقل را اجرا کنیم و این نیرو همان نفس امر کننده است. جدالی بین این دو وجود دارد که یکی میگوید، زندگی سراسر پوچ است، ارزش ندارد و آخرش مرگ است و ما را به اعماق ناامیدی و سیاهی فرو میبرد و دیگری همان عقل است که میگوید، ناامید نشو، هر چیزی برای همیشه سیاه نیست، شرایط و اوضاع تغییر خواهد کرد، امیدوار باش، صبر کن، تلاش کن. حال هرچه من تزکیه و پالایش بیشتری انجام دهم، بیشتر صدای عقل به گوشم میرسد.
عقل کل؛ مانند خورشیدی است که به تمام هستی و نیستی میتابد و هر موجودی به اندازه خودش از این نور استفاده میکند و هر چه به طرف ارزشها برود، نور بیشتری میگیرد و این اتفاق زمانی میافتد که عقل و نفس بر روی هم منطبق شود. تا زمانی که فرمان بردار عقل نشویم، هرگز قادر نخواهیم شد به فرماندهای لایق تبدیل شویم. از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره از نظر مکانی یک مو فاصله است و از نظر زمانی هزاران سال به طول میانجامد.
نویسنده: ایجنت همسفر مینا
رابط خبری: راهنما تازه واردین همسفر زینب
عکاس: مرزبان خبری همسفر سمیه
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر فرزانه(لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گوجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
215