English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده ـ فرمان عقل را اجرا کنیم

گروه خانواده ـ فرمان عقل را اجرا کنیم

هرچه عقل انسان حساب‌شده‌تر و برنامه‌ریزی‌شده‌تر باشد، زندگی‌اش در صلح و آرامش خواهد بود. هرچه عقل کمتر باشد، انسان بیشتر در بدبختی فرو می‌رود. اجرای فرامین فرمانروای بزرگ، ما را به راه مستقیم می‌رساند. در گذشته، عقل وجود داشت و حتی در برخی موارد درست و غلط را تشخیص می‌داد؛ اما من آن را نمی‌شناختم و مصلحت زندگی خودم را درک نمی‌کردم. بارها عقل به من هشدار می‌داد که راهی که می‌روم درست نیست؛ اما به حرفش گوش نمی‌دادم. راه نادرست، هرگز ما را به صلح، آرامش و حال خوب نمی‌رساند. دو دلیل مهم برای گوش نکردنم به عقل وجود داشت: اول این‌که راه‌هایی که عقل پیشنهاد می‌داد، سخت‌تر بودند و من به سمت راه آسان‌تر می‌رفتم؛ مثلاً غیبت کردن که بسیار راحت‌تر بود، یا تأیید بی‌دلیل دیگران برای دلخوشی‌شان. دوم این‌که هنوز به دانایی نرسیده بودم و نمی‌دانستم همین غیبت ساده چه دردسرهایی ایجاد می‌کند یا حرف‌های بیهوده چه بهایی برایم دارد، شاید خیلی هم مقصر نبودم، چون کسی به‌طور عقلانی برایم توضیح نداده بود که چرا ضد‌ارزش‌ها بد هستند، ضد‌ارزش‌ها در ابتدا لذت و پاداش زودهنگام دارند، اما در ادامه اثرات منفی خود را بر جسم و روان ما می‌گذارند.

امروز، کنگره راه مستقیم و راه عقل را نشان می‌دهد و برای هر چیز دلیل منطقی ارائه می‌کند. وقتی فهمیدم عقل چیست و حکومت زندگی‌ام را به دست عقل سپردم، دیگر وقت و انرژی‌ام را صرف کارهای بیهوده نمی‌کردم. برای خودم ارزش قائل شدم و برای سلامتی‌ام قدم برداشتم. راه ارزش‌ها، هرچند سختی دارد؛ اما پشت همه سختی‌هایش آرامش نهفته است. حتی اگر در کارهای کوچک مثل تمیز کردن خانه، فرمان عقل را اجرا کنیم، دیگر همه‌چیز را به هم نمی‌ریزیم، وسایل را سر جای خود می‌گذاریم و در نهایت، وقت و انرژی‌مان ذخیره می‌شود. همه موجودات هستی دارای تعقل و تفکر هستند، فقط میزان آن متفاوت است. آقای مهندس در وادی ششم می‌فرمایند: «درخت هم تعقل می‌کند و وقتی نور به او نمی‌رسد، شاخه‌اش را کج کرده و به طرف نور حرکت می‌کند.» در گذشته، گاهی آن‌قدر گرفتار افکار منفی و ناامیدی می‌شدم که نمی‌توانستم تعقل کنم و ضرر کارهایم را ببینم؛ حتی به اندازه شاخه یک درخت برای خودم تلاش نمی‌کردم. ناامیدی و تاریکی، جلوی تعقل را می‌گرفت و به من القاء می‌کرد که دیگر راهی وجود ندارد؛ اما از روزی که وارد کنگره شدم، هر روز نور بیشتری وارد زندگی‌ام شد. روزنه کوچک و کم‌نور زندگی‌ام، به پنجره‌ای بزرگ و روشن تبدیل شد. کم‌کم اطرافم را دیدم و فهمیدم چقدر چیزهای خوب در زندگی‌ام هست که قبلاً نمی‌دیدم، درست مثل اتاقی تاریک که با روشنایی، همه‌چیز در آن نمایان می‌شود. خدا را شکر می‌کنم که امروز همه‌چیز تغییر کرده است و می‌توانم ببینم، حس کنم و از زندگی لذت ببرم، چیزی که قبلاً از آن محروم بودم.

نویسنده: همسفر زهرا (ی) رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ویراستار: رابط خبری راهنما همسفر اسماء  (لژیون اول) 

ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت 
همسفران نمایندگی سیرجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .