یازدهمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارتش با استادی راهنما همسفر فریبا، نگهبانی همسفر فاطمه، دبیری همسفر شکیلا با دستور جلسه «عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟» روز سهشنبه 21 مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
نمیدانم چگونه حسم را بیان کنم. بسیار خوشحالم که توفیق پیدا کردم بار دیگر در این جایگاه قرار بگیرم. تشکر میکنم از فاطمه عزیزم، نگهبان جلسه و دبیر محترمشان، ایجنت محترم نمایندگی و عزیزان مرزبان؛ همینطور از لژیون پنجم به راهنمایی خانم اعظم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم. بسیار دلتنگ شما بودم و از کنار شما بودن بسیار خوشحالم، به خصوص اینکه از این بالا چهرههای شما را میبینم و خدا را بابت این اتفاق شکر میکنم، همچنین چهرههای جدید میبینم و خیلی خوشحالم و میدانم که قطعاً نهایت مسیری که آمدند به رهایی مطلق ختم خواهد شد.
اما درمورد دستورجلسه که یکی از دستورجلسات بسیار زیبا و پر محتوای کنگره۶۰ است. دستورجلسهای است که تقریباً میتوانم بگویم به منِ فریبا کمک کرد تا پاسخ بسیاری از چراهای زندگیام را پیدا کنم، چون واقعاً همه چیز برای من سؤال میشد و مرتباً هر اتفاقی برای من میافتاد یک چرا برای خودم میگذاشتم. چرا باید این اتفاق بیافتد؟ چرا من؟ مگر من چه خطایی کردم؟ این دستورجلسه چشمان من را کاملاً باز کرد. البته لازمه درک این دستورجلسه مباحثی است که همه باید آنها را قبول داشته باشند؛ اگر قبول نداشته باشند اصلاً متوجه این دستورجلسه و عدالتی که در نظر ما هست نخواهند شد.
این دستورجلسه را من به دو قسمت تقسیم میکنم به خاطر اینکه اول عدالت برایمان جابیافتد. اگر عدالت برایمان جابیافتد ناخودآگاه قسمت بعدی هم حل شده است. اما کدوم مباحث؟ مبحث تقدیر، خواست و فرمان الهی. من وقتی متوجه این مباحث شدم عدالت کاملاً برای من حل شد. قسمت فرمان الهی را کنار میگذاریم چون فرمان الهی به دو صورت است؛ یکی فرمان عام هست که برای همه ما صادر میشود و کلی است؛ یعنی اتفاقاتی مثل زلزله، سیل یا هر چیزی. یک فرمان خاص هم داریم که شامل من و امثال من نمیشود و مربوط به افرادی میشود که خاص هستند و فرمانهایی برایشان صادر میشود که باید در راستای آن رسالتشان را انجام دهند.
ما به فرمان الهی کاری نداریم اما قسمت تقدیر و خواست؛ به این دو کاملاً اهمیت میدهیم، چرا؟ چون مبحث خواست به خاطر اختیاری که خداوند به ما داد کاملاً باز میشود. حتی زمانی که ابلیس میخواست به تمام یاران خودش بگوید که از همه طرف به انسان حمله کنید، گفت فقط یک چیز را نمیتوانید کاری کنید آن هم اختیار است. نمیتوان به اختیار انسان کاری داشت پس اگر من کاری میکنم به اختیار خودم میکنم. اینجا ابلیس نقشی ندارد و تصمیم گیرنده من هستم، من هستم که این خواست را دارم.
ممکن است شما در شرایطی قرار بگیرید که بگویید من مجبور شدم که این تصمیم را بگیرم. ما مجبور میشویم اما هر اتفاقی بیافتد دو سر دارد؛ آن یک سر شاید اجبار باشد اما یک سر آن در درون من است. من شرایطی را مهیا کردم که مجبور شدم در آن لحظه آن تصمیم را انتخاب کنم پس بنابراین باز خواست من است.
اما قسمت تقدیر؛ تقدیر یا همان نامه پیشین یا همان بذرهایی که من و شما کاشتیم و الان در حال درو کردنش هستیم، به هر شکلی اجرا میشود. چه من مراحل رشد و تکامل را تا انتها طی کنم، چون زندگی من همین یک برگ نیست بلکه زندگی فریبا یک دفتر هزاران هزار برگ است. من فقط یک برگ آن را در این بعد از زمان میبینم و اجرا میکنم. پس بنابراین آن چیزی که تقدیر من است و من پذیرفتهام که در این بعد از زمان آنها را درست کنم و به نوعی درو کنم، تقدیر در حال انجام است.
اگر من در بالاترین مرحله رشد و تکامل هم باشم تقدیر من اتفاق میافتد اما چه کار کنم؟ پس این رشد و تکامل من به چه دردی میخورد؟ باعث میشود حداقل زندگی من سهلتر شود، تقدیر من راحتتر اجرا میشود. مثلاً من به کسی پانصد میلیون چک دادهام الان هم موعد پرداخت است. چگونه سهل میشود؟ این چک باید وصول شود. سهل شدنش به این شکل اتفاق میافتد که آن شخص اعمال و رفتار من را میبیند و به من مهلت میدهد. حتی ممکن است بگوید در چند مرحله پرداخت کن اما من باید پرداخت کنم. پس تقدیر انجام میشود.
حالا چرا دارم مدام تکرار میکنم؟ چون همین الان در حال کاشت بذر تقدیر خود هستیم. در حال پس دادن تاوان خیلی چیزها هستیم ولی باز حواسمان نیست. من فریبا خودم را میگویم، باز حواسم نیست و باز کارهایی میکنم و بذرهایی میکارم و بعد یگویم چرا این اتفاق برای من افتاد؟ چرا ندارد! کاشتی و حواست نیست. مهمترین نکته این است که من از تمام اینها درس لازم را بگیرم.
حال یک قسمت آن تقدیر است که آقای مهندس گفتند که به زندگیهای قبلی بر میگردد، یک قسمت آن آزمایش است. چرا آزمایش؟ تا من محک بخورم. من محک بخورم که کجای کار هستم؟ من فریبا که مدعی هستم محک بخورم که چه قدر میتوانم درست رفتار کنم؟ محک بخورم. پس بنابراین ما به هیچ چیز کار نداریم و سعی میکنیم فقط کار درست را انجام بدهیم و قرار است این موضوع را یاد بگیریم تا به مثلث کنگره60 برسیم، عدالت، معرفت و عمل سالم. من فریبا زمانی میتوانم درست عمل کنم و بذر درست بپاشم که فرق بین عمل سالم و عمل به ظاهر نیک برایم مشخص شود و اگر نمیتوانم تشخیص دهم باید خودداری کنم و هیچ کاری نکنم چون بعداً همان به ضرر من تمام میشود.
توصیه من به همه این است که برای تشخیص عدالت و برای اینکه بتوانیم این مسیر را درست برویم؛ این نکته را اضافه کنم که آقای مهندس فرمودند هر کس در هر جایگاهی که قرار دارد عین عدالت است! این موضوع همیشه برای من سؤال میشد که برای مثال یک کودک سه ساله چه گناهی کرده است که دچار چنین عذابی شده؟ چرا باید اینقدر جنایت رخ دهد و اینقدر شرایط سخت باشد. جواب میآید که عین عدالت است.
اما وظیفه من چیست؟ وظیفه من به عنوان عین عدالت بودن چیست؟ خداوند آن را سر راه من گذاشته تا من محک بخورم، تا ببیند من چهقدر حواسم هست؟ من چهقدر میتوانم کمک کنم؟ اگر من بیتفاوت از کنارش بگذرم و بگویم عین عدالت است. کارهایی کرده که الان مسیرش به این شکل مشخص شده. اگر من این بیتفاوتی را داشته باشم من بذر بیتفاوتی را کاشتهام و یک روزی، یک جایی، آن زمانی که شدیداً به کمک نیاز دارم افرادی از کنار من رد میشوند که کاملاً بیتفاوتند. پس وجود این افراد در زندگی ما یا در گذرگاهها یا هر جایی که هستیم این است که من چهقدر میتوانم کمک بکنم. اما هر کس در هر شرایطی هست عین عدالت است، فقط هر کس باید بداند در آن جایگاه چه کار کند.
توصیهای که برای همه دارم این است که اگر بخواهیم این عدالت را بهتر بفهمیم و تقدیرمان را درست رقم بزنیم روی چهار وادی اول واقعاً کار کنید و این چهار وادی را اصلاً کم نگیرید. این چهار وادی کلید تمام مشکلات است تا بتوانم وادیهای دیگر را بفهمم؛ اصلاً در غیر این صورت نمیشود. چهار وادی اول بسیار مهم است، اینکه اگر من متوقع باشم چه چیزی را برای خودم رقم میزنم؟ خیلی از بیماریها. اینکه وقتی درست فکر نمیکنم، اینکه به چیزهایی که نباید فکر کنم فکر میکنم چه چیزی را رقم میزنم؟ اینکه زندگی الانم در این شرایط است. اگر من فریبا در این شرایط هستم، از زندگیام لذت نمیبرم و هر مشکلی که دارم به خاطر تفکراتی هست که دارم. پس چهار وادی اول بسیار مهم است.
اگر من این چهار وادی را بفهمم، اگر نقش تقدیر را درک کنم و اگر بدانم هر جا که هستم عین عدالت است ورودم به کنگره60 را بهتر درک میکنم. ما همیشه میگوییم کائنات و طبیعت در هر اقلیمی به افرادی که آنجا هستند به یک شکل نعمتش را میدهد. طبیعت برای همه ما یکسان است. اگر من یک کارگر ساده، دکتر یا مهندس باشم در هر صورت نور مستقیم آفتاب مرا آزار میدهد.
هر کسی هم که وارد کنگره60 میشود دقیقاً تمام آموزشهایی که به او داده میشود یک مدل است. برای همه یکسان آموزش داده میشود. این صندلیها یکسان چیده میشود؛ نمیگوییم ردیف اول تحصیل کردهها بنشینند، ردیف دوم فلان، نه! همه یک جور و یک مدل هستند، آموزش یک مدل هست. اما انجام مفاهیمی که من در کنگره60 یاد میگیرم فرق ایجاد میکند.
چرا میگویم مفاهیم؟ چون من ممکن است دانایی را خوب یاد گرفته باشم خیلی هم قشنگ راجع به آن مشارکت کنم اما در عمل نشان نمیدهم. ارزشگذاری از آنجا شروع میشود که من مفاهیمی را که یاد گرفتهام درست انجام دهم. ارزشگذاری از جایی معلوم میشود که یک سفراولی که در لژیون نشسته است فرمان برداریاش را نشان دهد. بقیه افراد نسبت به بالا دست خودشان کاملاً فرمانبردار باشند.
در کلام میگویم من فرمانبردارم اما در عمل نشان نمیدهم. خب این آن تفاوت است و اینجاست که ارزشها و تفاوتها خودشان را نشان میدهند. آن کسی که کارش را درست انجام میدهد پلهها را به همین شکل بالا میرود. آن کسی که مرتب مانعتراشی میکند و نمیخواهد کاری انجام دهد و کاری را که راهنما از او میخواهد انجام نمیدهد، این شخص نمیتواند به هدفی که دارد برسد.
مشکل اصلی در کنگره60 این است که افراد باید یاد بگیرند ما در کنگره فرمانبرداریم. من خودم خیلی جاها خطا کردهام و آقای مهندس یک بار این جمله را به من گفت؛ در قبال هر چیزی چشم بگو! چه خواستهات باشد و چه نباشد. چه آن شخص کار اشتباهی میکند اما بالا دست تو است. ما همه اینجا هستیم تا یاد بگیریم. آن شخص در آن جایگاه باید یاد بگیرد. به من فریبا مربوط نیست. من باید در جایگاه خودم کار خودم را درست انجام دهم.
پس معنی فرمانبرداری این میشود که من یاد بگیرم در جای خودم کارم را درست انجام بدهم. یک سفر اولی با سفر دومی کاملاً متفاوت است همانطور که یک سفر دومی با یک راهنما کاملاً متفاوت است. راهنما در حال تولید است و رهجو تربیت میکند. به همین علت است که این عین عدالت است. اگر تمام تقسیمها در کنگره60 به هر شکلی اجرا شود عین عدالت است.
باز هم از تمام شما عزیزان تشکر میکنم. از اینکه به من فرصت دادید و توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و از شما عزیزان انرژی بگیرم و از تک تک شما آموزشهای نابی را دریافت کنم از خداوند سپاسگزارم. ممنون.

مرزبانان کشیک: همسفر هانیه و مسافر قاسم
عکاس: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون پنجم)
تایپیست: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
110