همسفر میترا :
نیروی خفتهای در انسان و زمین وجود دارد، اما در حیوانات این نیرو وجود ندارد. ما باید نیروی خفتهٔ خود را بیدار کنیم. اما چگونه؟ آیا واقعاً نیروی خفتهای در انسان وجود دارد؟ آقای مهندس در اینجا توضیح میدهند که بله، این نیرو وجود دارد و باید با تفکر و حرکت آن را بیدار کنیم. مانند نیروی خفته زمین که برای داشتن درخت گلابی، باید بذر آن را بکاریم، در زمان مناسب آبیاری کنیم و با دقت خاک آن را تغییر دهیم تا بتوانیم محصول گلابی برداشت کنیم. پس برای بیدار کردن نیروی خفتهٔ خود، باید تلاش کنیم. به عنوان مثال، درون هر انسان یادگیری زبانهای مختلف نهفته است. ما باید به دنبال استخراج و پرورش این توانایی باشیم و حرکت کنیم؛ نمیتوانیم فقط در گوشهای بنشینیم و دعا کنیم که مثلاً زبان فرانسهام خوب شود. حتی اگر تا صبح دعا کنیم، زبان فرانسهمان بهبود نخواهد یافت. زیرا برای پیشرفت باید اقدام کنیم و آموزش ببینیم. همانطور که ضربالمثل میگوید: «از تو حرکت، از خدا برکت»، چون بدون حرکت هیچ چیزی امکانپذیر نیست ما باید مانند مورچهای باشیم که دانهای بزرگتر از خود را برمیدارد و بارها دانه را از دهانش میاندازد، اما ناامید نمیشود و تلاش میکند تا آن را به لانهاش برساند. ما نیز نباید ناامید شویم. شاید در مسیر دستیابی به هدفمان با سختیها و مشکلاتی روبهرو شویم، اما باید ادامه دهیم. زیرا مطمئناً وقتی در راه حق هستیم، خداوند به ما کمک خواهد کرد و موفق خواهیم شد. برای بیدار کردن نیروی خفته، ابتدا باید تفکر کنیم و سپس حرکت کنیم. در این مسیر همیشه خطر وجود دارد، اما پل پیروزی نیز در پیش است. چه یک مرتبه شکست بخوریم و چه چندین مرتبه، باید ادامه دهیم. مسئله دیگری که از سخنان آقای مهندس دریافت کردم این است که باید از کینه، نفرت، دروغ، و خیانت پرده برداریم. زیرا در دنیای دیگر، همه اینها پاسخ خواهند داشت. مثلاً اعضای بدن ما در آن دنیا میگویند که چه کردهایم. بنابراین باید راه حق را پیشه کنیم و در مسیر صراط مستقیم حرکت نماییم
همسفر ملیحه:
در درون ما، انسانها همه چیز و انواع هنر نهفته است که باید استخراج شود. مانند زبان های کشورهای مختلف، نوازندگی، ورزشهای رزمی و دیگر مهارتها. هر زمان که بخواهیم، میتوانیم این نیرو را در درون خود بیدار کرده و از آن بهرهبرداری کنیم. به عبارت دیگر، باید این تواناییها را استخراج کنیم. به ما اجازه حیات و زندگی داده شده است تا از قدرت و توانمندی که در وجودمان وجود دارد، برای بهتر زندگی کردن استفاده کنیم. برخی از انسانها فقط زندگی میکنند و فراموش میکنند که چیزی را در خود توسعه دهند. درست مانند حیوانی که فقط میخورد، میخوابد و در پی افزودن دانش نیست. از سوی دیگر، برخی تنها تمام فکرشان را روی معنویات قرار میدهند و از زندگی کردن غافلاند. این نیز اشتباه است که فقط دانش بیاموزیم و از زندگی دور شویم. هنر واقعی در این است که انسان زندگی کند و از حیات خود استفاده کند و در عین حال معنویات و دانش خود را افزایش دهد.زمین نیروی زیادی خفته است و برای بیدار کردن نیروی خفته در آن، نه وردی کارساز است و نه نماز و عبادت صبح تا شب. روزه گرفتن و ذکر گفتن به تنهایی نتیجهای نخواهد داشت. برای بیدار کردن این نیرو، بیل و گاو نر نیاز داریم. باید بیل برداریم، شخم بزنیم و بذر بکاریم. همین مسأله در زندگی نیز صدق میکند؛ قبل از اینکه بخواهیم چیزی بگیریم، باید چیزی بدهیم. اگر ندهیم، نمیتوانیم برداشت کنیم. باید بکاریم تا برداشت داشته باشیم.در زمین، معادن طلا، الماس و فیروزه وجود دارد، اما باید استخراج شوند. چگونه؟ با حرکت، تلاش و زحمت. چون نابرده رنج، گنج میسر نمیشود. دعاهای شما را خداوند پاسخ میدهد، به شرط آنکه حرکت کنید. برای بیدار کردن نیروی خفته، همیشه خطر در کمین است. به جز حرکت، فکر نیز برای بیدار کردن نیرو لازم است. مثلاً برای درمان اعتیاد، با تفکر مسیر را پیدا میکنیم.در هر مسیری که حرکت کنیم، باید یکسری قوانین را رعایت کنیم، اما همیشه خطرات زیادی وجود دارد. نباید از شکست ترسید یا ناامید شد؛ زیرا هر شکست پلی است برای پیروزی. باید خود را پیدا کنیم و در راه عشق به خداوند یا عشق واقعی جان باخته و در صراط مستقیم حرکت کنیم و از هیچ تلاشی فروگذار نباشیم.خیلی از اعتقادات از بیخ و بن غلط هستند. حتی برخی تعصبات بیمورد در همه جا وجود دارد، نه فقط در دین. مثلاً برخی فرقهها اعتقاد دارند که با کشتن چند انسان، آنها را به جهنم میفرستند و خودشان به بهشت میروند. این تفکر اشتباه، باعث میشود که فردی با انفجار بمب در مسجد، تعدادی انسان را به کشتن بدهد و خودش را نیز فدای آن کند. در بسیاری از زمینهها، باورهای غلط وجود دارد.در زندگی، تنها چیزی که باقی میماند، محبت است. دوای همه دردها عشق و محبت است، محبتی که باید درک شود. عشق تنها بین زن و مرد نیست؛ گاهی عشق به معبود، عشق به استاد و عشق به همنوع نیز وجود دارد و اینها عشقهای پاک و ارزشمندی هستند. هر جایی که هستیم، یک معجزه است و انسان نیز خود یک معجزه است. بدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده است. آیا این عجیب نیست؟ قلبی که از گوشت تشکیل شده و ۷۰ تا ۸۰ سال بهطور مرتب و منظم کار میکند، آیا این تعجبانگیز نیست؟ بدن همواره در حال بازسازی سلولی است.آنچه باعث اتصال مادر و فرزند یا دوستان میشود، حس و احساس است. این حس است که پیوندها را شکل میدهد. برخورد ما با هر شخص باید شبیه به خودش باشد.با انسانهای احمق باید مانند خودشان عمل کنیم و خود را ناآگاه جلوه دهیم تا به نتیجه برسیم. جر و بحث و مشاجره بیفایده است؛ در هر کاری یک بار تجربه کافی است. اگر درست عمل کنیم، دیگر نیازی به تکرار تجربه نیست، مگر در علوم که هرچه پیش میرود، تجربیات بیشتر باعث کسب آگاهی و دانش بهتر میشود. مانند آزمایشات مختلف در آزمایشگاه که برای دستیابی به نتایج بهتر انجام میشود.امیدوارم با تفکر صحیح، سالم و حرکت درست و سازنده، بتوانیم نیروی خفته در وجودمان را بیدار کنیم و با کسب دانش و آگاهی لازم، از شادی، آسایش و آرامش بهرهمند شویم
منبع :سی دی پرده
نویسنده :همسفر ملیحه و همسفر میترا رهجوی راهنما خانم ساناز( لژیون یکم کیش )
ویراستاری و ارسال :همسفر بهاره نگهبان سایت رهجویی راهنما خانم ساناز (لژیون یکم کیش)
- تعداد بازدید از این مطلب :
69