اولین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی دانیال اهواز به استادی راهنما همسفر بنفشه، نگهبانی همسفر زحل و دبیری همسفر مرجان با دستور جلسه «عدالت، آیا همه در کنگره باهم برابرند؟» روز دوشنبه ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم، که امروز در جمع شما عزیزان میباشم، امیدوارم که تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشته باشید. دلم برای تک تک شما تنگ شده بود. دستور جلسه امروز "عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟" است. عدالت به معنای تعادل است؛ یعنی هر چیزی در جای خودش قرار دارد. من قبل از اینکه به کنگره بیایم با واژه عدالت خیلی مشکل داشتم و همیشه از خدا شاکی بودم و میگفتم، چرا کسی وضع مالیاش خوب است؛ ولی یکی نان شب ندارد بخورد؟ یا مثلاً زمانی که مدرسه میرفتم پدر و مادر بچهها به مدرسه میآمدند با ماشین شاسی بلند، میگفتم چرا باید وضع اینها از من بهتر باشد؟ همیشه در زندگی از همه چیز گله میکردم، گاهی اوقات با خدا قهر میکردم و میگفتم تو دیگر خدای من نیستی، تو بین بندههایت فرق میگذاری، پس آن عدالت و مساوی بودن و برابری که از آن حرف میزنی کجاست؟
تا اینکه آمدم کنگره و با واژه عدالت آشنا شدم خیلی برای من گنگ بود یک روز از راهنمای خوبم همسفر زهرای عزیزم که جای ایشان بسیار خالی است، سوال کردم عدالت یعنی چه؟ چون هنوز در ذهنم سوال بود که چرا بین بندهها همیشه فرق هست؟ خانم زهرا گفت که یعنی تو الان در هر جایگاهی که هستی عین عدالت هست. خیلی با خودم سردرگم بودم که الان حقم هست که در این موقعیت باشم؟ حقم هست که همچین خانهای داشته باشم؟ همچین همسر و پدر و مادری داشته باشم؟
همیشه گله داشتم و با خودم درگیر بودم؛ تا اینکه در کنگره کم کم بیشتر با این معنی آشنا شدم و دیدم واقعاً هر کسی هر جایگاهی دارد به خاطر آن تلاش و خواسته خودش است، که در درونش دارد و در پرتو آن تلاشهایی که میکند، آن عدالت رقم میخورد و آن تعادل هست. زمانی که به عنوان یک تازه وارد به کنگره میآیی از صندلی، چایی، محبت بچههای کنگره، همه چیز یکسان است؛ زمانی که خودم آمدم همه همینطور بودند، مرزبان تا میآیی بغلت میکند، بچهها با اینکه تو را نمیشناسند به تو خوش آمد میگویند؛ ولی رفته رفته همین تازه وارد، وارد لژیون که میشود، سیدی مینویسد، مهماندار میایستد، خدمت میکند و مدام جایگاه او تغییر میکند و بالاتر میرود، بقیه بچهها بیشتر او را میشناسند. کم کم جایگاه بالاتر میرود، وارد سفر دوم میشود، امتحان میدهد، کمک راهنمایی قبول میشود، مرزبان میشود، راهنما میشود و همینطور وارد درجههای بالاتر. در کنگره من یاد گرفتم جایگاهها خیلی با هم فرق میکند، جایگاه کسی که مرزبان است با یک راهنما خیلی فرق دارد. جایگاه ایجنت که مسئولیت شعبه به گردن ایشان هست با جایگاه دیدهبان خیلی فرق دارد، دیدهبان خیلی بالاتر از جایگاه ایجنت است. این ما هستیم که جایگاه خودمان را با آن تلاشها و آن خواستههایی که داریم، هم در کنگره، هم بیرون از کنگره، مشخص میکنیم، بعد از آن، گلهام از خداوند کمتر شد، زندگی خودم را نگاه کردم، دیدم آن کسی که وضعش بهتر است، آن کسی که حالش بهتر هست، تلاشش بیشتر بوده، خواستهاش بیشتر بوده، روزهایی که من مینشستم در خانه از خداوند گله میکردم، او در بیرون از خانه داشته تلاشش را میکرده، دنبال خواستههایش بوده که به هر چیزی که میخواهد دست پیدا کند. امیدوارم که همه معنی تعادل را بفهمیم، از خدا کمتر گله کنیم، چون من واقعاً این مشکل برایم حل شد و دیگر از خدای خودم گله ندارم.

مرزبان کشیک: همسفر زهرا، مسافر مهدی
عکاس: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)
تایپیست: همسفر امل رهجو راهنما همسفر نوریه (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
141