English Version
This Site Is Available In English

تلاش کنید در مسیر بمانید و بدانید خوبی خوب است و بدی بد

تلاش کنید در مسیر بمانید و بدانید خوبی خوب است و بدی بد

هشتمین جلسه از دوره پنجاه و هشتم از کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی مسافر حسین، نگهباني مسافر رضا و دبیری مسافر حبیب با دستورجلسه «عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟» سه‌‌شنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۴۰۴، ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، حسین هستم، مسافر.

خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه حضور پیدا کردم. از مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم برای بستری که برای ما فراهم کردند. همچنین از راهنماهای خوبم، آقای صابر و آقای محمود، قدردانی می‌کنم. 

در مورد دستور جلسه: عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟ 

من می‌گویم برابر نیستند، چون در کنگره هدف مشترک، درمان اعتیاد است. هر شخصی که وارد کنگره می‌شود باید بداند که قطعاً عدالت در کنگره وجود دارد: هر کس یک صندلی دارد، یک راهنما دارد و از امکانات یکسان برخوردار است. از این نظر، همه با هم برابرند. وقتی سفر شروع می‌شود، اگر تصمیم و ایمان من قوی باشد، به قوانین و حرمت‌ها احترام بگذارم و فرمانبردار خوبی باشم، بعد از ۱۰ ماه، عدالت و نتیجه عمل خیر خودم را می‌بینم. 

بعضی‌ها در روزهای اول ورود به کنگره عجله دارند و می‌بینند که بیرون از کنگره، افراد در ۱۰ یا ۲۰ روز ترک می‌کنند، یا اطرافیان می‌گویند: «غیرت نداری!» اما جناب مهندس می‌گویند: «نه، باید صبر کنید.» من هم باید بگویم: «چشم!» و ذره‌ذره ایمان بیاورم و آن را عملی کنم. سخت است، اما راهنمای من همیشه می‌گفت: «ذره‌ذره عمل کن.» نتیجه این عمل خیر را بیرون از کنگره، در خانواده، مادر و همسرم می‌بینم. 

عملکرد من با یک راهنما، مرزبان یا ایجنت قطعاً برابر نیست. وقتی به من می‌گویند: «امروز دیگر نباید به آبدارخانه بروی»، باید بگویم: «چشم!» اگر راهنما بگوید: «به پارک بیا»، باید بگویم: «چشم!» اگر به درمان رسیده باشم و تعادل داشته باشم، می‌گویم: «چشم!» اما اگر فرمانبردار نباشم و راهنما بپرسد: «چرا سی‌دی ننوشته‌ای؟» قطعاً حال من بد می‌شود. 

در طول سفر اولم، چند جلسه آقای صابر با من حرف نمی‌زدند و من با خودم می‌گفتم: «این است عدالت کنگره؟» 
نمی‌دانستم، اما الان متوجه شدم که آن برخورد به نفع من بود. زمانی که وظایفم را درست انجام می‌دادم، ایشان کاملاً با من خوب بودند. من آقای صابر را خیلی دوست دارم. تمام راهنماها کارشان همین است؛ آن‌ها به این دانش و آگاهی رسیده‌اند. کسی که سال‌ها از عمرش را صرف درمان و راهنمایی دیگران کرده، قطعاً به این معرفت رسیده است. 

کار کنگره ۶۰ بسیار عالی است. من خودم چیزهای زیادی از کنگره آموخته‌ام، مخصوصاً آن «تعادل» که همیشه تأکید می‌شود. خدا را شکر، از نظر جسمی و اقتصادی به تعادل خوبی رسیده‌ام. آقای صابر همیشه می‌گفتند: «تعادل داشته باشید. اگر کاری به صلاح نیست، آن را رد کنید.» نباید درگیر موقعیت‌هایی شویم که به دردسرهای بزرگ مثل پاسگاه، دادگاه یا حتی زندان ختم شود. یک بی‌تعادلی می‌تواند چندین نفر را به دردسر بیندازد. 

آقای مهندس در آموزش‌هایشان می‌گویند: «تلاش کنید در مسیر بمانید و بدانید خوبی خوب است و بدی بد.» تعادل از معرفت می‌آید. وقتی راهنما به شما توصیه‌ای می‌کند، باید بگویید: «چشم!» اگر دیر به جلسه رسیدید و راهنما گفت: «برو بیرون»، باید بگویید: «چشم!» 

موضوع دیگری که اوایل درگیر آن بودم، این بود که می‌دیدم بعضی از دوستان شعبه باید پیاده بروند، اما من نباید آن‌ها را سوار کنم. با خودم می‌گفتم: «خدایا، این عدالت است؟» وقتی از آقای صابر پرسیدم، گفتند: «تو سه‌ماه است که سفر می‌کنی، اما او تازه وارد شده. تو تریاک مصرف می‌کردی، اما او هروئین. این کار به ظاهر خوب، برای تو مناسب نیست.» من هم گفتم: «چشم!» 

یا مثلاً وقتی در کلینیک می‌بینید یکی از دوستان شعبه داروی خودش را نمی‌تواند تهیه کند و شما پول داروی او را می‌دهید، شاید به نظر کار خوبی باشد، اما در واقع به او ضربه می‌زنید. ممکن است آن فرد از کنگره خارج شود و حتی خودتان هم بعد از یک یا دو سال تازه بفهمید که چرا این کار درست نبوده است. 

امیدوارم به این تعادل برسم و در مسیر کنگره باقی بمانم. 
سپاسگزارم از همه شما عزیزانی که به حرف‌هایم گوش دادید.

 

تایپ و عکس: مسافر جواد (لژیون هفتم)
ویراستاری و تنظیم: مسافر معین (لژیون یازدهم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .